گزارش و تحلیل

بازخوانی یک پرونده تاریخی؛ چرا منطقه بوشهر تا این اندازه برای انگلستان اهمیت دارد؟

© Sputnik / Alexey Filippov /  مراجعه به بانک تصاویر تاثیر طلاق انگلیس از اوروپا بر رابطه با ایران
تاثیر طلاق انگلیس از اوروپا بر رابطه با ایران - اسپوتنیک ایران
اشتراک
زمانی که انگلیسی‌ها در جنگ جهانی اول زمانی که بوشهر را اشغال می‌کنند، پرچمی را به بالا برده و تمبری منتشر کرده‌اند که روی آن به زبان انگلیسی نوشته شده: بوشهر در اشغال انگلستان.

خبرگزاری اسپوتنیک به نقل ازسرویس تاریخ مشرق — روستای دلوار بندر كوچكی است در پنجاه كیلومتری بوشهر كه مركز یكی از بخشهای ساحلی شهرستان تنگستان است. واژه دلوار به معنای " دلاور " است كه گاه " دلبار" هم گفته می شود. شغل مردم دلوار اغلب ماهیگیری و سفر به شیخ نشین‌هاست. موقعیت دلوار به گونه ای است كه كشتی‌های بزرگ می توانند در ساحل آن پهلو بگیرند و به همین لحاظ در مقاطعی از تاریخ ایران نامی از آن ذكر شده است. مردان این منطقه همانطور که از اسمش پیداست دلاوران هستند که در مقطع تاریخی در کنار «رئیسعلی دلواری» مقابل استعمار انگلستان از خود مقاومت به خرج دادند. رییسعلی دلواری این آزاده دلاور، در دوازدهم شهریور 1294 ش در 33 سالگی، از پشت مورد هدف گلوله فرد خائنی قرار گرفت و به شهادت رسید به همین مناسبت گفتگویی با دکتر عبدالکریم مشایخی صورت گرفته که از نظر مخاطبین خود می‌گذرانیم.

* لطفا قبل از ورود به بحث در مورد قیام دلیران تنگستان؛ مقداری پیرامون خانواده «رئیسعلی دلواری» برایمان بگویید.

 براساس پژوهشی که آقای سیدقاسم یاحسینی در مورد رئیسعلی دلواری انجام داده است، خاندان و خانواده او از جمله لُرهایی بودند که از منطقه نورآباد و ممسنی مهاجرت کرده و در یک دوره تاریخی به تنگستان وارد و در آنجا مستقر شده‌اند. زیرا طبق اطلاعات به دست آمده از دوره افشاریه و به خصوص زمانی که اتفاقاتی در ایران رخ می‌دهد و جابه جایی‌هایی انجام می‌شود تا قدرت قوم‌ها و عشایر را کم بکنند، خاندان رئیسعلی را هم مجبور به کوچ کردند و به همین دلیل آنها در بوشهر مستقر شدند.

پدر رئیسعلی دلواری (زائر محمد) از جهت سلسله مراتب حکومتی؛ «رئیس» است که یک مرحله پایین‌تر از خان محسوب می‌شد. یعنی اگر ما نام ایشان را که همان زمان زنده هستند با «رئیسعلی» می‌شناسیم در نظر بگیریم، زائر خضرخان تنگستانی، حاکم بلامنازع تنگستان از نظر سلسله مراتب از رئیسعلی بالاتر قرار می‌گیرد.

* تا قبل از آغاز قیام رئیسعلی دلواری علیه حضور انگلیسی‌ها در جنوب ایران؛ آیا قیامی در این زمینه صورت گرفته بود؟

پیشینه مبارزاتی مردم جنوب ایران با تکیه بر منطقه تنگستان، به دوره محمدشاه قاجار برمی‌گردد. همانطور که می‌دانید محمدشاه حدود 14 سال حکومت کرد. از طرفی به دلیل اختلافی که ایران از زمان حاکمیت فتحعلی شاه با انگلستان بر سر مسئله هرات پیدا کرد؛ به دلیل اینکه انگلستان تلاش داشت تا آن منطقه را تحت نظر خود حفظ کند زیرا هرات دروازه رسیدن به هندوستان بود و با تصرف آن منافع دولت انگلیس در هندوستان به خطر می‌افتاد.

