سلطان بد اقبال ایرانیان در سال 1105 به سلطنت رسید و همزمان با آغاز سلطنت سلطان حسین در ایران، پتر کبیر از خاندان رومانفها نیز سلطنت خود را در روسیه آغاز نمود. روابط دو کشور که تا آن زمان دوستانه و بر اساس حسن همجواری بنا شده بود ناگهان رنگ دیگری به خود گرفت.
تا پیش از سلطان حسین، کفه ترازوی روابط میان دو ملت همیشه به نفع ایران می چربید و عموما روسها محتاج به همراهی و مساعدتهای ایران بودند و همیشه سفرای آنها در دربار ایران با حالت تواضع و خشوع در مقابل پادشاهان ایران حاضر می شدند. اما به محض آغاز سلطنت پتر کبیر طرف روس بنای اظهار و اعلان قدرت گذاشت و اینبار کفه ترازو به نفع روسها سنگین شد. از همین زمان بود که تاریخ روابط پر درد سر و غمگین ایران و روسیه آغاز شد و حدود دو قرن و نیم ادامه یافت.
به شهادت تاریخ، سلطان ایرانیان فردی بی سواد بود که در انزوای حرم بزرگ شده و از آمادگی لازم برای اداره کشور برخوردار نبود. در عین حال دارای شخصیتی آرام و دیندار بود که به ویژه ممانعت وی در نوشیدن شراب، آن را شهره عام نموده، طوری که قبل از پادشاهی به وی «ملا حسین» میگفتند. از سوی دیگر تزار پتر روسیه امپراتور قدرتمندی بود که با هدف ترقی ملت روسیه، نه بر اساس اصول کهنه و مندرس، بلکه بر اساس قوانین تازه علمی آنوقت در اروپا، سلطنت خود را آغاز نموده بود. روسیه در آن زمان غرق در قوه مذهب و تعصب کهنه پرستی بود که پتر کبیر با عزمی راسخ و تهوری بسیار به مبارزه با آن برخواسته بود.
تا پیش از سلطنت پترکبیر در روسیه تلاشهایی برای برقراری روابط تجاری با هندوستان از سوی روسها صورت گرفته بود، اما عملا ناکام مانده بود، اگرچه گفته می شد علی رغم تمام این ناکامی ها به هر حال چند تن از تجار روسی به هندوستان راه یافته بودند. بنابراین یکی از اهداف بزرگ پترکبیر راه یافتن به هندوستان از طریق ایران بود. در همین اوقات یک ارمنی به نام «اسرائیل ارّی» که به زبانهای شرقی آشنایی داشته و ظاهرا فرد بسیار حیله گری بود به درخواست خودش به عنوان سفیر به ایران اعزام شد. گفته می شود مقصود اصلی وی از حضور در ایران کسب درآمد و سود مالی بود، چون در آن زمان اموال سفرا از پرداخت گمرک معاف بوده و او با مال التجاره فراوانی که با خود به ایران آورده به سود سرشاری دست یافت.
«اسرائیل ارّی» سفیر روسیه با ارامنه ایران حشر و نشر بسیاری یافت و در نتیجه جماعت زیادی از ارامنه تبدیل به حلقه دوستان و همراهان آن شدند تا جائیکه زمان ورود به اصفهان همراهان وی بالغ بر 200 نفر بودند. سفیر روسیه رفته رفته تبدیل به فرد خطرناکی شد و گستاخی های زیادی می کرد. اما زمانی از جانب او احساس خطر شد که در مجلسی اعلام کرد از بازماندگان پادشاهان ارمنستان است و تا زمانیکه حقوق خود را باز پس نگیرد دست از تلاش بر نخواهد داشت. آوازه گستاخی «اسرائیل ارّی» سفیر روسیه در ایران تا فرانسه رسید و لوئی چهاردهم پادشاه فرانسه از طریق فردی به نام میشل که در ایران مشغول امور تجاری بود با خبر شد که سفیر روسیه از اوضاع نابسامان ایران استفاده نموده و درصدد است تا کشیش های کاتولیک را از ایران بیرون راند. به همین دلیل هم تلاش نمود تا دربار ایران مانع ورود «اسرائیل اری» به اصفهان گردد، اما ضعف دربار و سلطان حسین تا اندازه ای بود که نه توان و نه شجاعت آن را داشتند که مانع این امر شوند. سفیر روسیه با جلال و شکوه مدتی را در اصفهان به سر برد و پس از اتمام دوره ماموریت خود به روسیه بازگشت و پس از مدتی در «حاجی طرخان» یا همان آستاراخان کنونی درگذشت.
کشیشی لهستانی به نام «یودکروزینسکی» که خود شاهد محاصره اصفهان از سوی افعانها بود در کتابی به نام «تاریخ آخرین انقلاب در ایران» می نویسد: مسئله آمدن این سفیر به ایران و اضطرابی که در میان درباریان ایجاد نموده بود، بیش از هر چیزی بیانگر وضع مختلّ و پایه های سست ایران بود، همین مسئله موجب شد تا خیال طغیان و دست اندازی از هر گوشه و کناری آغاز گردد.
ادامه دارد…
آغاز فصل غمگین روابط ایران و روسیه – قسمت اول
18:19 23.05.2016 (بروز رسانی شده: 18:24 23.05.2016)
اشتراک
وقتیکه شاه سلطان حسین آخرین پادشاه دودمان صفوی به سلطنت رسید، تخت و تاجی را بدست گرفت که آفتاب عظمت، جلال و قدرتش بر لب بام زوال افتاده بود و از فروغ دیرینه و شکوه قبلی هیچ خبری نبود.