اگر بخواهیم واقع گرا باشیم باید بپذیریم که در چهارچوب های ارتباطات و منافع و مصالح بین المللی که پایه های دیپلماسی متعارف سیاسی را تشکیل می دهند در حال حاضر ایالات متحده آمریکا تسلط بیشتری بر کشورهای جهان دارد تا دیگر کشورها از جمله ایران و قطعا بسیاری کشورهای جهان از بیم تشر آمریکا حاضر به تعامل با دیگر کشورها نیستند.
تیم دولت آقای روحانی عموما از کارشناسان زبده سیاسی و اقتصادی تحصیل کرده در غرب تشکیل شده که همگی به شرایط ارتباطات بین المللی واقف هستند. اگر به ترکیب و سطح تحصیلات مدیران اجرایی دولت ایران (مخصوصا دولت فعلی) که متشکل از رئیس جمهوری و وزرا و مدیران عالیرتبه دولتی بنگریم شاید بتوان گفت پس از دولت ایالات متحده آمریکا دولت ایران بیشترین فارغ التحصیلان آمریکا و غرب را دارا می باشد. پس عملا می توان گفت که هیچ دولتی در جهان وجود ندارد که بیش از دولت ایران از ایالات متحده شناخت داشته باشد. بعضی از وزرای دولت آقای روحانی مثل آقای ظریف و نهاوندیان و صالحی و… از نوجوانی در ایالات متحده زندگی کرده اند و نه فقط زبان انگلیسی را با لحجه و تکه کلام های آمریکایی ها بخوبی صحبت می کنند بلکه به دلیل زندگی در آمریکا با خواسته های عامه مردم در کوچه خیابان های این کشور نیز آشنایی کامل دارند.
دولت آقای روحانی در شرایطی قرار دارد که مجبور است راهکاری برای تعامل و وادار کردن ایالات متحده به خودداری از زورگویی به ایران پیدا کند. طبیعتا پیشرفت دیپلماسی متعارف سیاسی ایران حد و حدودی را دارا می باشد که در شرایط فعلی بین المللی این کشور تلاش کرده از همه این ظرفیت ها استفاده کند و می توان گفت آقای ظریف با سابقه و تخصصی که داشته بخوبی توانسته از همه ظرفیت های سیاسی استفاده کند اما همانگونه که یک دست صدا نمی دهد دیپلماسی سیاسی هم به تنهایی جواب نخواهد داد و در این راستا دیپلماسی های ناسیاسی (البته بنده هرچه تلاش کردم کلمه دیگری را برای این موضوع پیدا کنم نتوانستم کلمه دیگری که منظور را برساند پیدا کنم و میان "غیرسیاسی" و "ناسیاسی" ناسیاسی را چون فارسی تر بود انتخاب کردم) باید به کمک دیپلماسی سیاسی بیاید تا صدای عملکرد تیمی شنیده شود.
در این راستا یکی از بخش هایی که فعلا دولت روی آن متمرکز است دیپلماسی اقتصادی می باشد. با اینکه هنوز تبادلات مالی فیما بین بانک های ایرانی و بانک های خارجی عملیاتی نشده اما شاهد انعقاد قرارداد های ملیاردی میان ایران و دیگر کشورها هستیم که در برخی شرایط حتی موجب تعجب عموم گشته.
تیم اقتصادی دولت آقای روحانی باور دارد با اینکه فعلا این قرارداد ها اجرایی نشده ولی نفس انعقاد همین قرارداد ها مخصوصا با کشورهایی که در منظومه سیاسی ایالات متحده قراردارند چند نتیجه در بر خواهد داشت:
1 — این کشورها با امید اجرای توافق ها به اشکال مختلف بر ایالات متحده فشار وارد خواهند آورد که دست از سنگ اندازی هایش بردارد تا این قرارداد ها اجرا شود.
2 — با توجه به شرایط اقتصاد جهانی که امروزه در رکود به سر می برد این قرارداد ها می تواند تاثیر بسزایی بر اقتصاد ایران و کشورهای مورد توافق داشته باشد که قطعا در صورت اجرای آنها نه فقط اقتصاد ایران رونق می گیرد بلکه اقتصاد کشورهای متقابل هم متاثر خواهد گشت و همچنین وابسته به ایران خواهد شد و قطعا در آن صورت اجرای مجدد تحریم های جدید بر علیه ایران بسیار دشوار خواهد بود.
3 — در صورت پافشاری ایالات متحده بر اجرای سیاست های خود مبنی بر جلوگیری از تعامل ایران به دلار و یا فشار بر بانک های عامل بین المللی بر خودداری از تعامل با ایران همکاری ایران با این کشورها می تواند با ارزهای غیر دلار انجام شود، که در حال حاضر اکثرا هم به همین فکر هستند، و موفقیت این تعاملات دیگر کشورها را به تعامل با ارزهای دیگر تشویق خواهد کرد و لذا انحصار تجارت جهانی با دلار شکسته خواهد شد و این مساله اعتبار اقتصاد آمریکا را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد، امری که قطعا آمریکایی ها به هیچ وجه خواهان آن نمی باشند.
4 — همانگونه که در مورد قرارداد ایران با شرکت فرانسوی ایرباس شاهد بودیم شرکت بوینگ آمریکا نیز با آشفتگی خواهان قرارداد بستن با ایران بود و هست، و تعدادی از نمایندگان کنگره حتی به رئیس جمهوری این کشور نامه نوشتند تا فضا را برای تعامل بوینگ با ایران باز کند. شرکت ها ، کارخانه ها و کارتل های بزرگ مخصوصا نفتی دیگر آمریکایی نیز تمایل خواهند داشت با ایران تعامل کنند و همین ماجرا منجر به آن خواهد شد که لابی های اقتصادی این کمپانی ها اقدام به فشار بر دولت و کنگره نمایند تا زمینه تعامل آنها با ایران را فراهم کنند و با توجه به خواسته عموم مردم آمریکا مبنی بر رونق اقتصادی این کشور و ایجاد اشتغال، این لابی ها خواهند توانست بر لابی های سیاسی فعلی که با حمایت اسرائیل و عربستان سعودی در حال فشار بر کنگره و دولت آمریکا هستند تا با ایران تعامل نکنند غلبه کنند. حتی در برخی موارد آمریکایی ها گله داشتند که چرا ایرانی ها با اوروپایی ها باید تعامل می کنند در حالی که آمریکایی ها همه بار فشار بر ایران را تحمل کرده اند و امروزه باید بیشترین سود را از تعامل با ایران ببرند و نباید به شرکای اوروپایی اجازه دهند که سهم بزرگ تعامل با ایران را ببرند.
گذشته از دیپلماسی اقتصادی دیپلماسی های دیگری هم به کمک دولت آقای روحانی آمده اند مانند دیپلماسی امنیتی — نظامی که می توان گفت در شرایط مختلف توانسته غرش های طرف مقابل را در نطفه خفه کند و اجازه ندهد که طرف مقابل با استفاده از دیپلماسی امنیتی- نظامی بتواند بر دیپلماسی سیاسی ایران غلبه پیدا کند.
دیپلماسی امنیتی — نظامی ایران نه فقط در زمینه تولید تسلیحات دفاعی موفق بوده بلکه توانسته با ایجاد حلقه های قدرتمند نفوذ هزاران کیلومتر فراتر از مرزهای این کشور هم امنیت این کشور را تامین کند و هم اینکه تاثیر سیاست ایران در جهان را دو چندان کند.
امروزه دیگر نمی توان تصور کرد که راهکاری حد اقل برای خاورمیانه در نظر گرفته شود که ایران در تصمیم گیری برای آن راهکار نه فقط دخیل نباشد بلکه عامل نباشد. شاید بهترین تصویر را بتوان از سخنان آقای جان کری وزیر امور خارجه ایالات متحده پس از تصمیم شورای امنیت برای حل سیاسی بحران سوریه برداشت که گفت:" این مصوبه همان طرح ایران با تغییرات جزئی بود".
می توان گفت حلقه ضعیف دیپلماسی ناسیاسی ایران در حال حاضر دیپلماسی فرهنگی رسانه ای این کشور می باشد که نتوانسته در مقابل هجمه فرهنگی و رسانه ای غرب و ایالات متحده قد علم کند. البته نمی توانیم انکار کنیم که اکثر کشورهای جهان امروزه در این زمینه با مشکل مواجه می باشند چون قدرت دیپلماسی فرهنگی و رسانه ای غرب نه فقط بی همتا است بلکه زمین تا آسمان جلوتر از دیگر کشورها می باشد. اما می توان گفت ایران جزو معدود کشورهای جهان به شمار می آید که امکانات و توانمندی های بسیار زیادی در زمینه دیپلماسی فرهنگ و رسانه ای دارد که می توانند بر این هژمونی فرهنگی و سیاسی غلبه کنند ولی نیاز است که به آن توجه ویژه شود تا مبادا این خلاء منجر به شکست حلقه دیپلماسی های ناسیاسی گردد.
نتیجه گیری از همه این تلاشها وابسته به وقت و زمان و طرف مقابل می باشد.
دولت آقای روحانی حدود یک سال و اندی فرصت دارد تا مشکلات اقتصادی ایران را حل کند یا حد اقل کاری کند که سوی امید حل مشکلات اقتصادی بر جیب مردم ایران بتابد و این زمان بسیار کوتاه است. از سوی دیگر در حال حاضر دولت آقای اوباما در ایالات متحده در پایان دوره خود قراردارد و اگر تا پایان دوره ریاست جمهوری آقای اوباما این تلاش ها به ثمر ننشینند هر آنکس که پس از آقای اوباما سرکار بیاید تا بخواهد جا بیافتد فرصت یک سال و اند دولت آقای روحانی پایان یافته و قطعا رئیس جمهوری بعدی آمریکایی منتظر نتیجه انتخابات بعدی ایران خواهد بود امری که این ماجرا را به یک کلاف سردرگم تبدیل خواهد کرد، چرا که شاید دولت بعدی ایالات متحده امیدوار باشد با دولت معتدلی مثل دولت آقای روحانی تعامل داشته باشد اما حل نشدن مشکلات اقتصادی ممکن است منجر به آن شود که مردم ایران به سمت و سوی انتخاب دولتی غیر معتدل پیش بروند و این فرصت از طرف مقابل هم گرفته شود.
دیپلماسی ناسیاسی آقای روحانی
© Sputnik / Sergey Guneyev
/ اشتراک
در حالی که شکی در قفل بودن درب های بانک های جهانی به دلیل بازی با تعابیر وکارشکنی آمریکایی ها در برجام وجود ندارد اما شاهد آن هستیم که دولت ایران هفته ای نیست که از یک یا چند هیات خارجی استقبال نکند و قرارداد های چند ملیارد دلاری با آنها به امضاء برساند.