با روی کارآمدن محمدشاه(1227-1213) و لشکرکشی او به سمت هرات، نیروهای انگلیسی برای مقابله با این کار در ابتدا نیروهای خود را وارد جزیره خارک و بعد از آن وارد بوشهر می‌کنند. در آنجاست که یک روحانی تاثیرگذار به نام آیت الله شیخ حسن آل عصفور که از جمله علمای بزرگ اهل جنوب ایران است؛ اعلام جهاد می‌کند و از سرهنگ باقرخان تنگستانی که در منطقه تنگستان زندگی می‌کرده و شخصیت متنفذی بوده، برای مقابله با انگلیسی‌ها یاری می‌طلبد. باقرخان تنگستانی نیز با تعدادی تفنگچی‌هایش به سمت بوشهر می‌روند. انگلیسی‌ها هم وقتی می‌بینند از پس مقابله با این تفنگچی‌ها برنمی‌آیند و ممکن است تلفات نیرویی داشته باشند از بوشهر عقب نشینی و به جزیره خارک عقب نشینی می‌کنند.

با عنایت به اینکه وقتی محمدشاه متوجه شد که انگلیسی‌ها به فکر اشغال جنوب ایران برآمده‌اند و از طرفی هم چون فشار بر روی او زیاد بود، از هرات عقب نشینی و خارج می‌شود و بدین ترتیب مرحله اول رویارویی ایران و انگلستان که بر سر مسئله‌ی هرات با حمله به بوشهر و جزیره خارک که با رهبری سرهنگ باقرخان تنگستانی و با زعامت آیت الله آل عصفور آغاز شده بود، پایان می‌پذیرد. اما این مسئله باعث می شود که رقابت و اختلاف بین ایران و انگلستان بر سر مسئله هرات و افغانستان؛ کابل و قندهار همچنان ادامه پیدا کند.

با روی کارآمد ناصرالدین شاه (۱۲۷۵- ۱۲۲۷) مجددا منطقه هرات، مسئله ساز و مورد مناقشه بین دولت ایران و انگلستان قرار می‌گیرد و این بار ناصرالدین شاه از حسام السلطنه که حاکم خراسان بوده، می‌خواهد تا با لشکرکشی هرات، کابل و قندهار را تصرف کند که این اقدام صورت می‌گیرد.

این بار انگلیسی‌ها (در اواخر سال1272و اوایل1273 قمری یا 1856 میلادی) اقدام به اعزام لشکری تمام عیار به بوشهر می‌کنند. به طوری که چند ناو انگلیسی بین منطقه‌ هلیله و بندرگاه که یک قلعه باستانی به نام ریشهر در آنجا قرار دارد؛ استقرار پیدا می‌کنند. انگلیسی‌ها با هماهنگی جونز(کنسول انگلیس در بوشهر) و نقشه‌ای که در آن نقاط حساس و کلیدی بوشهر را معرفی کرده، در اختیار آنها می‌گذارد اقدام به عملیات نظامی می‌کنند.

این بار نیز سرهنگ باقرخان تنگستانی و پسرش (احمدخان که کدخدای اهرم هم بوده و در طی جنگ در کنار قلعه‌ی ریشهر به شهادت می‌رسد) به همراه 400 تفنگچی از تنگستان حرکت کرده و به بوشهر می‌آیند و در قلعه‌ی ریشهر در مقابل نیروهای انگلیسی قرار می‌گیرند. جنگ بسیار خونین بین نیروهای تنگستانی و بوشهری از یک طرف و انگلیسی‌ها از طرف دیگر اتفاق  می‌افتد.

در ابتدای جنگ انگلیسی‌ها دچار مشکل شده و حتی چند تن از افسران عالی رتبه‌ی انگلیسی کشته می‌شوند. زیرا تفنگچی‌های همراه باقرخان جنگ جانانه و پارتیزانی علیه سربازان انگلیسی راه انداخته بودند. اما در اینجا مسئله‌ای پیش می‌آید که بعضی آن را خیانت و بعضی کار او را نتیجه بی تجربگی می‌دادند. ماجرا از این قرار بود که در بحبوبه جنگ باقرخان با انگلیسی‌ها، که از ورود آنها به بوشهر جلوگیری کرده بود، حسنعلی خان دریابیگی که حکمران بوشهر بود به سرهنگ باقرخان پیام می‌فرستد که به سمت خلعت پوشان (برجی که در منطقه داخلی بوشهر قرار دارد) بیاید. باقرخان با دریافت این پیام فکر می‌کند که مشکلی پیش آمده و نیروها را حرکت می‌دهد تا به داخل بوشهر می‌آید اما احمدخان در همان قلعه ریشهر مقابل انگلیسی‌ها کار را ادامه می‌دهد که متاسفانه شهید می‌شود. هنوز باقرخان به همراه نیروهای خودش به خلعت پوشان نرسیده بود که مجددا پیامی دریافت می‌کند که به دستور داده شده بود که مجددا به طرف قلعه ریشهر برگردد. لذا وقتی باقرخان به قلعه رسید، دیگر کار از کار گذشته بود. انگلیسی‌ها کاملا نیروهای خود را پیدا کرده و نفوذ پیدا کرده بودند و متاسفانه نیروهای ایرانی شکست خوردند. باقرخان مجددا از آنجا عقب نشینی می‌کند.

وقتی سرهنگ باقرخان پی می‌برد که این یک کار فریبی بیش نبوده، در مکاتبه‌ای به دریابیگی می‌نویسد: چرا به ما پیام دادی که محاصره قلعه را رها کنیم و به داخل بوشهر بیاییم؟ من آنجا در مقابل انگلیسی‌ها ایستاده بودم و داشتم مقابله می‌کردم و اجازه نمی‌دادم آنها نیروهایشان را پیاده کنند و به داخل بیاورند.

تبعات این شکست آن بود که جنگ بسیار خونینی در خوشاب (جایی بین بوشهر و برازجان) بین نیروهای ایرانی و انگلیسی در می‌گیرد. در رابطه با این جنگ نکته جالبی وجود دارد؛ در منابع تاریخی آمده که نظر سرهنگ باقرخان تنگستانی این است که نباید بصورت منظم(کلاسیک) با انگلیسی‌ها مقابله کنیم چون آنها تیربار دارند، امکانات هوایی دارند و ما تلفات سنگینی خواهیم دید. اما کسی حرفش را گوش نمی‌دهد و حتی نیروهایی هم که از فارس به کمک تفنگچی‌های باقرخان آمده بودند، در خوشاب تلفات خیلی زیاد می‌دهند. در همین زمان بارندگی خیلی شدیدی اتفاق می‌افتد که انگلیسی‌ها عقب نشینی می‌کنند. فرمانده نیروهای انگلیسی شخصی است به نام «اُترام» است. پس از اینکه اترام با نیروهایش به خرمشهر و محمره می‌روند، در آنجا هم جنگ خونینی اتفاق می‌افتد که ایرانی‌ها شکست می‌خورند.

این جنگ نقطه عطف نبرد مبارزان بوشهر با استعمارگران انگلیسی بود که با تهاجم به بوشهر سعی داشتند تا ناصرالدین شاه را تحت فشار قرار دهند. زیرا بعد از این جنگ خرمشهر را تحت تسلط خود درمی‌آورند و حکومت مرکزی ایران را تهدید می‌کند که اگر نیروهای خود را از هرات و قندهار بیرون نبرند، مابقی سرزمین ایران را هم تصرف خواهند کرد. اینجاست که ناصرالدین شاه متوجه می‌شود که باید صلح پاریس را بپذیرد. در سال 1857 میلادی یا همان 1273 قمری، عهدنامه «صلح پاریس» بین ایران و انگلستان بسته می‌شود و انگلستان برای همیشه افغانستان را از ایران جدا می‌کند.

