روس های اخمو و عظمت سیبری

© Sputnik / Vladimir Smirnov دریاچه بایکال در سیبری
دریاچه بایکال در سیبری - اسپوتنیک ایران
اشتراک
دلم می خواست طرز تفکر روسی را درک کنم.

رادیو « سپوتنیک» سری  مطالبی در باره خارجیان  ساکن در روسیه را آغاز کرده است.

برای بسیاری از خارجیان  اقامت در روسیه  یک انتخاب  سخت است که کیت بیکِت نیز از این امر استثنا نیست.  البته کیت  یکسال است که در روسیه زندگی می کند و  قصد ندارد به کشور خود برگردد. امروز  پای صحبت  کیت  بیکت از بریتانیا  می نشینیم.

«  امیدوارم که از اتحادیه اروپا خارج نشویم.  عضویت در اتحادیه اروپا  برای مردم عادی  خوب است- می توان راحت  به سراسر اروپا  سفر کرد، تمام مرزها باز هستند.  اما بدشواری می توان گفت  چه چیزی درست است.  عقاید زیادند».

کیت  در مدرسه Elision Lingua Studio در مسکو  زبان انگلیسی تدریس می کند. او علاقه ای به سیاست  ندارد و آن را « بازی» می داند.

« من خیلی زود  به تحریم ها و از این جور چیزها بی تفاوت شدم.  اینها همه  بازی   هستند.  در روسیه برخورد مردم نسبت به من تغییر نکرده است.  در انگلیس  برخورد منفی بیشتر است  اما  همه یکجور نیستند.  بعضی ها به آنچه در رسانه ها گزارش می شود باور دارند  و  بعضی ها نه».

چند سال پیش کیت برای اولین بار به روسیه سفر کرد و شش ماه در دانشگاه تومسک  زبان روسی یاد گرفت. 

« در انگلیس اگر زبان  یاد می گیری باید  در همان کشور  دوره کارآموزی را بگذرانی. من از تومسک خیلی خوشم آمد. مردم  آنجا مهربان هستند.

قبلا  «خیلی چیزها در باره « عظمت سیبری» و سرشت مردم آن دیار شنیده بودم.  اما فقط با سفر به سیبری  به درک بیشتر این واژه ها پی بردم.  مردم سیبری مهربان  و  گشاده رو هستند.  این یک تجربه خوب برای من بود».

 کیت و دوستانش از تومسک راهی بایکال شدند.  تا کنون  سفر با قطار  و شنا در بایکال را با لبخند به یاد می آورد.

« ما 36 ساعت در قطار بودیم، آن هم در واگن درجه 3.  همه می خواستند به من کمک کنند و دائم می پرسیدند، گرسنه نیستم.  ماه اکتبر بود. من و دوستانم تنها توریست های جزیره « آلخون» بودیم.  خیلی گردش کردیم. سفر  لذت بخشی بود.  آنجا  یک محل مقدس است و همه جا  نوارهای  دعا به درختان آویزان است. در محل زندگی ما  سنگ مقدسی قرار داشت.  ما حتی شنا کردیم که کار احمقانه ای بود، زیرا دمای آب  2 درجه بالای صفر بود».

کیت خودش نمی تواند بفهمد چرا زبان روسی را برای یادگیری انتخاب کرد.

« من همیشه از یادگیری زبان های خارجی  خوشم می آمده است.  ابتدا زبان های اسپانیولی و فرانسه  را یاد گرفتم و بعد خواستم یک زبان جدید بیاموزم.  در مدرسه  به تاریخ و  ادبیات روسی علاقه داشتم ، اما همیشه  اسراری  مرموز  باقی مانده بود  که نمی توانستم به عمق آنها پی ببرم.  دلم می خواست  طرز تفکر روسی را درک کنم.

وقتی به روسیه آمدم متوجه شدم که هر چه یاد گرفته بودم اشتباه است.  مردم خیلی مهماننواز هستند،  دوست دارندچیزهایی را  نشان بدهند و تعریف کنند.  آنها  رک و راست هستند  و  به قول  خود وفا می کنند.  بعلاوه، روس ها شکایت و گله نمی کنند و خوشبینی خود را حفظ می کنند».

اما اوایل عادت کردن به « رک و راستی» روس ها برای کیت دشوار بود.

« در انگلیس، همه خیلی  مودب هستند و لبخند می زنند.  این فرهنگ آداب و معاشرت است- ما همیشه لبخند می زنیم و در را برای  دیگران باز می کنیم.  در روسیه اینطور نیست.  در تومسک که من هنوز زبان روسی را خوب بلد نبودم بسختی می توانستم منظورم را  به دیگران بفهمانم.  در مغازه ها مردم کمک می کردند  اما گاهی اخم می کردند و  جواب منفی می دادند و حتی سعی نمی کردند وضعیت مرا درک کنند.  بعد فهمیدم که این بی نزاکتی نیست، بلکه نشانه رک و راست بودن  روس هاست. اینطور راحت تر بود: اگر چیزی می خواهی، مستقیما بگو، بازی در مناسبات کمتر است».

کیت  متوجه شد که در روسیه تعداد افراد مسن که در خط فقر قرار دارند زیاد است.

« دیدن این چیزها برایم سخت است.  در اروپا تعداد افراد مسن  نیازمند اندک است. اعضای خانواده به آنها کمک می کنند.  من  با وضعیت اینجا آشنا نیستم، از اینرو نمی توانم قضاوت کنم.  در اروپا،  افراد بی خانمان، مردان جوان   هستند ولی در روسیه افراد مسن».

کیت دوستان زیادی در روسیه دارد اما  برقراری روابط با  دختر ها به دلیل تفاوت در طرز تفکر دشوار است.

« دختران روس متفاوت و خیلی گشاده رو هستند. آنها  خواهان روابط  جدی هستند. اما من نمی توانم به این  موضوع عادت کنم که همه جا باید  خرج آنها را پرداخت کنم، حتی اگر رابطه عاشقانه  باشد.  من نیازی به  اینگونه رابطه  ندارم.  من  موافق حقوق یکسان بین زن ومرد هستم.  به نظر من  در اینجا  کمی حکومت پدرسالاری محسوس است و در بریتانیا  همه چیز برعکس است».

هم اکنون کیت در مسکو زندگی می کند و فعلا قصد بازگشت به لندن را ندارد.

« جو مسکو و لندن فرق زیادی با هم دارد.زیرساخت لندن بهتر است، اما در مسکو  تو خودت باید  همه کارها را به انجام برسانی. در لندن  چنین  حسی وجود ندارد.  همه چیز  با ثبات و بطور صحیحی تنظیم شده است.  همچین احساسی وجود ندارد که فردا  یک حادثه غیر منتظره رخ خواهد داد و زندگی تو زیر و رو  خواهد شد.  در مسکو  احساس می کنم که زنده هستم و  از این حس  لذت می برم. همه چیز در حال حرکت  است و جریان دارد. انرژی زندگی فراوان است».

نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала