به لطف مطالعه و ترجمه کتاب تاریخ انجیل، اصول و تعالیم ارتدوکس و اکنون زندگی قدیس سرافیم ساروفسکی (اهل ساروف) و فرصت هایی که طی سال های گذشته برای حضور در جلسات بحث و گفتگوی علمای شیعه ایران و ارتدوکس روسیه برایم فراهم شد، شباهت های بسیاری در جهانبینی این دو مذهب به ظاهر متفاوت مشاهده کرده ام که زیبایی این دو دین را برایم بیش از پیش کرده است.
باور به قدیسان، قرائت ادعیه مختلف منسوب به مردان الهی که امروز شمایل آنها در کلیساهای ارتدوکس به چشم می¬خورد، قوانین جزمی کلیسا، برگزاری مراسم طولانی برای مناسبت¬های مختلف، به سوگ نشستن¬ها، جشن¬های متعدد و بسیاری دیگر از آداب کلیسای ارتدوکس را در مذهب شیعه به ویژه تشیع در ایران هر روز می¬بینیم. خوب به خاطر دارم که جناب ایلاریون روسیه در مراسمی به طرف ایرانی گفت که لباس کشیشان ارتدوکس برگرفته از لباس ایرانیان در دوره کورش است.
پرداختن به تشابهات نیز بحثی دیگر و مقاله ای علمی تر می طلبد و در این مقوله نمی گنجد.
ترجمه اثر «زندگی سرافیم ساروفسکی» مرا با یکی از قدیسان کلیسای ارتدوکس آشنا کرد که راه زهد را از دوران نوجوانی پیش گرفته و با قدم هایی محکم در جنگل ساروف کلبه ای محقر بنا کرده، شب و روز به عبادت خداوند می پردازد تا خداوند او را مورد لطف و عنایت قرار داده از زندگی گناه آلود زمینی در امان بدارد. سرافیم سال های زیادی بدون تلاش برای کسب شهرت و تنها برای رضای خداوند خود را وقف مسیح، مادر مقدس (مریم) و خداوند یگانه می کند و با پیش گرفتن طریق زهد از کمک به دیگران تا حد ممکن خودداری نمی ورزد. قصه ها درباره بصیرت سرافیم، پیش گویی ها، قدرت دعا و شفا دادن بیماران به واسطه دعای او بسیارند. سرافیم با کسب علم، با دعا و مناجات و زندگی رهبانی، به درجه ای از معرفت رسیده بود که به گفته شاهدان پرده ها از جلوی چشمانش برافتاده و از باطن انسان ها آگاه بود.
روزی از روزها در کنار کلبه محقر جنگلی چشمه ای را پیدا می کند که آبی زلال از آن جاری بوده. سرافیم این چشمه را گرامی داشته و بر آن دعا می خواند و بسیاری از افرادی که دچار مشکلات روحی و یا جسمی بودند را با خوراندن این آب یا شستشو در آب این چشمه از شر ارواح خبیث یا بیماری های جسمی رها می کرد. زمانی که سرافیم در سن پیری از دنیا می رود او را در حجره اش با چهره ای گشاده و جسمی سبک با کتاب دعایی در دست پیدا می کنند. نام او در سراسر روسیه شناخته شده است و شمایل او در کلیساهای ارتدوکس جایگاه مخصوصی دارند.
سرافیم در زمان حیات مسئولیت نگهداری از صومعه خواهران دیوِیفسکی را بر عهده می گیرد و در حکم پدر خواهران راهبه اندرزها و نصایح خود را از آنان دریغ نمی کند. پس از فوت سرافیم در این صومعه در فاصله 3 ساعتی از شهر نیژنی نووگووراد کلیسای بزرگی به یاد وی ساخته می شود که پایه های آن تکه ای از تبرک سرافیم را در خود جای داده است.
مجموعه صومعه دیوِیفسکی امروز به زیارتگاهی برای مردم سراسر روسیه تبدیل شده و به دلیل حجم زیاد زایران مهمانسرای زیبایی نیز احداث شده است.
سفر نیژنی نووگوراد را به قصد بازدید از این محل و آشنایی با باورهای مسیحیان ارتدوکس روسیه پیش گرفتیم. در مسیر زیبای نیژنی نووگوراد به سوی ساروف از جنگل ¬ها، دشت ها و روستاهای کوچکی عبور کردیم که کلیساهای بسیار زیبا و قدیمی داشتند. به دلیل مصادف شدن سفر با روزهای بعد از عید پاک و روزهای تعطیل ماه مه، افراد زیادی در کلیساها بودند. هرچه از مسکو دورتر می شوی، زندگی سنتی مردم روسیه و توجه به دین و کلیسا را بیشتر احساس می کنی. چندین مرتبه زیبایی جاده ما را وادار به توقف و عکسبرداری کرد.
در نهایت به منطقه ای بسیار زیبا به نام روستای دیوِیِف رسیدیم. ورود ما با راهپیمایی صلیبی مصادف شد. از میان جمعیت راهی باز کردند و خواهران راهبه با صلیب، کتل و نمادهای کلیسایی به شکلی باشکوه بیرون آمدند. در پشت سرشان چند تن از پدران روحانی حضور داشتند که معمولا مسئول برگزاری برخی از مراسم از جمله عشای ربانی، مدرس و مرشد هستند. در ادامه مردمی بودند که یا به منظور حضور در کلیسا و مراسم و یا به نیت شفا بر روی ویلچیر یا با عصا حرکت می کردند. یکی از کشیشان مرد سطلی به دست داشت و از آب مقدس (آبی که به آن دعا خوانده اند) بر سر و روی مردم می پاشید تا جمعی که در آنجا ایستاده اند از این تبرک بی بهره نمانند.
راهپیمایی به مدت 20 تا 30 دقیقه به طول انجامید و صفی که از کلیسای اصلی صومعه آغاز شد با طی کردن مسیر مشخصی به بلندی چندصد متر رسیده بود و با رسیدن به نقطه شروع، افراد متفرق شدند.
راهنما برای ما توضیح داد که مسیر طی شده «کاناوکا» نام دارد و در زمان زندگی سرافیم آن را درست کرده اند. ماجرا از این قرار است که روز 25 نوامبر 1825 مادر مقدس بر سرافیم ظاهر می شود و به او می گوید که مسیری را برای عبور آب و ساخت آسیاب آبی در زمین حفرکنند. سرافیم از خواهران صومعه می خواهد در همان مسیری که مادر مقدس به او نشان داده زمین را کنده و آب را هدایت کنند. خود کلنگ اول را بر زمین زد و تا پایان کار خواهران را همراهی کرد. اما عمر وی به راه اندازی آن کفاف نداد. اعتقاد بر این است که اگر زایرین در این مسیر که در جهت عقربه های ساعت است آرام حرکت کرده و دعا برای مادر مقدس را 150 مرتبه در دل زمزمه کنند، حاجت خود را می گیرند.
پس از پایان مسیر و گرفتن چند عکس در زیر آفتاب زیبا و فضای روحانی صومعه به طرف چشمه سرافیم یا همان چشمه مقدس حرکت کردیم. بعد از حدود نیم ساعت به چشمه رسیدیم. در کنار چشمه حوضچه طبیعی نسبتا بزرگی است که آب آن در تمام طول سال از مثبت چهار درجه بالاتر یا پایینتر نمی رود. با وجود سرمای آب عده زیادی در آن غوطه می خوردند و سه مرتبه تا سر در آب فرو می رفتند و بیرون می آمدند. حتی کودکان را تشویق می کردند که داخل آب بروند و با سه مرتبه غوطه خوردن غسل تعمید را انجام بدهند. این غسل به معنی ایمان آوردن نیست، بلکه تثبیت باور به دین مسیحیت است. عده زیادی در کنار چشمه جمع شده بودند و پس از نوشیدن آب، ظرف های خود را پر کرده و همراه برمی داشتند تا مدتی از آب مقدس بنوشند یا از آن به آشنایان خود تبرک بدهند. جمعیت زیادی در آنجا جمع شده بود و به خاطر حس روحانی مردم، فضا زیباتر جلوه می کرد. کمی آنجا ایستادیم و مردم را تماشا کردیم. همراهان مسیحی ام از آب نوشیدند و آبی بر سر و روی خود پاشیدند تا از تبرک این آب بی بهره نمانند و من تمام مدت به کتاب سرافیم، به حوادثی که بیش از دو قرن پیش در آن محل رخ داده بود و ادامه داستان کتابم فکر می کردم…