گزارش و تحلیل

اسماعیل یا اسحاق؟

© Sputnik / Maksim Bogodvidزندگی سیاسی روسیه و نقش اسلام به عنوان یک فاکتور سیاسی
زندگی سیاسی روسیه و نقش اسلام به عنوان یک فاکتور سیاسی - اسپوتنیک ایران
اشتراک
مساله بر سر این است که ابراهیم کدام یک از پسرانش را به قربانگاه برد، اسماعیل یا اسحاق.

این موضوع در دنیای اسلام مطرح می شود و افغانستان هم از آن بی بهره نیست.

پتر گانجاروف تحلیل گر رادیو صدای روسیه در این باره می نویسد که مولفین مقالات مختلف در پورتال های اینترنتی افغانستان نقطه نظرات متفاوتی را درباره عید قربان مطرح می کنند و می پرسند: چرا خداوند به ابراهیم دستور داد که اسماعیل را قربانی کند و اهمیت این انتخاب در چه بود. دلیل آن واضح است. برای اینکه پاسخی مستدل به سوال اصلی مسلمانان داده باشد: مسیح کیست، عیسی، محمد یا آن شخصیتی که یهودیان انتظارش را می کشند؟ مولف مقاله ضمن پاسخ به این سوال مسایلی را مطرح می کند که خواننده را به محمد می رساند.

چرا در اسلام این مساله تا این اندازه مهم است که اسماعیل در قربانگاه بوده و نه اسحاق؟ به گفته مولف، دلیلش این است که خداوند به ابراهیم وعده داد  تا پیامبری از نسل او تعیین کند. اسماعیل فرزند اول و محبوب ابراهیم بود که قوم بزرگی از او پدید آمد، به همان صورتی که خداوند وعده داده بود. با این اوصاف، اسماعیل به قربانگاه رفته و محمد همان پیامبری است که از نسل ابراهیم برگزیده شده است. اما یهودیان تورات را تحریف کردند و به جای نام اسماعیل نام اسحاق را گذاشتند تا پیامبر برگزیده از نسل یعقوب باشد که نام دومش اسرائیل است.

داستان های زیادی در کتاب تنخ یهودیان آمده است. ابراهیم بنیانگذار قوم یهود است. خداوند ابراهیم را به ارض موعود — فلسطین فرستاده و به او وعده داد که قوم بزرگی از وی پدید آید و این مردم از رحمت خداوند برخوردار خواهند شد. ابراهیم همراه با ساره همسرش و فرزندانش از فرات گذشتند و به کنعان در فلسطین رسیدند و خداوند در آنجا وعده خود را تکرار کرد.

از آنجا که سارا مدت زیادی فرزند دار نشد، به ابراهیم پیشنهاد کرد که کنیزشان هاجر بچه ای به دنیا آورده و طبق رسم آن زمان از فرزند هاجر نگهداری کند. این مساله مهم است که طبق روایات قران، ابراهیم با هاجر ازدواج نکرد. به عبارتی معامله ای بین ابراهیم، خدا و هاجر بود. اما هاجر بعد از بارداری به خود مغرور شد و با ساره بد رفتار کرد. هاجر به بیابان گریخت و خداوند صدای گریه و زاری او را شنیده، فرشته ای را به سویش فرستاد و قول داد که فرزند پسری به نام اسماعیل به دنیا آورد.

هاجر بازگشت، اسماعیل را به دنیا آورد و ابراهیم در سن 13 سالگی او را ختنه کرد. ابراهیم در سن 100 سالگی بود و ساره 90 ساله و در همان زمان خداوند فرزند پسری به نام اسحاق به آنن داد که محبوب بود و کتاب تورات هم بر این موضوع تاکید می کند. پسر هاجر به فرزند تازه متولد شده ساره خندید و ساره دلگیر شد و مانند هر زن و مادری از همسرش خواست که هاجر و اسماعیل را بیرون کند. ابراهیم چاره ای نداشت، توشه ای برای آنها مهیا کرد و روانه اشان ساخت. آن دو در بیابان گم شدند، اما خداوند آنها را نجات داده و چاه آبی به آنها نشان داد. خدا به هاجر وعده داد که نسل بزرگی از اسماعیل پدید آورد.

به عبارت دیگر، در زمان قربانی کردن، اسماعیل در خانه ابراهیم نبوده است. واضح است که یهودیان تورات را تحریف کرده اند و نمی خواهند که محمد همان پیامبر برگزیده دین ابراهیمی باشد. اما موضوع دیگری هم هست که به نفع اسحاق تمام می شود. هاجر اهل مصر بود و فرزندش نمی توانست یک یهودی کامل باشد و همین مساله می توانست برای ابراهیم که بزرگ قبیله بود، مساله ساز باشد.

در خصوص عیسی که مولف مقاله ادعای پیامبری اش را رد می کند نیز باید گفت که مولف با ارجاع به انجیل متی فصل 22 می گوید که عیسی ضمن بحث و مناظره با کاهنان و فریسیان گفته بود که شما آموزه های خدا را ترویج نمی کنید و پیامبر خدا باید از پشت داوود باشد. در ادامه، عیسی به سخنان داوود درباره مسیح اشاره می کند که از نسل داوود نیست و این در حالی است که عیسی از نسل داوود است. به عبارت دیگر، مولف می خواهد بگوید که عیسی تاکید کرده که مسیح شخص دیگری است. آیا منظور همین است؟

در انتهای فصل 22 انجیل متی گفته شده: «عیسی با فریسیان (کاتبان) بحث کرد که شما به نظر شما عیسی مسیح پسر کیست؟ به او می گویند از نسل داوود. پس عیسی می گوید: پس چرا داوود عیسی را خدای خود می نامد؟ اگر داوود او را عیسی مسیح خدای خود نامیده، پس چطور از پسران داوود است؟ و هیچ کس نتوانست به این سوال پاسخ بدهد. از همان روز هیچ کس جرات نمی کرد سوالی بپرسد». به عبارت دیگر، عیسی در کتاب انجیل متی نه تنها مسیح بودن خود را تایید می کند، بلکه پسر خدا بودن را هم تایید می کند.

به عبارت بهتر، طبق انجیل متی، مولف می خواهد مسیح بودن عیسی را ملغی اعلام کند و حتی می گوید که خریستوس مسیح نام یونانی و به معنای مسیح است.

برای یهودیان و مسیحیان مساله مسیح حل شده است. یهودیان می گویند که او می آید و صلح در همه جا حاکم می شود. و از آنجا که هنوز آرامش برقرار نشده، به این معناست که او نیامده. مسیحیان مسیح را پیامبر موعود می دانند که برای دومین بار به این دنیا می آید. مولف می گوید امروز در دنیا جنگ ادامه دارد، چون مسیحیان و یهودیان محمد را به عنوان مسیح قبول ندارند. یهودیان هنوز منتظر مسیح خود هستند که حتی نامش را نمی دانند، اما می گویند که از نسل داوود است و مسیحیان منتظر بازگشت دم مسیح خود هستند.

باور به منجی موعود در خاور میانه بین یهودیان رواج دارد و در کتاب تنخ هم نوشته شده. 500 سال پیش از پیدایش دین مسیحیت این باور بوده و امروز بیش از یک هزار سال از آموزه های قرانی اسلام می گذرد. این باور وجود داشت که رنج و بدبختی مردم تنها رنج به دنیا آمدن مسیح، منجی عالم از خانه داوود است که دوباره اسرایل را با همان شکوه و جلال برپا خواهد کرد.

آیا واقعا ارزش دارد که پیامبر موعود را شناسایی کنیم؟ بویژه اینکه در قران به کرات از تورات نقل شده و موسی نیز خدا را الله می نامد و نه یهوه.

آیا بهتر نیست که بگوییم موسی به دین خود و عیسی به دین خود. اگر به همین شکل پیش برویم، تا مدت های طولانی جنگ خاتمه پیدا نمی کند و آرامش برقرار نمی شود.

 

یهودیان و مسیحیان می گویند که اسحاق به قربانگاه رفت و مسلمانان نام اسماعیل را می برند. در قران موسی خدا را الله می نامد و در تورات با نام یهوه، مسیحیان هم در انجیل به نام تثلیث «پدر، پسر، روح القدس» دعا و مناجات می خوانند. نه صلح انجیلی را می خواهیم و نه جنگ قرانی را.

نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала