اختلافات فیما بین ایرانی ها و سعودی ها تازه نیست وبه چند قرن بر می گردد از همان زمان تاسیس اولین حکومت خاندان آل سعود در شبه جزیره عرب در تاریخ 1744 میلادی اختلافات شدیدی میان ایرانی ها و سعودی ها شروع شد و طبق اسناد تاریخی زمان سرنگونی اولین حکومت سعودی در تاریخ 1818 میلادی توسط ابراهیم پاشا فرزند محمد علی پاشا (حاکم وقت مصر) به دستور خلیفه عثمانی، فتحعلی شاه قاجار علیرغم اختلافات شدیدی که آن زمان میان حکومت عثمانی و شاهنشاهی قاجار وجود داشت نامه تشکر و قدردانی برای محمد علی پاشا و دربار عثمانی ارسال کرد. دلیل اشاره بنده به این واقعه تاریخی این است که نه فقط به پیشینه اختلافات میان ایرانی ها و سعودی ها اشاره کنم بلکه بر این نکته تاکید کنم که این اختلافات هیچ وقت نه میان شیعیان و سنی ها بوده (چرا که در آن زمان حکومت عثمانی خلیفه مسلمانان اما سنی بوده) و نه میان ایرانی ها و عرب ها (چرا که در آن زمان مصر نماینده عرب ها واین عرب ها و سنی ها بودند که اولین حکومت خاندان سعودی را نابود کردند). جالب اینکه دومین حکومت خاندان سعودی در شبه جزیره عرب هم به دست عثمانی ها و عرب های شبه جزیره عرب (آل رشید) سرنگون شد. یعنی باز هم این مسلمانان اهل تسنن و خود عرب ها بودند که سعودی ها را سرنگون کردند.
ریشه اختلافات ایرانی ها و وهابی ها از آنجا نشآت گرفت که محمد بن سعود برای تاسیس حکومت خود با محمد بن عبد الوهاب موسس جنبش وهابی (چرا که وهابیت حتی از نظر اسلام و حتی پیروان آن مذهب نیست بلکه راهکار اصلاحی برای گمراهی های نوین در دین اسلام به حساب می آید و خیلی ها به اشتباه از آن به عنوان مذهب وهابی یاد می کنند) عهد اخوت و همکاری بست و یکی از اهداف جنبش نابودی شیعیان (که به نظر آنها در دین اسلام تفرقه بوجود آورده اند و از مسببان انحراف اسلام هستند) بوده، البته در راه این جنبش حتی سنی هایی که با آنها همراه نمی باشند هم باید یا هدایت یا کشته شوند، حتی امروزه نیز شاهد هستیم تعداد زیادی عرب های سنی مذهب چه در سوریه چه در عراق و چه در دیگر کشورها توسط پیروان تفکر وهابی کشته می شوند که شاید بتوان گفت تعدادشان از دیگران هم بیشتر است.
حال برگردیم به موضوع اصلی خودمان، به همین دلایل پیروان راه وهابی در آن زمان (سال 1802 میلادی) به کربلا حمله غافلگیرانه کردند و ضمن سرقت کل اشیاء قیمتی همه اهالی را به قتل رساندند و شهر را به آتش کشیدند و طبیعتا ایرانی های شیعه مذهب هم از این رفتار سعودی ها خشمگین شدند. علاوه بر این مساله در آن زمان گو اینکه هدف اول سعودی ها مبارزه با ترک های عثمانی بود اما غارتگران آنها به دلایل مختلف (که بیشتر سرقت اموال بود) با ایرانی ها در خلیج فارس و دریای عمان و خلیج عدن که مناطق نفوذ بازرگانان ایرانی بود درگیر می شدند و منافع ایرانی ها را به خطر می انداختند.
تا به حال علیرغم تغییر حکومت های مختلف در دو کشور این اختلاف فیما بین دو طرف وجود داشته و ظاهرا قرار نیست حالا حالاها پایان یابد چرا که اختلافات ریشه ای عقایدی دارد و تا زمانی که عقاید وهابی در عربستان سعودی حکم فرما است این اختلافات ادامه خواهد یافت.
بحثی که عده ای از سیاست مداران ایرانی مطرح می کند این است که تعداد زیادی از سیاستمداران و وابستگان به خاندان سعودی از یک طرف و مردمان کشور عربستان سعودی از طرف دیگر امروزه به آن عهد اخوت میان موسس حکومت سعودی و محمد عبد الوهاب پایبند نیستند و فرصت خوبی است که با این طیف از سیاست مداران وارد مذاکره و معامله شد و این اختلاف دیرینه را حل و فصل کرد.
