ارتباط هالیوود و روسیه سالهاست ادامه دارد اما نمی توان آن را گرم نامید. در دهه 1930 ، اهریمن جلوه دادن، بیرحمانه و وحشی نشان دادن روس ها، آغاز شد. در دوره « جنگ سرد» تعداد فیلم های ضد روسی دهها فیلم در سال بود — « طلوع سرخ»، « رمبو —3» ، « شکار»، « اکتبر سرخ» و فیلم های زیاد دیگری. معرفی روسیه به عنوان دشمن و « خطر برای آمریکا و کل جامعه جهانی» مدتها استراتژی موفق سینماتوگرافی آمریکا بوده و همچنان باقی مانده است.
البته در اینجا فقط از سوژه های خیالی شبه نظامیان و یا فیلم های فانتزی صحبت نمی شود که چنین برخوردی قابل انتظار است. اما وسواس آمریکا در « خطر روسی» یک واقعیت آشکار است که در عالی ترین سطح از وزیر دفاع تا رئیس جمهور مورد تأیید قرار دارد.
سناریو نویسان هالیوود فقط حقایق واقعی موجود را تحریف می کنند. در فیلم « قوه جاذبه» تراژدی در ایستگاه فضایی به دلیل برخورد تکه های ماهواره ای رخ داد که روسیه هنگام آزمایش راکت جدید آن را زد. چیزی که واقعی به نظر می رسد. اما در حقیقت، روسیه هرگز در جریان آزمایش راکت ها، ماهواره ای نزده است. آمریکا راکت های خود را با ماهواره های واقعی در سال 1985 و 2008 میلادی آزمایش کرد و صحنه برخورد تکه های ماهواره ازنتایج آزمایشی برگرفته شده که چین در سال 2007 موشک خود را با زدن آن آزمایش کرد: نابودی ماهواره هواشناسی قدیمی باعث ظاهر شدن بیش از 2300 آشغال فضایی در مدار زمین شد که خطر بزرگی برای دستگاه های فضایی بود. از نظر هالیوود، آمریکا بیگناه است و ناراحت کردن چین منفعت تجاری ندارد، پس تنها —روسیه — قهرمان گناهکار در این فیلم باقی می ماند.
در فیلم « پل جاسوسی» که در باره معروف ترین تبادل جاسوس ها در دوره جنگ سرد تعریف می کند سناریست ها برخورد خاصی نسبت به حقایق تبادل مأموران نشان دادند.
جیمز دونووان وکیل رودولف آبل « وکیل ساده مالیاتی» نبود — او افسر نیروی دریایی آمریکا و دستیار دادستان آمریکا در فرایند نورنبرگ در سال 1945 میلادی بود. او یک وکیل عالیرتبه نزدیک به ساختار نظامی آمریکا بود.
هری پائورس قهرمان — سوپر من نبود که اسرار آمریکا را به اتحاد شوروی داد. او خلبانی در حال اجرای وظایفی بود که هیچگونه اطلاعات محرمانه در اختیار نداشت که برای اتحاد شوروی مهم باشد. شاید به این دلیل پائورس همکاری فعالی با روند دادرسی داشت و در آخرین سخنراین در دادگاه جنایت خود را « سنگین و سزاوار مجازات» نامید. منظور از دست دادن تازه ترین هواپیما و خودداری از کشتن خود با کمک سوزن سمی است که سازمان سیا قبل از پرواز به او داده بود. هموطنانش مثل یک خیانتکار با پائورس برخورد کردند و حرفه خلبانی او پس از اسارت در شوروی به پایان رسید. اعاده حیثیت پائورس اواسط دهه 1990 میلادی اتفاق افتاد و عالیترین نشان دولتی آمریکا به وی اعطا شد.
رودولف آبل در نتیجه عملیات ویژه « اف. بی. آر» کشف نشد. مأمور دیگری او را لو داد و داوطلبانه خود را تسلیم مقامات آمریکا کرد. سرنوشت مأمور جاسوسی مثل سناریو فیلم مخفی نماند. جاسوس ویلیام فیشر (نام اصلی او) که هیچگونه اطلاعاتی در باره کار خود در اختیار سرویس ویژه آمریکا نگذاشت پس از دوره حبس در زندان آمریکا سلامتی خود را بازیافت و به کار در سازمان اطلاعات بازگشت و به عنوان مشاور و استاد مشغول کار شد. او در کشور خود فراموش نشد و به خدمت به وطن خود در سمت جدید بدون هر گونه نقض حقوق و یا تعقیب و پیگرد از سوی مقامات ادامه داد.
فیلم « پل جاسوسی» 162 میلیون دلار به جیب سازندگان خود ریخت و برای دریافت « اسکار» کاندید شد. هزاران نفر در سراسر جهان آن را تماشا کردند که در چشم آنها نوشته « بر اساس رویدادهای واقعی» برای همیشه تبادل خلبان آمریکایی با جاسوس شوروی را به عنوان واقعیت محض حک کرده است.
با وجود این در فیلم های هالیوودی این موضوع یکی دیگر از صحنه های تغییر ظریف حقایق است که بر خلاف نمایش تصویر جهان به سبک کاملا آمریکایی و بطور مستقیم، حداقل یک فیلم تفریحی و تماشایی است.