هالیوود — از لحاظ تولید فیلم های سرگرم کننده و فروش آنها جای اول را به خود اختصاص داده است. محبوبیت این فیلم ها و توزیع آنها در جهان ، « کارخانه رویاها» را سلاح ایده آل « زورگویی نرمی» است که آمریکا بخوبی از آن استفاده می کند.
اگر فیلم ترسناک، کمدی و یا ملودرام باشد ، فیلمی تفریحی و سرگرم کننده است، اما ساخت فیلم های تریللر و تاریخی و جنگی دشوار تر است: در این فیلم ها درگیری هسته اصلی را تشکیل می دهد و برای ایجاد درگیری وجود دشمن ضروری است. دشمن می تواند مجازی باشد — موجودات فضایی، ویروس ناآشنا و یا هیولاهای عظیم الجثه. می تواند بیجان باشد — شهاب سنگ، زلزله و یا سونامی. اما نظارت بر کار هالیوود که به شکل ظریفی (و حتی نه چندان ظریف) دیدگاه خود نسبت به جهان را از طریق « فیلم های رآلیستی- جنگی، تریللر و تاریخی » پیش می برد کار ساده ای است.
دشمنان آمریکا را می توان با انگشتان دست شمرد — روسیه، کره شمالی و تمام « افراط گرایان رادیکال». در این فهرست جایی هم به چین اختصاص دارد که نظامیان و سیاستمداران آمریکایی بطور منظم تهدیدات ناشی از آن کشور را یادآور می شوند ولی در عمل فرایند عکس جریان دارد. چینی ها بیشتر به شکل متحدان نشان داده می شوند و صحنه های فیلم ها در خاک این کشور آسیایی فیلمبرداری می شود — قسمت سوم فیلم « ترانسفورمر» در شانگهای چین فیلمبرداری شد. این تجارت است و بازار سینمایی چین سود خوبی برای هالیوود ببار می آورد.
گاهی پیام آمریکایی زیاده از حد « مستقیم» ارسال می شود. به عنوان مثال، در فیلم « سقوط المپ» (در سال 2013 میلادی)، باصطلاح « تروریست های کره شمالی» که سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا از کشف آنها ناتوان بود به عنوان هیأت نمایندگی کره جنوبی سعی کردند کاخ سفید را تصرف کنند. با توجه به این نکته که هیچ کس چیزی در باره گروهبندی های تروریستی کره شمالی نشنیده است ، چنین « دشمنی» بیشتر مضحک است تا واقعی.
اگر خلق چنین دشمنان واقعی دشوار باشد، خطر « آدمهای شرور» از بین خود آمریکایی ها وارد صحنه می شود. سازندگان فیلم « حمله به کاخ سفید» (2013 میلادی) از این سوژه استفاده کردند: بعضی از مقامات اداری آمریکا طرفدار جنگ سعی می کنند رئیس جمهور را سرنگون کنند تا مانع از « اجرای ابتکارات صلح آمریکا در خاور نزدیک شوند». گویی هیچ کشور دیگری در جهان چنین ابتکاراتی را مطرح نکرده است! اما ابتکارات آمریکا را نمی توان صلح آمیز نامید ، به ویژه با توجه به تعداد درگیری های خاور نزدیک که نظامیان آمریکا در آنها شرکت داشتند.
فیلم ها در باره تروریست ها و نازی های جنگ جهانی دوم یکی دیگر از سوژه های واقعی برای سینماتوگرافی آمریکاست. این دو « دشمن» شر هستند و ترس از آنها خجالت ندارد و از سیمای این دو شر بزرگ می توان در هر فیلمی استفاده کرد و نگران از دست دادن پول و یا تحریک جنجال جهانی نبود.
یکی از این فیلم ها « نجات سرباز راین» (1998 میلادی) بود. اعزام نیروها به « نرماندی» در سال 1944 یکی از صحنه های آن بود. فیلم « تک تیرانداز آمریکایی» سال 2014 در باره ماهر ترین تک تیرانداز آمریکا در تاریخ جنگی آمریکا بود.
قابل درک است که در فیلم های هالیودی هرگز لحظات تاریخی که برای آمریکا سودآور نباشد نشان داده نخواهد شد.
به عنوان مثال، اتحاد شوروی در سال 1942 میلادی خواهان گشایش جبهه دوم بر علیه آلمان فاشیستی شد اما این درخواست از طرف متحدان رد شد. تا سال 1944 میلادی که نیروهای انگلیس و آمریکا در فرانسه پیاده شدند، ارتش شوروی روند جنگ را تغییر داده بود و محاصره لنینگراد شکسته شده بود و در تمام جبهه ها ضد حمله جریان داشت. فرود کماندوها در نرماندی به عنوان یکی از بزرگترین عملیات به حساب آمد که باعث آزادی فرانسه شد و تسلیم رایش سوم را نزدیک کرد اما این مرحله از جنگ به آن شکلی که تاریخ نگاری رسمی غرب به تصویر می کشد نقطه عطف دراماتیک نبود.
در فیلم های مربوط به عراق ، فیلم سازان فقدان سلاح کشتار جمعی در عراق را یادآور نمی شوند که دفاع در مقابل آن بهانه ای برای حمله به کشور عراق بدون حکم سازمان ملل متحد بود.