البته این صحبت و این دیدگاه تا حدی درست است و اختلافات سیاسی درونی عربستان سعودی مخصوصا در زمینه ادامه روند عهد اخوت با وهابیت بسیار زیاد می باشند اما فعلا تندروها در عربستان سعودی حاکم هستند و این تندرو ها نه فقط به این عهد پایبند هستند بلکه نسبت به ایران و ایرانیها و شیعیان نوعی کینه شتری دارند که حتی به قیمت نابودی دو کشور هم که شده حاضر نیستند از آن دست بردارند. این تندرو ها به هر طرفندی شده تلاش می کنند هر از گاهی یک تلنگری به روابط ایران و عربستان بزنند و گروه های سیاسی عربستان را با این شیوه بر علیه ایران متحد کنند تا به اهداف داخلی خود برسند.
البته بی دلیل هم نیست که اینان چنین کینه ای را دارند. دلیل اصلی این کینه این است که ایران همه نقشه های آنها برای تسلط بر کشورهای عربی و رهبری جهان عرب را بر هم زده. با اینکه شیعیان در میان مسلمانان جهان اقلیت به حساب می آیند اما بر مناطقی تسلط دارند که 70 درصد منابع انرژی نفتی جهان در آنجا قرار دارد و با توجه به اینکه شیعیان روز به روز به ایران وابسته تر می شوند یعنی ایران می تواند در آینده بر 70 درصد انرژی نفتی جهان تاثیر گذار باشد. در برخی شرایط اینان (تندرو های سعودی) از روی ناچاری دست به اشتباهاتی می زنند که شاید اگر ایرانی ها می خواستند هم نمی توانستند به راحتی این امتیاز ها را دریافت کنند. به عنوان مثال رفتار عربستان در بحرین و سوریه و عراق و یمن شیعیان این کشورها را به ایران وابسته تر نموده، در مورد اخیر، یعنی اعدام شیخ نمر النمر شیعیان منطقه شرقی عربستان سعودی (عمده نفت عربستان هم در این منطقه است) که شاید در موارد زیادی حکومت مرکزی می توانست دل آنها را به دست بیاورد را به سمت ایران هل داده و امروزه دیگر امکان بازگرداندن آنها به آغوش دولت مرکزی وجود ندارد.
می توان گفت تندروهای سعودی آنقدر مستاصل شده اند که دیگر همکاری خود با اسرائیل در مقابل ایران را پنهان نمی کنند و به قول معروف آمریکایی ها حاضر هستند حتی با شیطان هم بر علیه ایران عهد ببندند.
می توان گفت این رویه رفتار عربستان سعودی برگه بسیار ارزشمندی را در اختیار ایران قرار داد که اگر ماجرای حمله به سفارت این کشور در تهران پیش نمی آمد سیستم دیپلماسی ایران می توانست در سطح بین المللی استفاده بسیار زیادی از این ماجرا بر علیه عربستان سعودی بکند.
با توجه به فضای پر التهاب داخلی ایران واکنش تند مردم ایران نسبت به اعدام شیخ نمر دور از انتظار نبود و می توان گفت آنهایی که دست به اعدام آیت الله نمر زده بودند هم در صدد بودند سوار بر این فضای پر التهاب داخلی ایران شوند و از آن سوء استفاده کنند، ظاهرا هم دقیق تر از توقع خود به هدف زدند، چرا که نه فقط فضا را متشنج کردند بلکه توانستند برگه بسیار ارزشمند (فشار بین المللی بر علیه عربستان بر اثر اعدام آیت الله نمر) را از دست سیستم دیپلماسی ایران خارج کنند.
البته نباید از این مساله غافل بود که در ایران هم برخی تندروها هستند که از هیچ فرصتی برای برهم زدن روابط با عربستان سعودی از دست نمی دهند و آنها هم تمایلی به برقراری و یا نزدیکی روابط ایران و عربستان ندارند. قطعا با توجه به نزدیک بودن انتخابات اینان نیز چنین فرصت ارزشمندی را برای نشان دادن کوتاهی ویا حتی بی کفایتی دولت در برخورد با دشمن دیرینه ایرانی ها و شیعیان چشم پوشی نمی کنند. به هر حال فضای اجتماعی و شرایط عمومی نسبت به عربستان سعودی بسیار با شرایط و فضای اجتماعی که نسبت به انگلیس و یا حتی ایالات متحده در ابتدای انقلاب وجود داشت فرق می کند و به هیچ وجه نمی توان این ماجرا ها را با هم مقایسه کرد. در زمان حمله به سفارت آمریکا و یا انگلیس در تهران شما به راحتی می توانستید در کوچه و خیابان افرادی را پیدا کنید که مخالف حمله به این سفارت خانه ها و یا قطع روابط باشند اما امروزه اگر میان ایرانیها پرس و جو کنید سخت است کسی را پیدا کنید که از قطع روابط ایران وعربستان سعودی ناخشنود باشد، بحث حمله به یک سفارت خارجی که در پناه امنیت داخلی نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد و لطمه زدن به حیثیت حکومت در سطح بین المللی ماجرایی متفاوت است و می توان گفت اکثریت مردم ایران در این مورد بسیار ناراحت هستند اما شنیدن جمله "حمله به سفارت اشتباه بود اما آخیش حد اقل دلمان از دست عربستانی ها خنک شد" امروزه خیلی متعارف است و این جمله را نه فقط از زبان افراد تندرو در جامعه می شنوید حتی افراد میانه رو یا حتی مخالف و یا بی طرف ایرانی همه آنقدر از رفتار عربستان سعودی نسبت به ایرانی ها و شیعیان به ستوه آمده بودند که همگی این جمله را در کوچه بازار تکرار می کنند.
به هر حال دستگاه دیپلماسی ایران هم می بایست فضا و شرایط داخلی جامعه را رصد می کرد و فقط در فضای بین المللی سیر و سفر نمی کرد. و شاید اگر مقداری واکنش های محکم تر نسبت به عربستان سعودی در موارد دیگر نشان می داد کار به اینجا نمی کشید.
مردم ایران بر عکس مردمان بسیاری کشورهای دیگر جزو مردمانی هستند که شرایط سیاسی داخلی و بین المللی را خیلی پیگیری می کنند و به هر حال حمله به منافع و سفارت خانه های ایران در سرتاسر جهان از بیروت گرفته تا صنعا توسط عربستان سعودی و طرفداران آن را نمی توانند هضم کنند. حمله به زائران ایرانی و تجاوز به زائران ایرانی در جده و همچنین کشتار زائران ایرانی در منا همه مانند بغضی در گلوی آنها مانده بود و توقع داشتند که پس از بازگشت زائران ایرانی از مکه دستگاه دیپلماسی ایران واکنشی در خورد ایرانی ها از خود نشان دهد اما در مقابل شاهد آن بودند که آقای قشقاوی معاون وزیر امور خارجه ایران بدون توجه به فضای داخلی در مصاحبه ای اظهار می دارد که ایران در صدد بهبود روابط خود با عربستان سعودی است و سفیر ایران در ریاض ملاقات های خوبی با مقامات سعودی داشته و… (توجه داشته باشید که این در حالی است که عربستان حتی سفیر خود را به تهران نفرستاده)، یعنی به زبان عامیانه بگویم عملا همه اتفاقات گذشته فراموش شده بود و ما صفحه جدیدی را باز کردیم. پس از اعدام شیخ نمر هم بسیاری توقع داشتند که دستگاه دیپلماسی ایران در سطح وزیر امور خارجه و رئیس جمهوری واکنشی فوری نشان دهند یا حد اقل سفیر ایران در عربستان سعودی را احضار کنند، اما تعلل در واکنش نشان دادن فضا را برای تندرو ها باز کرد تا القا کنند که دستگاه دیپلماسی ایران در صدد سیاسی کاری است و باید دولت را در کار انجام شده قرار دهند و ماجرای حمله به سفارت عربستان و قطع روابط با عربستان هم از همین جا نشات گرفت. هدف حمله کنندگان به سفارت عربستان سعودی در تهران قرار دادن دولت در کار انجام شده وقطع کامل روابط بود و شاید تنها راهکار باقیمانده برای آنها هم این راهکار بود (البته بنده در صدد توجیه نیستم ولی می خواهم بصورت مختصر فضای ذهنی و توجیهات حمله کنندگان را شرح دهم چون بازکردن همین مطلب به یک مقاله جداگانه نیاز دارد).
به هر حال این اتفاق پیش آمده و امکان معکوس کردن نوار ضبط تاریخ وجود ندارد و الآن مساله ای که مطرح است این است که چه باید کرد؟
از شکست های نظامی پیاپی همپیمانان این کشور در سوریه و عراق گرفته تا شکست نیروهای این کشور در پایان دادن به ماجرای یمن تا شکست های سیاسی این کشور در عرصه بین المللی چه در تلاش برای متوقف کردن برجام چه در ماجرای سوریه و عراق و یمن وچه در متحد کردن کشورهای مواجب بگیر عربستان همه و همه عرصه سیاسی بین المللی بر علیه عربستان سعودی را فوق العاده تنگ کرده. مضاف بر این کمبود بودجه و فشار های اقتصادی داخلی منجر به آن شده که صدای مردم درون عربستان در آید و از حکومت و سیاست های دولت جدید ابراز نارضایتی وانزجار نمایند و بحث برکناری شاه سلمان و دولت وی به دلیل بی کفایتی دیگر بصورت محرمانه در میان محافل خاندان سعودی مطرح نمی شود. شاه سلمان و حکومت و مشاوران وی هم ایران را مسبب اصلی همه این مصیبت ها می دانند و تلاش دارند به هر ترفندی شده همه معادلات بین المللی را به هم بزنند تا بلکه از این منجلاب خارج شوند. اینان به فکر افتاده اند شگرد معروف به دام عرب ها برای صدام را استفاده کنند، شگردی که طی آن عرب های حوزه خلیج فارس آنقدر به عراق و صدام حسین فشار آوردند و او را اذیت کردند تا مجبور به حمله به کویت شود و ایالات متحده و دیگر کشورها برای حفظ منافع خود، نه به دلیل علاقه به عرب ها، مجبور شدند مستقیم وارد جنگ شوند و اتفاقاتی که همه می دانیم چه بر سر عراق آمد پیش آمد.
