مطابق با اساسنامه کمیته نوبل، ادبیات فقط آثار ادبی نیست بلکه آثار دیگری که از نظر شکل و یا سبک خود ارزش ادبی دارند « ادبیات» تلقی می شوند. بعلاوه کارشناسان متذکر می شوند توضیحاتی در باره این جایزه وجود دارد که بمرور زمان تغییر کردند. اکنون نه تنها آثاری که طی سال های اخیر نوشته شده اند بلکه کارهای قدیمی همان نویسندگان بررسی می شوند. فقط یک شرط لازم است « این آثار تا زمان کاندید شدن برای دریات جایزه نوبل نباید مورد ارزیابی قرار گرفته باشند».
همه تعبیر ادبی نوبل را به یاد دارند که گفته بود « اثر ادبی باید در « جهت ایده آلیستی» سمتگیری شده باشد». آکادمی سوئد در چارچوب اساسنامه بنیاد نوبل دست به انتخاب می زند. اما در واقع این معیارها تغییر می کنند و در نتیجه همان « ایدآلیسم» نوبلی را به عنوان سطح عالی سبک و زبان تفسیر می کنند — چیزی که اثر ادبی را از چارچوب ادبیات معاصر جدا می سازد. در اینجا ارزیابی های ذهنی انجام می شود.
الکساندر کونکوف کارشناس سیاسی در این خصوص گفت: جایزه نوبل در رشته ادبیات از حالت ذهنی تری برخوردار است، زیرا ادبیات، علم نیست و بخشی از فرهنگ و هنر است. بدین معنا جایزه ادبی نوبل بازتاب دهنده سلیقه و تصورات و برداشت های آن اشخاصی در باره اثر خوب ادبی است که به تصمیم گیری می پردازند.
گئورگی مالینِتسکی رئیس دوم انستیتوی ریاضیات کاربردی انستیتوی ریاضی کابردی به نام « کلدیش» نیز با وی موافق است.
— جایزه نوبل در رشته ادبیات — جایزه نوبل الکسیویچ — نشانگر آن است که در جایی که دستاوردهای مشخص علوم طبیعی وجود دارد — این جایزه به عنوان اعتبار بالا برای اثر و برسمیت شناختن کار نویسنده به حساب می آید. اما در جایی که موضوع از حالت خصوصی و به طرز تفکر شخص وابسته است، مثلا جایزه صلح، جایزه ادبی ، جایزه نوبل از حالت اسباب بازی در دست نیروهای با نفوذ سیاسی برخوردار می شود.
اما ابتدا این جایزه همخوان با وصیت نوبل و گفته های وی در باره « ایده آلیسم» بود. کارشناسان متتذکر می شوند که ردیارد کیپلینگ انگلیسی و پائول خیز آلمانی برنده جایزه نوبل شدند، در حالی که لف تولستوی این جایزه را دریافت نکرد. نمونه دیگر دور شدن این جایزه از وصیت نوبل ، انتخاب آناتولی فرانس و برنارد شو برای دریافت جایزه است. یکی دیگر از تغییر جهات — اعطای جایزه نوبل به هرمان گسه و ساموئل بِکِت است. در نتیجه، همیشه نمی توان با ارزیابی های گذشته موافقت کرد.
ولادیمیر سمیرنوف پروفسور انستیتوی گورکی در این خصوص گفت: آری، گاهی این ارزیابی با نبوغ عالی و آثاری که توسط نویسندگان روس و یا خارجی خلق کرده بودند، مطابقت داشت. اما در این فاصله خیلی ها در سطح پایین تر این جایزه را دریافت کردند. جایزه چیست؟ جایزه ناجی بی استعدادی و استعداد نیست.
بار ها نویسندگانی که برای دریافت جایزه نوبل کاندید شده بودند بدون جایزه ماندند. علت انگیزه های ادبی نبود.
— اشخاصی برای دریافت آن معرفی می شدند. من شخصا شاهد درخواست سولژنیتسن بودم. او به آکادمی سوئد پیشنهاد کرد جایزه نوبل به نابوکوف نویسنده ای که به دو زبان روسی و انگلیسی — می نوشت — در ازای استعداد زیاد و دیگر خدماتش اعطا شود. اما آنها حرف او را قبول نکردند. وقتی او در زمره نویسندگان مشهور جهان قرار گرفت، در مصاحبه های مختلف و مقالاتش ، نهلیسم غیرعادی در رابطه با بسیاری از نویسندگان مشهور مشاهده می شد. او توجه کمی به ایدئولوژی می کرد. او آثار زیادی در باره سولژنیتسن، بوریس پاسترناک، شولوخوف، همینگوی ، کامو، فولکنر و توماس مان نوشت. آنهم به شکل جنجالی و خشنی.
تفاوت دیگر جایزه نوبل با جوایز دیگر این است که آن را هیچ یک از کاندیدها برای دومین بار دریافت نکرده است. اما دو بار دریافت آن را رد کردند. پاسترناک در سال 1958 میلادی ، که ابتدا با دریافت آن موافقت کرد و بعد به علل مشخصی رد کرد و ژان پل سارتر در سال 1964.