یوگنی گانییف تاجری از شهر یکاترینبورگ روسیه واقع در اورال اولین داوطلبی است که به سوریه پرواز کرد تا با پول خود شکم کودکان گرسنه سوری را سیر کند. چه چیز باعث شد تا کارفرمای اورالی دست به چنین کاری بزند؟ آیا دمشق شهر امنی است؟ زندگی آوارگان سوری چگونه است؟
یوگنی گانییف کارفرمای یکاترینبورگ داوطلب روس وارد سوریه شد. توشه او — تجربه کار در شرایط فوق العاده و در نقاط مختلف جهان از اورال تا فیلیپین و کار در نقاط جنگی طی سالهای 2015-2014 در شهرهای دونباس که مورد آتشباری شدیدی قرار داشت و بیش از 400 نفر از نقاط درگیری فرار کرده بودند. هم اکنون او در داغ ترین نقطه جهان — سوریه — قرار دارد.
یوگنی اوایل پاییز به محض آنکه هواپیماهای روسیه در « لاتاکی» فرود آمدند و معلوم شد که روسیه در این جنگ شرکت خواهد کرد، به فکر رفتن به سوریه افتاد. اما مسائلی در رابطه با دریافت اجازه سفر به سوریه بروز کرد. پس از رفتن به مسکو و تهیه مدارک ضروری برای سفر به سوریه، داوطلب روس چند هفته مدام برای دریافت اجازه به سفارت سوریه زنگ زد. یوگنی در اینباره تعریف کرد و گفت: « من با تمام کارمندان سفارت سوریه آشنا شدم. آنها نمی خواستند به من ویزا بدهند. سوری ها درک نمی کردند چرا می خواهم به کشور آنها سفر کنم و اینکه شهروند روسیه می خواهد به ساکنان سوریه کمک کند اصلا به عقلشان جور در نمی آمد. اگر من زنی بودم که می خواستم با مرد سوری ازدواج کنم ، برای آنها قابل درک بود اما رفتن به آنجا به عنوان داوطلب، برایشان قابل درک نبود».
لجاجت او و نامه های دریافتی از صلیب سرخ کمک کردد تا او ویزا را دریافت کند. گانییف از لبنان وارد سوریه شد. او فقط یک روز در لبنان بود. به دره بقا رفت که اردوگاه پناهجویان سوری در آنجا قرار دارد. آنها از مرز گذشتند و وارد لبنان شدند، زیرا لبنان آرام تر از سوریه است. « در آنجا هیچی نیست، حتی ظرف. یک بشقاب برای 15 نفر. نمی فهمم چطور زندگی می کنند. همه بیمار هستند ، همه گرسنه! تأسف آور ترین چیز این است که هر چه غذا به آنجا می رسد بسرعت تمام می شود. ما دو بار مواد غذایی به آنجا رساندیم. دیدن کسانی که بدون غذا مانده بودند، واقعا دردناک بود».
گانییف مواد غذایی را در فروشگاه محل خریداری می کند. « کسانی را پیدا می کنم که روسی حرف می زنند و یا انگلیسی بلد هستند. در بیروت دختری از اودسا را پیدا کردم که روسی حرف می زد و در 40 کیلومتری بیروت زندگی می کرد. سالها پیش به سوریه رفته بود. همراه او به اردوگاه پناهجویان رفتیم. در سوریه مترجم انگلیسی زبان دارم که دستمزدشان را می پردازم».
یوگنی گانییف به چند شهر کوچک سوریه از جمله به « الکوثر» در حومه حمص سفر کرد. آنجا شهری کاملا ویران است. پناهجویان و بچه ها در آنجا زیادند. غذا و وسایل ضروری را به آنها می دهیم و به جای دیگری می رویم. اردوگاه پناهجویان در آنجا وجود ندارد، خانه های متروک و نیمه ویرانی هستند که مردم در آنجا زندگی می کنند. می خواهم سیمان مخلوط کن و دستگاه جوشکاری را برایشان بخرم.».
هم اکنون در دمشق امن تر از پاریس است. « در پایتخت سوریه آرامش حکمفرماست. مردم زندگی راحت و حتی شادی دارند. شبها به کافه می روند و می رقصند و شاد هستند».
برخورد ساکنان دمشق نسبت به روس ها مثبت است. « روس ها را خیلی دوست دارند و بقول معروف قدمشان روی چشم سوری هاست!. در آنجا پاسپورت روسیه — چراغ سبز به همه جاست. سوار تاکسی شدم و راننده فهمید که من از روسیه هستم. وقتی به مقصد رسیدیم، از من پول نگرفت و گفت همین جا منتظرت می مانم تا هر جای دیگری که بخواهی برسانمت. ولادیمیر پوتین دوست بشار اسد و ملت سوریه است و سوری ها دوست ملت روسیه هستند». بسختی می توان راننده سوری را مجبور به دریافت کرایه کرد».
البته داوطلب روس قصد ندارد در دمشق مدت زیادی بماند. « داوطلبان، کاری در دمشق ندارند، کسی در آنجا نیاز به کمک خاصی ندارد. باید به جایی بروم که آسیب دیدگان از جنگ زندگی می کنند. باید 3-2 جا پیدا کنم که وضعیت آنجا از نظر مواد غذایی وخیم است. جایی که مردم نیاز شدید به کمک دارند و داوطلبان روسیه می توانند به آنجا بروند».