* قیام رئیسعلی دلوار از چه زمان و به چه دلیلی آغاز می‌شود؟

در سال 1906 میلادی که انقلاب مشروطه در ایران رخ می‌دهد و بعد از اینکه محمدعلی شاه استبداد صغیر را ایجاد می‌کند و بسیاری از آزادیخواهان را سرکوب می‌کند. علمای نجف (آیت الله آخوند خراسانی و آیت الله مازندرانی و…) جهت مقابله با محمدعلی شاه فتوای صادر می‌کنند. روحانی به نام سید مرتضی مجتهد اهرمی مشهور به علم الهدی، که از روحانیون طراز اول آن زمان بوشهر و در محله کوتی و در کنار عمارت امیریه ساکن بوده است. وی یکی از شاگردان آخوند خراسانی بوده است. وقتی در جریان مشروطه از فتوای آیت الله آخوند خراسانی خبردار می‌شود و به توصیه آیت الله سید عبدالحسین لاری(رهبر مذهبی منطقه فارس) قیام می‌کند.

 اگر بخواهیم دقیق‌تر اشاره کنیم باید بگوییم بعد از اینکه محمدعلی شاه قاجار مجلس را به توپ بست و آزادیخواهان را قتل عام کرد، در سراسر ایران یک سکوت مرگباری حاکم شد. همین فتوای آخوند خراسانی باعث می‌شود که سید مرتضی اهرمی از رئیسعلی دلواری و نیروهای تحت امرش برای تصرف بوشهر و تسلط بر مراکز حکومتی را از دست نیروهای دولتی دعوت به عمل بیاورد که همین گونه هم می‎شود.  یعنی کاری که ستارخان و باقرخان تبریز و محمدعلی خان تنکابنی در شمال انجام دادند؛ سید مرتضی اهرمی و رئیسعلی دلواری در بوشهر انجام می‌دهند. با تصرف بوشهر توسط این نیروها، گمرک بوشهر نیز از دست نیروهای انگلیسی خارج شد و به مدت دو ماه در نیروهای مشروطه خواه به زعامت آیت الله سید مرتضی هرمی بر بوشهر مسلط می‌شوند.

البته اسنادی هست که نشان می‌دهد زائر خضرخان اهرمی، رئیس عبدالحسن دشتی(رزمی) و خالو حسین دشتی و خیلی از مبارزین دیگر نیز در تصرف بوشهر نقش دارند.

انگلیسی ها وقتی که احساس می‌کنند منافعاشان در گمرک که از طرف مظفرالدین شاه به رهن آنها داده شده بود، به خطر افتاده و درآمدش متوقف شده است و در اختیار مشروطه خواهان قرار گرفته، شروع به کار شکنی و توطئه علیه سیدمرتضی می‌کنند. چون به قول سرپرسی سایکس نماینده انگلیس در بوشهر پادشاه بی تاج و تخت منطقه حساب می‌شد زیرا از بوشهر بود که انگلیسی‌ها تمام کرانه‌های خلیج فارس را کنترل می‌کردند و تسلط داشتند.

 با تصرف بوشهر توسط تفنگچی‌های رئیسعلی دلواری و تسلط او بر گمرک، منافع انگلستان به خطر افتاد. از سوی دیگر انگلستان از طریق یکی از حکمرانان خائن بوشهر که از عمال نفوذی آنها بود، به نام احمد خان دریابیگی در صفوف مشروطه خواهان انشقاق ایجاد می‌کند. وی ابتدا با عنوان اینکه مشروطه خواه هستم به دیدن آخوند خراسانی رفته و سپس با حمایت ایشان به بوشهر می‌آید. در اینجا هم خودش را مشروطه خواه به مردم معرفی کرده بود اما علیه سید مرتضی توطئه می‌کرد. مثلا بازار بوشهر را غارت می‌کنند و می‌گویند این کار تفنگچی‌های سید مرتضی بوده است. و به بهانه ایجاد آرامش در بوشهر انگلستان در سومین مرتبه اقدام به اشغال بوشهر می‌کند. ناو فاکس از هند عازم بوشهر می‎شود و صد تفنگچی سازمان یافته پیاده می‌کند و در درگیری که پیش می‌آید 4 الی 5 نفر از نیروهای رئیسعلی دلواری به شهادت می‌رسند و بعد از مقاومت محدودی که اتفاق می‌افتد، رئیسعلی دلواری عقب نشینی می‌کند به سمت دلوار و بوشهر به تصرف نیروهای انگلیسی در می‌آید.

نیروهای انگلیسی نیز سید مرتضی را در ابتدا با محاصره اقتصادی تحت فشار قرار می‌دهند و پس از بازداشت وی را به بصره تبعید می‌کنند که بعدها به نجف می‌رود. مدتی که در آنجا حضور دارند با آخوند خراسانی مکاتباتی می‌کنند. آخوند که متوجه حقانیت سید مرتضی می‌شود، از حکومت ایران می‌خواهد که احمدخان دریابیگی را عزل نمایند و موقرالدوله حکمران بوشهر شود که این کار صورت می‎گیرد.

*بعدها نیروهای انگلیسی به بهانه حضور نیروهای آلمانی در بوشهر مجددا به این شهر هجوم می‌آورند. در این زمینه برایمان صحبت کنید.

از سال 1906 که اتفاقات آن را برایتان توضیح دادم، آلمان هم مانند دیگر کشورها در بوشهر نمایندگی سیاسی داشت. چون در زمان قاجار ده نماینده سیاسی از کشورهای خارجی در بوشهر حضور داشتند. آن روزها بوشهر مهمترین بندر ایران و باب الابواب خلیج فارس، دروازه تجاری جنوب ایران است و مانند شهر تبریز بسیاری از مواردی که اولین بار وارد ایران شده مانند تلگرافخانه در بوشهر ایجاد شده بود.

از غیاب «لیستِرمن» یا «لیسِت مان» (کنسول آلمان در بوشهر) شخصی به نام واسموس (که بعدها در جنگ جهانی اول خیلی مشهور و برجسته می‌شود)؛ و در زنگبار حضور داشته به او ماموریت می‎دهند تا به بوشهر بیاید. او یکی دو سال و شاید هم کمتر نمایندگی سیاسی آلمان در بوشهر را بر عهده دارد. در همین دوره است که جریان مشروطه خواهی در بوشهر شکل می‌گیرد. انگلیسی‌ها این شاعبه را ایجاد کرده بودند که چون مترجم واسموس با سید مرتضی و رئیسعلی ارتباط داشته است؛ پس واسموس است که علیه انگلستان توطئه می‌کند. در حالی که این گونه نبود زیرا اعمالی که از طرف مشروطه خواهان در بوشهر سر زد برمی‌گشت به فتوایی که علمای نجف که علیه استثمار و استعمار صادر کرده بودند.

در این شرایط تاریخی از سال 1907 میلادی که جریان تقسیم ایران بین انگلستان و روسیه تزاری پیش آمد، بین کسانی که بالاخره وطن پرست و آرمانخواه بودند یک نوع تنفر مضاعفی از حضور بیشتر انگلیسی‌ها در جنوب ایران و به خصوص از مداخله آن بر گمرک جنوب ایران ایجاد شده بود.

بنابراین یکی از کسانی که در این زمینه علیه استعمار انگلستان ناراحت بود همین رئیسعلی دلواری است. شما می‌بینید وقتی جنگ جهانی اول در حال شکل گیری است و بحث دول متفق و متحد؛ یعنی یک طرف انگلستان و متفقینش و طرف دیگر آلمان و متحدینش. خب با توجه به اینکه آلمان از قبل این در بوشهر حضور دارند و در رقابت سیاسی و اقتصادی با انگلستان هستند؛ سعی می‌کردند به مبارزانی که علیه انگلستان مبارزه می‌کنند را به هر نحوی تقویت کنند. مثلا به آنها اسلحه می‌دادند و این یک امر طبیعی است زیرا آلمان‌ها با انگلیسی‌ها در جاهای مختلف مانند آفریقا و اروپا با هم رقابت و دشمنی داشتند.

