از آن زمان تا کنون این جمله در مقالات و بیانات مقام های رسمی تکرار میشود و این گفته سخن اغراق آمیزی نیست. امروز برای فهمیدن حوادث جهانی باید چگونگی گفت و گو های این دو کشور را دنبال کرد. الان دیده میشود که آمریکا به شدت برای رویارویی با چین آماده میشود که روز بروز بیشتر نیرومند تر میشود.
چندی پیش شرکت «راند» مقالهای با عنوان «جنگ با چین. فکر کردن در باره چیز های غیر قابل تصور» منتشر کرد که نشانه آن است که در جهان تغییرات بنیادی عمیقی دارند صورت می پذیرند. در این مقاله بر پایه دادهها در باره نیرو های آمریکا و چین در 2015 و پیشنینی سناریو های احتلافات میان دو کشور برای 2025 بررسی می شود. جالب اینجا است که طرح محرمانه وینستون چرچیل برای جنگ با شوروی طرحریزی شده در 1945 همچنین عنوان «غیر قابل تصور» داشت. ولی طرح آمریکایی قابل دسترسی است و نشانه کار های عملی متشنجی است که آمریکایی ها چند سال لست به آن مشغول هستند
هدف این کار ها تدارک «سمتگیری به سوی آسیا» است که پرزیدنت اوباما آنرا اعلام کرده و این موضوع در 2009 در جلسه روبت گیتس رئیس پنتاگون با کروه امرای ارتشی بررسی شد و وی دستور داد که سناریو های اختلاف نظامی ممکنه با چین «پنهانی» بررسی شوند.
اژدها تجدید تسلیح میشود
چین در حال حاضر هم از نظر قوه خرید نسبت به مقدار محصول ملی خود از آمریکا فرا تر است. سهم هزینهها نظامی در محصول ناخالص ملی چین چند بار پایینتر از آمریکا است و حدود 1 و نیم درصد را تشکیل می دهد. رقم میانگین هزینههای نظامی در جهان 2/6 درصد است. یعنی اینکه چین حتی با آهنگ پایین پیشرفت اقتصادی برای افزایش هزینههای نظامی از ذخایر چشمگیری برخوردار است. آمریکا این ذخایر را ندارد. بدهی دولتی آمریکا بالا بوده و چشم انداز برای افزایش هزینههای نظامی این کشور دیده نمی شود.
چرا آمریکا باید حضور نظامی خود را در خاور نزدیک کاهش دهد
حالا موقیعت در خاور نزدیک از زمانی که گیتس در باره برنامهریزی احتلاف آینده با چین صحبت کرده بود وخیمتر شد. در آن زمان در 2009 به نظر میرسید که آمریکا پس از پیروزی در عراق میتواند حضور خود را در خاور نزدیک کاهش دهد. ولی خروج عجولانه از عراق و از دست دادن کنترل موقعیت در آن کشور به فاجعه جدید در آن منطقه منجر شدند. بحران اوکراینی علت دیگر تمرکز توجه بر آسیا شد. آمریکا برای تأمین فشار اروپا به روسیه مجبور بود به شدت از خطر روسیه برای کشور های بالتیک و لهستان را تبلیغ کند و بعد خودش قربانی این تبلیغات شده و به ناچار در دهلیز استراتژیک اروپا نیروی قابل توجه خود را بر پایه خدمت ادواری مستقر کرد.
پرسنل توپخانه ارتش آزادی بخش ملی چین
ناوگان چین محل های حضور خود را در سراسر جهان گسترش می دهد. در 2015 چین به ساخت اولین پایگاه دریایی خود در جیبوتی پرداخت. ولی نیروی اصلی چین در نواحی شرقی آن کشور متمرکز شده که میدان اساسی جنگ شمرده می شود. و اما یگان های آمریکایی در سراسر جهان قرار دارند و این موقعیت تغییر نمی کند. با این حال از نظر برخی تسلیخات در منطقه اقیانوس آرام نتاسب نیرو به نفع چین است. آمریکا در سیاست خارجی خود ناکام است و برخی گروهها در آن کشور طلب میکنند که سیاست کنونی امریکا در اروپای شرقی و خاور نزدیک ادامه یاید که مانع از تجدید استقرار نیروهای مسلح آن است. راه حل این مساله استراتژی جدید باب وارک است. معاون وزیر دفاع آمریکا در 2013 این نظریه را با عنوان «استراتژی جبرانی سوم» پیش کشید.
هدف استراتژی اول جبرانی پیاده شده در 1950 ایجاد «چهره جدید» نیرو های مسلح آمریکا بود که امکان داد برتری شوروی در سلاح های متعارف به حساب سلاح متفاوت تاکتیکی هسته ای آمریکا خنثی شود و آمریکایی ها آنرا موفقیت آمیز خوانند. استراتژی دوم در سالهای 1970 — 1980 اجرایی میشد و برای این کار ارتش به سیستمهای اداری مدرن و تسلیحات دارای دقت بسیار بالا و سامانه های اکتشافی ضربتی مجهز میشد و به عقیده آمریکایی ها این استراتژی به طور خیلی موفق کار کرد. نتیجه آن شکست ارتش صدام حسین در 1990 بود. در هر دو استراتژی آمریکایی ها توانستند با بودجه محدود به موفقیت بالا برسند و حالا مصمم اند موفقیت خود را تکرار کنند. در سالهای نزدیک برای این کار جهت تأمین جنگ و پیشبرد اقتصاد شامل دستاورد های فنی دوران حاضر مانند مغز مصنوعی، فناوری های پیشرفته، سلاح صوتی و انرژی سمتگیری شونده چندین میلیارد دلار تخصیص خواهد شد. بحثهای مربوطه با در نظر داشت امکان جنگ با چین حالا هم ادامه دارند. آن استراتژی های ضد چینی ضد شوروی هم بودند هدف آنها جلوگیری از افزایش قدرت چین بود. حالا از روسیه و ایران فقط تذکر سطحی است. مانند چین در سالهای جنگ سرد.
ولی حالا آمریکا دارد برای رویارویی با چین — مخالفی دارای قدرت برابر آماده میشود و با جدیت تمام طرح های مرحله اول مقابله با چین را می کشد.