تقریبا کل جهان به این نتیجه رسیده است که عربستان سعودی عمدا شیخ نمر النمر را اعدام کرد تا فضا را متشنج کند و کار را به درگیری با ایران بکشاند.
تاریخ نشان داده که ایرانی ها خود استاد شطرنج بازی سیاسی هستند و به همین دلیل هم هیچ وقت به سیاست مداران عربستان سعودی اجازه نخواهند داد که از چنین شگردی بر علیه ایران استفاده کنند. و در این راستا می توان به واکنش آیت الله خامنه ای در باره حادثه اعدام آیت الله نمر اشاره کرد که در آن به جای تهدید مستقیم سعودی ها را به خدا واگذار کرده و اظهار داشته که انتقام الهی برای خون شیخ نمر در انتظار آنها خواهد بود. البته گو اینکه این یک مصطلح ایرانی است اما پاسخی بسیار سیاست مدارانه به رفتار سعودی ها به حساب می آید. شاید هم خیلی ها انتظار دارند که ایادی انتقام الهی روی زمین نمایان گردند وتصور دارند که این ایادی توسط ایرانی ها هدایت خواهند شد اما مقامات ایرانی آن را به زبان نمی آورند.
علیرغم اتفاقی که برای سفارت عربستان سعودی در تهران پیش آمد و فرصتی که به این کشور بر علیه ایران داده شد اما شاهد آن بودیم که یک بار دیگر فضای سیاسی بین المللی با عربستان سعودی همراهی نکرد و علیرغم تلاش های بسیار زیاد دستگاه دیپلماسی عربستان سعودی تقریبا هیچ کشوری که برای ایران رابطه با آن اهمیت داشته باشد حاضر نشد روابط خود با ایران را قطع کند و حتی کشورهایی که متحد عربستان سعودی به حساب می آیند نیز از همراهی با عربستان سعودی خودداری کردند. به عنوان مثال امارات عربی متحده — کویت و قطر هیچ کدام حاضر نشدند روابط خود با ایران را قطع کنند. این کشورها سفرایشان که به دلیل تعطیلات ژانویه خارج از تهران بودند وهنوز در حال گذران مرخصی می باشند را به عنوان اینکه سفرای خود را از تهران خارج کردند علم کردند تا عربستانی ها که در حال فشار شدید بر آنها بودند را آرام کنند و احتمالا پس از پایان مرخصی سال نو میلادی این سفرا به محل کار خود بر می گردند. در مورد بحرین و اریتره و سودان هم که عملا هیچ رابطه دیپلماتیک قابل توجهی میان ایران و این کشورها از قبل وجود نداشته و فقط اسما اینان با ایران رابطه دارند.
واکنش دیگر کشورهای جهان هم دور از انتظار سعودی ها بوده و میتوان گفت همه کشورهای جهان مخصوصا ایالات متحده و کشورهای غربی که همپیمان به حساب می آیند به عربستان سعودی این پیغام را دادند "اینبار حاضر نیستند در کار انجام شده قرار بگیرند".
این مسایل نشان می دهد که فضای مانور سیاسی برای دستگاه دیپلماسی ایران هنوز بسته نشده و شاید بحرانی که پیش آمده یک فرصت باشد که این دستگاه بتواند در سطح بین المللی از آن استفاده کند تا عربستان سعودی را در فشار قرار دهد و کشورهای دیگر را قانع کند که همکاری کنند عربستان سعودی از یاغی گری و سرکشی خود دست بردارد. و ایران به هیچ وجه نباید اجازه دهد که رفتارهای عربستان سعودی خللی در پیشبرد سیاست های بین المللی آن بوجود آورد، همین رفتارها نشان می دهد که ایران در سطح بین المللی در حال پیشروی و موفقیت است و دشمنان این کشور از غیض خود نمی دانند چه کار کنند پس بهترین کار این است که اجازه دهیم غیض شان کار خود را کند و بر عقل و تصمیم آنها غلبه کند یا اینکه دیگر کشورهای جهان آنها را وادار به تعقل نمایند.
در پایان می توان گفت:"فرصت استفاده از یک بحران خوب را نباید از دست داد".