برخی معتقد هستند که پس از اجرای برنامه ها بسیاری از مردم نیستند تا سوال کنند یا اینکه خود مجریان نیستند تا پاسخ دهند، اما بنده می گویم هم مردم هستند و هم مجریان باید پاسخ دهند، تاریخ می ماند و پاک نمی شود و آیندگان قضاوت خواهند کرد.
معلوم نیست در برنامه ششم و یا برنامه های قبلی چه مقدار به دستور العمل یا همان فرمان 8 ماده ای رهبر انقلاب برای مبارزه با فساد اقتصادی و یا منویات وی برای ایجاد اقتصاد مقاومتی در برنامه آتی توجه شده.
به یاد دارم حدود یازده سال پیش در گیر و دار تغییر و تحولات معمول مدیران ارشد وزیری تازه کار جلسه معارفه ای برای برخی تشکل های صنفی به معاون تازه کار خود برگزار کرد، البته چون این شخص فوت کرده بنده نام وزیر و معاون وی را مطرح نمی کنم که پشت سر مرده حرف نزده باشم اما همه دوستان تشکل های صنفی که در این جلسه حضور داشتند ماجرا را به یاد دارند، بنده هم به عنوان رئیس یکی از تشکل های آموزشی در این جلسه دعوت بودم.
بحث داغ طرح وام دادن به بنگاه های اقتصادی زود بازده مطرح شد و بسیاری از دوستان با شنیدن اینکه دولت قرار است به همه وام دهد بسیار خوشحال شدند.
بنده از روی کنجکاوی هدف از اعطای وام و شرایط اعطای وام را پرس و جو کردم و بلا فاصله در جلسه آشفته شدم وبه وزیر مربوطه گفتم این طرح قطعا با شکست مواجه خواهد شد و همه پول ها به دست رانت خواران و دلالان خواهد افتاد چون برنامه ریزی وشرایط اعطای وام ها بگونه ای نیست که با یک کار سالم بتوان این پول ها را پس داد، و پیشنهاد کردم در این مورد عجله نکنند و مقداری بررسی بیشتر به عمل آورد. معاون وزیر خیلی خشمگین شد و در آن جلسه جمله ای را گفتند که بسیار برای همه حاضرین سنگین بود وی رو به وزیر کردند و گفتند:"میبینید منظور بنده از اینکه عموم مردم را نباید در تصمیمات حاکمیتی به مشورت گرفت چیست؟". بنده هم در جواب گفتم:"البته جناب آقای… فراموش نکنید که رئیس جمهوری خود می گوید که نوکر مردم است نمی دانم آن وقت شما کجای جدول قرار می گیرید".
ایشان بسیار شاکی شدند و به هر حال بحث ما به درگیری های لفظی کشید و بعد از آن جلسه دستور دادند که بنده را به هیچ جلسه ای راه ندهند.
بنده هم بسیار خوشحال بودم چون فعالیت در تشکل صنفی وقت زیادی از من می گرفت و وقت من آزاد شده بود.
چند ماه بعد اتفاقاتی پیش آمد که همان معاون وزیر متوجه شد که اگر بنده حرفی را در آن جلسه زدم از روی بغض و کینه و یا با هدف تخریب نبود بلکه به دلیل دلسوزی بود و علیرغم اینکه وی از آن سازمان رفت ولی تا زمانی که فوت کرد دوستی صمیمی ای میان ما برقرار شد.
عملا هم همان که بنده گفتم شد یعنی عمده پول هایی که در راستای راه اندازی بنگاه های اقتصادی زود بازده صرف شد به دست رانت خواران و دلالان افتاد و مبالغ هنگفتی هم که دست افرادی افتاد که بعدها نه پس دادند و نه پیدایشان شد.
من فقط یک مساله را همیشه به خاطر دارم و آن این است که برخی خود را تافته جدا بافته از مردم می دانند و تا وقتی که معضل وجود چنین افرادی حل نشود مشکلات مملکت حل نخواهد شد.
اینان چون خود را جدا از مردم می دانند به خود حق می دهند به عنوان اینکه پست ومقام و جایگاهی دارند در بسیاری از موارد از قوانین تخطی بکنند و تصمیماتی بگیرند و بعدها به هیچ کس پاسخگو نباشند، جلوی چنین افرادی را باید گرفت و باید همه متوجه باشند که مردم و حکومت در ایران یکی هستند و هیچ کس جدا از دیگری نیست و اینگونه نیست که فردی تصور کند که حق دارد فکر کند که برای آنچه خود مصلحت می داند حق دارد حق و حقوق دیگران را پایمال کند.
اصلی ترین مشکلی که ما در ایران امروزه با آن مواجه هستیم وجود رانت های مختلف می باشد.
برخی تصور می کنند که رانت ها فقط همان سوء استفاده های مالی هستند که برخی افراد با داشتن اطلاعات می توانند به آن دست یابند اما اینگونه نیست بلکه بسیاری از رانت ها هستند که عیان می باشند ولی خیلی ها متوجه آن نمی باشند.
نبود شفافیت در مقررات و قوانین و اطلاع رسانی خود منجر به رانت می شود.
کارمندان ادارات دولتی و مقامات باید ایمان داشته باشند که خود از مردم هستند و در نهایت بودن آنها در این جایگاه به دلیل مردم هست و باید تلاش کنند رضایت مردم را جلب کنند نه اینکه تلاش کنند که منافع ادارات خود را تامین کنند.
متاسفانه بسیاری افرادی که در پست و مقام دولتی در ایران قرار دارند ادارات دولتی را با شرکت های خصوصی اشتباه می گیرند و متصور می باشند که باید منافع ادارات خود را بر منافع مردم و ارباب رجوع ارجح بدانند و این تفکر خود را به نظام پیوند می زنند، در حالی که نظام از اینان مبرا است.
به عنوان مثال بحث تامین اجتماعی و بیمه درمانی و خدمات بیمه و رفاه که چند روز پیش حتی صدای وزیر بهداشت را در صدا و سیما در آورد.
علیرغم اینکه در دوره ای سازمان های بیمه ای جهت ارائه خدمات بهتر به سمت خصوصی سازی پیش رفتند اما این روزها در ایران راه خود را گم کرده اند و به جای اینکه به فکر ارائه خدمات بهتر به بیمه شدگان باشند به فکر آن هستند که چگونه می توانند از خدمات و امکانات بزنند تا منافع موسساتشان تامین گردد.
اینان فراموش کرده اند که هدفشان چیست و بد نیست نمایندگان ملت به آنها گوشزد کنند که هدف این موسسات رفاه حال مردم است و نه بزرگ کردن موسسات خودشان و نیروها و پرسنل این موسسات باید تلاش کنند وقتی که مراجعه کننده به آنها رجوع می کند راهکاری برای حل مشکلش پیدا کنند نه اینکه مشکلی بر مشکلاتش بیافزایند.
از خودرو سازی بگم یا خدمات دیگر؟
بنده این مثال را زدم تا نمونه باشد نه اینکه فقط در این زمینه مشکل وجود دارد.
در اکثر کارهای دولتی ارباب رجوع یا همان مردم با مشکلی مواجه هستند که دیدگاه همان معاون وزیر را منعکس می کرد، برخی خود را حاکمیت می دانند و بقیه را مردم.
اینان ظاهرا متوجه نیستند که حاکمیت یعنی مردم و مردم یعنی حاکمیت.
اگر چند روزی در پست و مقام و یا جایگاهی قرار دارند نباید کاری کنند که دیگر نتوانند در روی مردم نگاه کنند.
تفاوت قایل شدن و امتیاز دادن به برخی افراد در جامعه به دلایل مختلف خود نوعی رانت است.
به عنوان مثال همه جوانان ایرانی باید کنکور بدهند که علیرغم همه انتقادات اما خوب به هر حال ممکن است تنها راه برای رتبه بندی جوانان به حساب آید.
اگر همه شرایط مساوی برای ورود به دانشگاه ها داشته باشند بسیار مساله پسندیده ای می باشد اما مثلا یکی ممکن از امتیازی بسیار پایین تر از دیگر جوانان کسب کند وفقط به دلیل اینکه فرزند یک عضو هیات علمی دانشگاه می باشد بتواند از رانت استفاده کند و در بهترین دانشگاه های کشور به تحصیل بپردازد و عملا حق یک دانشجوی دیگر را بخورد.
