علاوه بر این، گروه هم آوازان در خارج از روسیه به این رویداد واکنش نشان خواهد داد. آنها خواهند گفت که این خیلی خوب است. اگر ممنوعیت در رشته ورزش به منظور معقول کردن روس ها که کشور آنها به طور شرم آور با استانداردهای بین المللی متناسب نبوده و باید رفتار خوبی داشته باشد، لازم است، چه بهتر. فشار بر ولادیمیر پوتین، از درباریان او گرفته تا توده های مردم، بدون شک برای تغییرات کمک خواهد کرد.
اشکال این جا است که در روسیه این وضعیت را به طور دیگر تصور می کند. علاوه بر این، نباید فکر کرد که در نتیجه، شور و شوق ملی برای "اصلاح رفتار" به وجود می آید. البته، کشور آنها، یک ابرقدرت ورزشی مثل سابق که به عنوان بخشی از اتحاد جماهیر شوروی در رقابت ها شرکت می کرد، نیست. اما روسیه مثل هر کشور دیگر رفتار مشتقانه ورزشی دارد و ممنوعیت شرکت ورزشکاران روسی در بازی های المپیک در ریئو، به خاطرۀ تحریم بازی های المپیک مسکو سال 1980 می اندازد که تا امروز خشمی در این مورد هنوز مانده است.
علت تحریم سال 1980، داخل شدن نیروی محدودی شوروی به افغانستان، یک سال قبل از بازی های المپیک بود. در آن زمان اقدامات اتحاد شوروی باعث محکومیت شدید از طرف غرب شد که تحت سلطه جنگ سرد بود. تناقض دوپهلو در این است که پس از ده سال جنگ در افغانستان که بار بسیار سنگینی برای مسکو شد و برای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک کرد، پس از بیش از 20 سال، قدرت های غربی، خود را در وضعیت گیج کننده مشابهی پیدا کردند. تناقض دیگر این است که "لرد کوئه" در هفته گذشته، تصمیم ممنوعیت مشارکت ورزشکاران روسیه در مسابقات تحت نظارت IAAF را تصویب کرد. یعنی سِباستیان کوئه، ورزشکار سابق که از بایکوت انگلیس بازی های مسکو صرف نظر کرده و مدال طلایی را به دست آورده بود.
روس ها می توانند بپرسند، چرا فقط کشورشان که در آن ورزش به خوبی توسعه یافته، در معرض چنین مجازات است ، در حالی که کشورهایی دیگر با سابقه مشکوک استفاده از دوپینگ، به طور عجیب و غریب، شامل این لیست نمی شوند؟ شاید پوتین نظر بسیاری از مردم را ابراز کرد و تصمیم IAAF ناعادلانه نامید. روس ها این تصمیم غرب را به عنوان بیان حقارت کشور خود توسط غرب درک می کنند، و آن نه فقط به تحریم اوکراین ، بلکه ادعاهایی به غرب که در سال 2007 در سخنرانی پوتین در کنفرانس امنیتی مونیخ بر شمرده شد، برمی گردد. وی در آن سخنرانی درباره گسترش ناتو و همچنین عدم تمایل غرب مبنی بر دریافت روسیه به عنوان یک شریک برابر، اظهار نظر کرده بود.
موضع سخت ولادیمیر پوتین، چه در موضوع کریمه یا نسبت به ممنوعیت JAAF ، هیچ گونه ضرری در داخل روسیه به وی نمی رساند. امروز، تمام مجموع اقدامات غفلتانگیز غرب را (اگر منظور از ادراک آن باشد)، مسکو فرضیه "جنگ پیوندی" غربی می نامند. حال به اینکه، همه اقدامات در مجموع از حالت جنگی حکایت می کنند، لیکن درک و فهم آنها، چیز دیگر است.
استیناف روسیه معنی آن دارد که تصمیم منع غرب، آخرین حرف نیست. این حرف آخر غرب هم نباید باشد. فرانک-والتر اشتاینمایِر، وزیر امور خارجه آلمان، چندی پیش اقدام عجیب رسمی کرد است. در مصاحبه با روزنامه Bild am Sonntag ، وزیر کشور عضو ناتو، این سازمان را حین برگزار کردن رزمایشی در نزدیکی مرز روسیه، "در قدرت نمایی و تزریق و تشنجات هیجان جنگ" متهم کرده است. به قول وزیر آلمانی، این گونه رفتار با روسیه، خارج از منطق است و زمان تجدید کردن مکالمه رسیده است.
اشتاینمایر، وزیر آلمانی، سیاستمدار با احتیاط به نظر می رسد و بعید است که بدون موافقت خاموشانه آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، وی این اتهام را به ناتو بچسباند. اظهارات اشتاینمایر، خاکی از آن است که در میان اعضای ناتو، اختلافات شدیدی مبنی بر رفتاری نسبت به روسیه و انتخاب گزینه های بهتر وجود دارند. انزوای تنبیهی یا همکاری مشترک، در رأس سیاست غرب است. بحثی که ماه ها در پایتخت های کشورهای غربی در جریان است، امروز، سه هفته تا جلسه سران ناتو در ورشو مانده، درز کرده است.اظهارات اشتاینمایر مبنی بر عدم موافقت آلمان با موضع واحد ناتو، بیانگر حقیقت ناراحت کننده است. انزوا، روسیه را ملایم طبع و با گذشت نه، برعکس اروپا را کم ثبات کرده است. مثل این که زمانِ از گزینه دیگر کار گرفتن، دم در است.