چون انگلستان در جنوب ایران بسیار مداخله و خیلی نفوذ داشت، مبارزین و آرمانخواهان ملی و مذهبی که در این برهه تاریخی در بوشهر حضور داشتند به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند علیه انگلستان بجنگند، یقینا به ادوات جنگی مانند اسلحه احتیاج خواهند داشت. تنها کشوری که دراین زمینه می‌توانست به آنها کمک کند، آلمان بود. در همین اوضاع و احوال ما نام ویلهم واسموس را می‌شنویم.  

چندی پیش کتابی که به زبان آلمانی نوشته و به فارسی هم ترجمه شد، به نقل از واسموس آورده بود که: من تا قبل از اینکه به جنوب ایران و بوشهر بیایم، اعتقادی به مسئله مبارزه به این شکل که «مجاهد» است، نداشتم. من اعتقاداتم را در مورد مبارزه با کشورهای استعمارگر، اولین بار از اعتقادات اسلامی مبارزین در جنوب ایران علیه انگلستان می‌جنگیدند برداشت کردم.

بنابراین این شائبه که اولین بار در کتاب «واسموس؛ لورنس آلمانی» نوشته کریستوفر سایکس بیان شد که اگر رئیسعلی دلواری علیه نیروهای انگلیسی وارد مبارزه شد به تلقین و تحریک واسموس آلمانی بود؛ شما دیدید که اصلا این گونه نبود. در صورتی که برعکس است و خود واسموس اذعان که در زمینه مبارزه با استعمار، اوست که به امثال رئیسعلی دلواری اقتداء کرده است. این نشانده اصالت قیامت مردم جنوب ایران است. چون وقتی رئیسعلی دلواری در جنگ جهانی اول وقتی با انگلیسی‌ها می‌ایستد و حتی یکسال هم مبارزه نمی‎کند چون جنگ جهانی اول که درسال 1914 میلادی شروع شد و رئیسعلی دلواری در سال 1915 به شهادت رسید. در کتاب «گزارش‎های مستر چیک» که توسط آقای افشین پرتو ترجمه شده است، یه صراحت اذعان کرده که دستور ترور رئیسعلی دلواری را صادر کرده است.

به هر صورت واسموس ابتدا در سال 1906 در بوشهر حضور داشته و پس از مقطعی به آلمان می‌رود. اما در سال 1913  برنامه‌اش این بوده که به همراه یک آلمان دیگر به سمت افغانستان بروند اما او راهش را جدا می‌کند و به بوشهر می‌آید و با شناختی که از مبارزان دلیران تنگستان و دشستان به دست می‌آورد در کنار این مبارزان قرار می‌گیرد و مبارزه‎ای را علیه انگلستان شروع می‌کند که تا ژایان جنگ جهانی اول در سال 1918 نیز ادامه دار بوده است.

* همیاری و همکاری مردم بوشهر با رئیسعلی دلواری چگونه بود؟

رئیسعلی دلواری به همراه صد تفنگچی در مقابل لشکری می‌ایستند که علاوه بر داشتن تعداد بالای سرباز، انواع سلاح‎های زمینی، هوایی، تیربار و… را داراست. رئیسعلی ولواری علاوه بر حمایت مردم بوشهر و حمایت مردم دشتستان را نیز با خود دارد. چون زائر خضرخان به شهادت می‌رسد، بعد از آن شیخ حسین چاکوتاهی و دو پسرش شهید می‌شوند، غضنفرالسلطنه برازجانی متاسفانه با توطئه عوامل رضاخان به شهادت می‌رسد و… به غیر از خالو حسین که به مرگ طبیعی فوت کرد اکثر همقطاران رئیسعلی دلواری به شهادت می‌رسند.

قیام رئیسعلی از حمایت کامل مردم و علما برخوردار بود. علمایی چون آیت الله سید عبدالله بلادی بوشهری که انگلیسی‌ها او را به شیراز تبعید می‎کنند. ایشان در نامه‌ای که ناصر دیوان کازرونی نوشت از رئیسعلی به عنوان «حُر اسلام» یاد کرد.

 صولت الدوله قشقایی در مورد رئیسعلی دلواری می‌گوید: رئیس تاج سر کرانه است. چون او یک تنه در مقابل انگلیسی‌ها ایستاد. بعدها که قیام شروع می‌شود مابقی افراد و شخصیت‌های دیگر به او می‌پیوندند. اما مشکل اساسی در اینجاست که متاسفانه دولت مرکزی از اینها حمایتی نمی‌کند. یعنی اینها در یک شرایطی مقابل قدرتی مانند انگلستان مقابله و مبارزه می‌کنند که اصلا از حمایت دولت مرکزی برخوردار نیستند. هر چند شنیده شده و حتی در کتاب رکن زاده آدمیت هم به آن اشاره شده که وقتی رئیسعلی به شهادت می‌رسد، آقای مستوفی الممالک دستور می‌دهد مراسمی برای بزرگذاشت ایشان در تهران گرفته شود. ولی به هیچ وجه از لحاظ نظامی دولت مرکزی هیچ کمکی به رئیسعلی و تفنگچی‌هایش نکرد.

ئیسعلی و همراهانش، در برابر استعمار یک قیام مستقل و بدون تکیه بر بیگانگان انجام دادند. اصالت، اسلامیت، عدم وابستگی به بیگانگان و… از جمله ویژگی‌های قیام رئیسعلی دواری در بوشهر علیه انگلستان بود.

*بر اساس صحبت‌های شما، می‌توان مدعی بود که بوشهر از جمله مراکزی بود که در صف اول مبارزه با استعمار انگلیس قرار داشت؟

 

مردم بوشهر چهار مرتبه در مقابل استعمار انگلستان ایستادگی کردند. همانگونه که گفتم مرتبه اول در زمان محمدشاه قاجار؛ مرتبه دوم در زمان ناصرالدین شاه، بار سوم در زمان محمدعلی شاه و مرتبه چهارم در زمان احمدشاه و جنگ جهانی اول.

 نکته ای که من اینجا می‌خواهم بگویم این است که وقتی نقض بی طرفی ایران صورت می‌گیرد، اولین نقطه‌ای که در تمام ایران از سیستان و بلوچستان بگیرید تا خوزستان، در برابر این نقض بی‌طرفی استقامت می‌کند و می‌ایستد، بوشهر و منطقه کنونی استان بوشهر است. با رئیسعلی شروع می شود، بعد زائرخضرخان، بعد خالو حسین، بعد شیخ حسین چاهکوتاهی و همه از جانشان مایه می‌گذارند. و خیلی از این ها یا مستقیم در جنگ به شهادت می رسند یا توسط عوامل انگلیسی‌ها و با استناد به خاطرات کاکس و چیک، ترور می‌شوند و از بین می‌روند. علی ای حال در جریان نقض بی‌طرفی و اشغال بوشهر، مجاهدین استان بوشهری به فتوای علمای استان و شخصیتی مثل آیت الله محلاتی که محل اسکانش در فارس هست می‌آیند وارد مبارزه می‌شوند. چند جنگ اتفاق می‌افتد. انگلیسی‌ها پس از اشغال بوشهر، به دلوار لشکرکشی می‌کنند و رئیسعلی موفق می‌شود آنها را شکست بدهد و این یک آبروریزی است که در روزنامه تایمز آن زمان هم انعکاس پیدا می‌کند.

*چرا منطقه بوشهر تا این اندازه برای انگلستان اهمیت دارد؟

با توجه به اینکه انگلستان از سال 1761میلادی به دنبال یک پایگاه اقتصادی در منطقه می‌گشت و بعد این پایگاه از 1812 میلادی تبدیل به دید سیاسی می‌شود و دولت انگلستان کنسولگری خود را در بوشهر تاسیس می‌کند.

بندر بوشهر به دلیل نزدیکی به بنادر جنوبی کرانه خلیج فارس و دارا بودن جایگاه سوق الجیشی برای انگلیسی‌ها از اهمیت خاصی برخوردار است. و همانطور که عرض کردم در دوره قاجار باب الابواب (دروازه تجاری) خلیج فارس است. انگلیسی‌ها از سال 1763 میلادی تا سال 1953 میلادی(زمان دولت مصدق که ایران خارج به بحرین می‌روند) که حدود دویست سال است؛ مهمترین پایگاه برای انگلیسی‌ها بوشهر است.

سرپرسی سایکس در کتابش آورده که: نماینده کنسولگری انگلستان در بوشهر؛ پادشاه بی تاج و تخت انگلستان است. یعنی تا این مقدار در جنوب ایران اقتدار داشته است. اما با این همه اقتدار، دلیران تنگستان مقابل آنها می‌ایستند و مبارزه می‌کنند.

نکته مهمی که در صحبت‌های من مغفول ماند این است که عکس بسیار قدیمی که طرف خانواده یکی از تجار قدیمی در اختیار بنیاد بوشهر قرار داده شد. در این تصویر مشخص است زمانی که انگلیسی‌ها در جنگ جهانی اول زمانی که بوشهر را اشغال می‌کنند، پرچمی را به بالا برده و تمبری منتشر کرده‌اند که روی آن به زبان انگلیسی نوشته شده: Bushehr Under British Occupation (بوشهر در اشغال انگلستان).

 اما با مبارزاتی که رئیسعلی دلواری و همقطارانش انجام می‌دهند؛ شاهد این هستیم که انگلستان کمتر از یکسال این پرچم را پایین می‌آورد و پرچم شاهنشاهی ایران را جایگزین آن می‌کند. این پیروزی محقق نمی‌شد مگر با مقاومت، ایثار و شهادتی که مردم جنوب ایران و به خصوص بوشهر از خود نشان دادند.

*نحوه شهادت رئیسعلی دلواری به چه صورتی بود؟

انگلیسی‌ها برای مقابله با نفوذ نیروهای مبارز به بوشهر دور تا دور شهر را نرده کشیده بودند. در آخرین مبارزه‌ای که رئیسعلی با انگلیسی‌ها دارد؛ شب هنگام او در روستای تنگک که در 5 کیلومتری بوشهر به همراه چند تفنگچی مستقر می‌شود. نام یکی از این تفنگچی‌ها غلامحسین است. طبق اسنادی که در کتاب مستر چیک به آن اشاره شده، انگلیسی‌ها این فرد را مغفول کرده و به عنوان نفوذی از او استفاده می‌کردند. غلامحسین در همان روستا، از پشت سر رئیسعلی دلواری را مورد هدف قرار می‌دهد و در همانجا به شهادت می‌رسند. رئیسعلی وصیت کرده بود بعد از شهادت او را در قبرستان وادی السلام نجف دفن کنند، پیکرش به آنجا منتقل و دفن شد. البته با تدابیری که امام جمعه بوشهر پیگیری کردند قرار بر این شده تا آرامگاه رئیسعلی در وادی السلام را تعمیر و نوسازی کنند. 

*اگر بخواهیم از رهبران قیام علیه انگلستان در بوشهر نام ببریم چه کسانی خواهند بود؟

پیشتاز مبارزه سرهنگ باقرخان و پسرش احمدخان بودند که اهل تنگستان بودند. اما اولین رهبر رسمی مبارزه با استعمار انگلستان همین شهید «رئیسعلی دلواری» است. زائرخضرخان تنگستانی و پسرانش، شیخ حسین چاکوتاهی و پسرانش که شهید شدند. غضنفرالسلطنه برازجانی که از مبارزین ثابت قدم بود. همچنین خالو حسین دشتی که در واقع دست راست شهید رئیسعلی دلواری بود.

 این مقاومت و مبارزه با استعمار انگلستان چه تاثیری در بوشهر داشت؟

تاریخ معلم انسان‌هاست. وقتی جوانان نسل بعدی رئیسعلی دلواری فهمیدند که پیشینیان آنها با یک عده و امکانات کم در مقابل دولت پرقدرت انگلستان ایستادند و مقاومت کردند، آنها هم در طول جنگ عراق علیه ایران از خود ایستادگی و مقاومت به خرج دادند. آنها فهمیدند که با مقاومت است که می‌توان از شر استعمار رهایی پیدا کنند.

نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала