شاید همین رفتار را بتوان یکی از دلایل رای دادن بخش بزرگی از آمریکایی ها به ترامپ قلمداد کرد.
عموما دیگر بر کسی پوشیده نیست که اصلی ترین دلیل رای دادن عموم مردم ایالات متحده به ترامپ خسته شدن آنها از سیستم حکومتی این کشور و امید به تغییر بود.
تغییری که شعار انتخاباتی آقای اوباما بود اما اتفاق نیافتاد.
خانم کلینتون نمایانگر ادامه همان سیستم حکومتی قبلی به حساب می آمد و "نه" مردم ایالات متحده حتی در ایالت های دمکرات یک "نه" بزرگ به ادامه این سیستم حکومتی بود.
بسیاری معتقد هستند اگر دمکرات ها به جای خانم کلینتون از برنی سندرز حمایت می کردند شاید با چنین شرایطی مواجه نمی شدند.
به هر حال پس از پایان انتخابات و مشخص شدن نتیجه همه مجبور هستند که به نتیجه تمکین کنند چون شبهه انداختن در سیستم انتخاباتی ایالات متحده در نهایت به ضرر ساختار سیاسی این کشور تمام می شود.
اوباما امیدوار بود محبوبیتش بتواند پشتوانه ای خوب برای خانم کلینتون باشد اما نتیجه انتخابات نشان داد یا محبوبیت وی بسیار کم شده و یا اینکه مردم مخصوصا دمکرات ها از وعده و وعید ها خسته شده اند و چون امیدی به شعار "تغییر" وی نداشتند اصلا حوصله رای دادن نداشتند.
البته واهمه انتخاب ترامپ فقط به ایالات متحده بر نمی گردد و در بسیاری از کشورهای غربی از انتخاب وی نا خرسند هستند چون همان بهانه هایی که منجر به انتخاب ترامپ در ایالات متحده شد در دیگر کشورهای غربی وجود دارد.
مردم کشورهای غربی از بسیاری مشکلات مشترک خسته شده اند. مشکلاتی که به هیچ وجه به نفع آنها نیست و فقط به نفع سرمایه داران و کارتل های مالی است.
شاید به همین دلیل هم باشد که برای اولین بار تلاش رسانه های وابسته به لابی های یهودی حامی خانم کلینتون در انتخابات عقیم ماند و اوباما هم تلافی ضعف حامیان مالی و رسانه ای حزب مطبوعش را در رای اخیر شورای امنیت به شهرک سازی در اسرائیل داد.
بسیاری معتقد هستند اگر دمکرات ها به جای خانم کلینتون از برنی سندرز حمایت می کردند شاید با چنین شرایطی مواجه نمی شدند.
به هر حال پس از پایان انتخابات و مشخص شدن نتیجه همه مجبور هستند که به نتیجه تمکین کنند چون شبهه انداختن در سیستم انتخاباتی ایالات متحده در نهایت به ضرر ساختار سیاسی این کشور تمام می شود.
اوباما امیدوار بود محبوبیتش بتواند پشتوانه ای خوب برای خانم کلینتون باشد اما نتیجه انتخابات نشان داد یا محبوبیت وی بسیار کم شده و یا اینکه مردم مخصوصا دمکرات ها از وعده و وعید ها خسته شده اند و چون امیدی به شعار "تغییر" وی نداشتند اصلا حوصله رای دادن نداشتند.
البته واهمه انتخاب ترامپ فقط به ایالات متحده بر نمی گردد و در بسیاری از کشورهای غربی از انتخاب وی نا خرسند هستند چون همان بهانه هایی که منجر به انتخاب ترامپ در ایالات متحده شد در دیگر کشورهای غربی وجود دارد.
مردم کشورهای غربی از بسیاری مشکلات مشترک خسته شده اند. مشکلاتی که به هیچ وجه به نفع آنها نیست و فقط به نفع سرمایه داران و کارتل های مالی است.
شاید به همین دلیل هم باشد که برای اولین بار تلاش رسانه های وابسته به لابی های یهودی حامی خانم کلینتون در انتخابات عقیم ماند و اوباما هم تلافی ضعف حامیان مالی و رسانه ای حزب مطبوعش را در رای اخیر شورای امنیت به شهرک سازی در اسرائیل داد.
گو اینکه همه می دانند اوباما مانند بسیاری از سران کشورهای دیگر غربی با شخص بنیامین نتانیاهو مشکل شخصی دارد و از تسلط یهودیان بر ثروت و قدرت و رسانه در ایالات متحده و غرب کلافه شده، اما به هر حال نباید فراموش کرد که شخص خانم کلینتون با اسرائیلی ها روابط بسیار تنگاتنگ داشت.
ترامپ هم به عنوان یک تاجر آمریکایی در بسیاری از موارد با این جریان ثروت در ایالات متحده یا رقیب بوده یا همکار.
با توجه به اینکه اوباما بیم آن را دارد که پس از روی کار آمدن آقای ترامپ همه نقشه هایش برای توافق هسته ای با ایران نقش بر آب شود، مشاهده می کنیم که به اشکال مختلف تلاش می کند ترامپ را پیش از به قدرت رسیدن در فشار قرار دهد تا مبادا توافق هسته ای یا همان برجام را برهم زند. البته شخصا بگویم.
در این یک مورد آخر کاملا حق دارد چون ایرانی ها آرزو دارند ترامپ برجام را بر هم زند و بهانه ای برای خروج از این توافق داشته باشند.
اوباما همچنین طی دوره ریاست جمهوری خود تلاش کرد که روابط ایالات متحده با روسیه را به سمت تشنج و دشمنی و خصومت بکشاند چون می دانست برای فرار از فشارهای داخلی به یک دشمن نیاز دارد تا همه مشکلات را بر گردن او بیاندازد.
یک بازی سیاسی قدیمی.
در این راستا نیز اوباما واهمه دارد که ترامپ با توجه به صحبت های دوران انتخاباتی خود در مورد پرزیدنت پوتین تلاش کند این تشنج را از بین ببرد و روابط را بهبود بخشد.
شناخت دلیل معادله بسیار ساده ای است. مساله به طرز تفکر شخصیت های مسلط بر قدرت بر می گردد. سیاست مداران همیشه دوست دارند دشمن داشته باشند تا برای فرار از مشکلات همه تقصیر ها را گردن او بیاندازند، وفقط جنگی سرد با این دشمن داشته باشند. نظامیان و تولید کنندگان اسلحه دوست دارند دشمن داشته باشند، و جنگی گرم با او راه بیاندازند تا همیشه به قول معروف نانشان در روغن باشد. تجار و کسبه دوست دارند همیشه آرامش برقرار باشد تا با خیال راحت به کسب و کار خود بپردازند.
با توجه به این معادله بدیهی است که رئیس جمهوری تاجر مسلک مانند آقای ترامپ تلاش خواهد کرد تنش های ایالات متحده و روسیه را برطرف کند تا فضای کسب و کار بهبود یابد.
اگر زمانی مشاهده می کنید که تصمیمات ترامپ ممکن است بهانه ای برای ایجاد تنش در روابط میان ایالات متحده و چین گردد باید بدانید که دلیل این رفتار ترامپ این است که وی چین را رقیب اقتصادی می داند و چون قبلا مجبور بوده در بازار های تجاری با چینی ها رقابت کند امروز که به جایگاه قدرت در ایالات متحده رسیده مقداری از فشارهایی را که طی سالیان متمادی تحمل کرده تخلیه می کند.
ترامپ هم به عنوان یک تاجر آمریکایی در بسیاری از موارد با این جریان ثروت در ایالات متحده یا رقیب بوده یا همکار.
با توجه به اینکه اوباما بیم آن را دارد که پس از روی کار آمدن آقای ترامپ همه نقشه هایش برای توافق هسته ای با ایران نقش بر آب شود، مشاهده می کنیم که به اشکال مختلف تلاش می کند ترامپ را پیش از به قدرت رسیدن در فشار قرار دهد تا مبادا توافق هسته ای یا همان برجام را برهم زند. البته شخصا بگویم.
در این یک مورد آخر کاملا حق دارد چون ایرانی ها آرزو دارند ترامپ برجام را بر هم زند و بهانه ای برای خروج از این توافق داشته باشند.
اوباما همچنین طی دوره ریاست جمهوری خود تلاش کرد که روابط ایالات متحده با روسیه را به سمت تشنج و دشمنی و خصومت بکشاند چون می دانست برای فرار از فشارهای داخلی به یک دشمن نیاز دارد تا همه مشکلات را بر گردن او بیاندازد.
یک بازی سیاسی قدیمی.
در این راستا نیز اوباما واهمه دارد که ترامپ با توجه به صحبت های دوران انتخاباتی خود در مورد پرزیدنت پوتین تلاش کند این تشنج را از بین ببرد و روابط را بهبود بخشد.
شناخت دلیل معادله بسیار ساده ای است. مساله به طرز تفکر شخصیت های مسلط بر قدرت بر می گردد. سیاست مداران همیشه دوست دارند دشمن داشته باشند تا برای فرار از مشکلات همه تقصیر ها را گردن او بیاندازند، وفقط جنگی سرد با این دشمن داشته باشند. نظامیان و تولید کنندگان اسلحه دوست دارند دشمن داشته باشند، و جنگی گرم با او راه بیاندازند تا همیشه به قول معروف نانشان در روغن باشد. تجار و کسبه دوست دارند همیشه آرامش برقرار باشد تا با خیال راحت به کسب و کار خود بپردازند.
با توجه به این معادله بدیهی است که رئیس جمهوری تاجر مسلک مانند آقای ترامپ تلاش خواهد کرد تنش های ایالات متحده و روسیه را برطرف کند تا فضای کسب و کار بهبود یابد.
اگر زمانی مشاهده می کنید که تصمیمات ترامپ ممکن است بهانه ای برای ایجاد تنش در روابط میان ایالات متحده و چین گردد باید بدانید که دلیل این رفتار ترامپ این است که وی چین را رقیب اقتصادی می داند و چون قبلا مجبور بوده در بازار های تجاری با چینی ها رقابت کند امروز که به جایگاه قدرت در ایالات متحده رسیده مقداری از فشارهایی را که طی سالیان متمادی تحمل کرده تخلیه می کند.
بنده شخصا باور دارم ترامپ همین دیدگاه را نسبت به لابی های اقتصادی یهودی در ایالات متحده دارد اما فعلا برای اینکه در داخل با مشکل مواجه نشود این را بیان نمی کند. و دلیل تاخت و تاز شدید سیاست مداران و رسانه هایی که با لابی های قدرت در ایالات متحده مرتبط می باشند، بر علیه وی، هم همین مساله است. اینان مصطلحا می خواهند "گربه را دم حجله بکشند"، تا ترامپ به فکر نیافتد که با آنها در بیافتد. به هر حال اینان می دانند ترامپ نتیجه همان تظاهرات چند سال پیش معروف به تظاهرات 99 درصدی است و عموم افرادی که به وی رای دادند خواهان استقلال اقتصادی ایالات متحده و قطع دست لابی ها و کارتل های اقتصادی ای که بر سر اقتصاد آمریکا دست انداخته اند می باشند. به همین دلیل هم هست که بسیاری معتقد هستند که اگر دمکرات ها برنی سندرز را کاندیدای خود می کردند ممکن بود معادلات انتخاباتی ایالات متحده را بر هم بزنند.
به هر صورت باید بگوییم این روزها آقای اوباما به گونه ای رفتار می کند که وی آخرین رئیس جمهوری ایالات متحده است و بعد از او قرار نیست رئیس جمهوری در ایالات متحده بر سر کار باشد و به همین دلیل باید قفل و بست ها را بگونه ای ببندد تا نفر بعدی به راحتی نتواند این قفل و بست ها را ببندد.
به هر صورت باید بگوییم این روزها آقای اوباما به گونه ای رفتار می کند که وی آخرین رئیس جمهوری ایالات متحده است و بعد از او قرار نیست رئیس جمهوری در ایالات متحده بر سر کار باشد و به همین دلیل باید قفل و بست ها را بگونه ای ببندد تا نفر بعدی به راحتی نتواند این قفل و بست ها را ببندد.
همانگونه که در مقاله قبلی خود "ضربه شصت سیاست پوتین به اوباما" اشاره کردم طرح آقای اوباما در مورد روسیه به اخراج دیپلمات های روس از ایالات متحده ختم نمی شده بلکه ماجرا تا روز به قدرت رسیدن ترامپ ادامه خواهد یافت.
همانگونه که مشاهده می کنیم پس از اخراج دیپلمات های روس دولت آقای اوباما بحث جاسوسی و نفوذ و دخالت روسیه در ایالات متحده و دخالت آن در انتخابات را مطرح کرده.
در این زمینه دو نکته وجود دارد:
1 — اگر سیستم رایانه ای و انتخاباتی و تشکیلات امنیتی انتخاباتی ایالات متحده اینقدر ضعیف است که به راحتی یک کشور دیگر می تواند در آن نفوذ کند و با ارقام بازی کند و به قول ترامپ چند ماه بعد لو برود، که باید فاتحه انتخابات در ایالات متحده را خواند. همانگونه که کشور دیگری ممکن است به سیستم های انتخاباتی نفوذ کند هکر ها هم می توانند نفوذ کنند و هر که را بخواهند رئیس جمهوری کنند.
البته سیاست مداران ایالات متحده باهوش تر از آن هستند که به چنین مساله ای اشاره کنند و سیستم انتخاباتی این کشور که زیربنای سیاسی آن است را زیر سوال ببرند و به همین دلیل اصرار می کنند که آقای ترامپ با همه معیار های دمکراتیک به درستی انتخاب شده.
2 — مورد دومی که وجود دارد تاثیر رسانه ای بر مردم ایالات متحده است که دولت آقای اوباما تلاش دارد این نکته را بهانه قرار دهد. در این مورد هم می توان گفت همه می دانند که ابر قدرت های رسانه ای همه در جبهه غرب قرار دارند و هیچ انتخاباتی در جهان وجود ندارد که اینان به نحوی تلاش نکنند در آن نفوذ کنند. به هر حال "چیزی که عوض داره گله نداره". اگر هم چنین اتفاقی پیش آمده باشد یعنی ایالات متحده اذعان دارد که سیستم رسانه ای غرب در مقابل رسانه های شرقی شکست مفتضحانه ای خورده اند چون اکثر قریب به اتفاق رسانه های غربی حامی خانم کلینتون در انتخابات بودند و اگر یک یا چند رسانه روس توانسته باشند اینقدر بر مردم ایالات متحده تاثیر گذار باشند که نظر آنها در انتخابات را تغییر دهند، غربی ها در این مورد هم باید فاتحه رسانه های خود را بخوانند.
به نظر می آید تنها دلیلی که ایالات متحده این مسایل را مطرح می کند این است که آقای اوباما آخرین رئیس جمهور در ساختار حکومتی ایالات متحده است و با ورود آقای ترامپ چه خوب چه بد این ساختار سیاسی که سالها بر ایالات متحده حکم رانی کرده بر هم می خورد و سیاستمداران این کشور در تلاش خواهند بود روند را به سمت و سوی ساختار قبلی برگردانند.
امری که با توجه به رویکرد آقای ترامپ بسیار دشوار به نظر می آید و بهانه این گفته خود را اخراج دسته جمعی همه سفرای ایالات متحده توسط آقای ترامپ پیش از تحلیف می دانم که احتمالا پس از تحلیف به دیگر ارکان قدرت هم سرایت خواهد کرد.
همانگونه که مشاهده می کنیم پس از اخراج دیپلمات های روس دولت آقای اوباما بحث جاسوسی و نفوذ و دخالت روسیه در ایالات متحده و دخالت آن در انتخابات را مطرح کرده.
در این زمینه دو نکته وجود دارد:
1 — اگر سیستم رایانه ای و انتخاباتی و تشکیلات امنیتی انتخاباتی ایالات متحده اینقدر ضعیف است که به راحتی یک کشور دیگر می تواند در آن نفوذ کند و با ارقام بازی کند و به قول ترامپ چند ماه بعد لو برود، که باید فاتحه انتخابات در ایالات متحده را خواند. همانگونه که کشور دیگری ممکن است به سیستم های انتخاباتی نفوذ کند هکر ها هم می توانند نفوذ کنند و هر که را بخواهند رئیس جمهوری کنند.
البته سیاست مداران ایالات متحده باهوش تر از آن هستند که به چنین مساله ای اشاره کنند و سیستم انتخاباتی این کشور که زیربنای سیاسی آن است را زیر سوال ببرند و به همین دلیل اصرار می کنند که آقای ترامپ با همه معیار های دمکراتیک به درستی انتخاب شده.
2 — مورد دومی که وجود دارد تاثیر رسانه ای بر مردم ایالات متحده است که دولت آقای اوباما تلاش دارد این نکته را بهانه قرار دهد. در این مورد هم می توان گفت همه می دانند که ابر قدرت های رسانه ای همه در جبهه غرب قرار دارند و هیچ انتخاباتی در جهان وجود ندارد که اینان به نحوی تلاش نکنند در آن نفوذ کنند. به هر حال "چیزی که عوض داره گله نداره". اگر هم چنین اتفاقی پیش آمده باشد یعنی ایالات متحده اذعان دارد که سیستم رسانه ای غرب در مقابل رسانه های شرقی شکست مفتضحانه ای خورده اند چون اکثر قریب به اتفاق رسانه های غربی حامی خانم کلینتون در انتخابات بودند و اگر یک یا چند رسانه روس توانسته باشند اینقدر بر مردم ایالات متحده تاثیر گذار باشند که نظر آنها در انتخابات را تغییر دهند، غربی ها در این مورد هم باید فاتحه رسانه های خود را بخوانند.
به نظر می آید تنها دلیلی که ایالات متحده این مسایل را مطرح می کند این است که آقای اوباما آخرین رئیس جمهور در ساختار حکومتی ایالات متحده است و با ورود آقای ترامپ چه خوب چه بد این ساختار سیاسی که سالها بر ایالات متحده حکم رانی کرده بر هم می خورد و سیاستمداران این کشور در تلاش خواهند بود روند را به سمت و سوی ساختار قبلی برگردانند.
امری که با توجه به رویکرد آقای ترامپ بسیار دشوار به نظر می آید و بهانه این گفته خود را اخراج دسته جمعی همه سفرای ایالات متحده توسط آقای ترامپ پیش از تحلیف می دانم که احتمالا پس از تحلیف به دیگر ارکان قدرت هم سرایت خواهد کرد.