وقتی که جوانی در بدو زندگی خود با چنین شرایطی مواجه شود و ببیند که یکی دیگر که سطح علمی پایین تر از او را دارد فقط به دلیل رانت توانسته وارد دانشگاه بهتری شود آنوقت تصور می کنید این جوان پس از فارغ التحصیلی به دنبال این نمی افتد که خود نیست برای تلافی نا حقی که در حقش شده خود نیز از رانت استفاده کند.
وقتی قانون تصویب می شود که مثلا سربازان فراری با پرداخت پول بتوانند معافیت دریافت کنند در حالی که جوانانی که قانونمند بوده اند و از خدمت مقدس سربازی فرار نکردند نمی توانند از چنین امتیازی استفاده کنند توقع دارید آن جوان قانونمند در نهایت به کدام سمت سوق پیدا کند؟
وقتی که به جای خصوصی سازی شرکت ها و موسسات دولتی اختصاصی سازی می شوند چه؟
وقتی که برای استخدام برخی به دلیل داشتن رانت می توانند استخدام شوند و برخی دیگر نمی توانند چه؟
فارغ التحصیل دانشگاهی که با شرایطی وارد دانشگاه شده که امیدوار بوده در نهایت استخدام یک وزارت خانه شود اما وزیر آمده و یک شبه تصمیم گرفته که نمی خواهد به تصمیم قبلی ها عمل کند فکر می کنید به چه سمتی سوق پیدا می کند؟
وقتی که یک کارمند دولت می بیند مدیرش حقوق نجومی دریافت می کرده و همیشه می نالیده که پولی نیست تا بتوان اضافه حقوق و یا اضافه کار وی را پرداخت کرد چه، فکر می کنید این کارمند در نهایت به چه سمتی سوق پیدا می کند؟
وقتی که کارمند های ادارات به رسمی — پیمانی — قراردادی — موردی — شرکتی و…. تقسیم می شوند و برخی تامین آتیه دارند و برخی ندارند فکر می کنید کارمندی که تامین آتیه ندارد به چه سمتی سوق پیدا می کند؟
وقتی حتی مدیران تامین شغلی ندارند و اطمینان ندارند که فردا سرکارشان که می روند آیا به کارشان ادامه خواهند داد یا نه فکر می کنید به چه سمتی سوق پیدا می کنند؟
تا فراموش نکردم، بازنشستگان، اینان آینده همین کارمندان امروزی هستند. اگر زندگی شان تامین باشد قطعا کارمندان فعلی به اینان نگاه می کنند و اطمینان پیدا می کنند که در آینده آتیه آنها نیز تامین است و بسیاری تلاش خواهند کرد که درست کار باشند که آتیه خوبی داشته باشند. اما وقتی که کارمندان امروزی می بینند که بازنشستگان با چه شرایط بغرنجی مواجه هستند و حق و حقوقشان پرداخت نمی شود و برخی حتی از حق و حقوق آنان می زنند آیا فکر می کنید کارمندان امروزی به چه سمت و سویی سوق پیدا خواهند کرد؟ آیا به این فکر نخواهند بود که مبادا در آینده با چنین شرایطی مواجه شوند و به این دلیل به سمت رانت خواری و سوء استفاده از موقعیت خود کشیده خواهند شد؟
اگر بخواهم بشمرم شاید صدها مورد را بتوان شمرد که در نهایت منجر به رانت می شود و اگر بخواهیم مشکلات مملکت را حل کنیم باید به این مسایل توجه ویژه گردد و بنده به نمایندگان محترم مجلس پیشنهاد می کنم که به فکر باشند در برنامه ششم قوانینی تدوین کنند که هر جا رانت و نامساوات میان آحاد جامعه وجود دارد را از بین ببرند و آنوقت می بینیم که آیا مملکت پیشرفت می کند یا نه.
فقط جلوگیری از رانت ونامساواتی کافی است
اشتراک
این روزها مجلس شورای اسلامی در حالی به بررسی قانون برنامه ششم پرداخته که معلوم نیست پنج برنامه قبلی چه قدر موفقیت آمیز بوده و در پایان این برنامه ها ما ایرانی ها چه نتیجه ای خواهیم گرفت.