اتحادیه اروپا و پناهجویان

© Fotolia / Andrey Kuzminپرچم اتحادیه اروپا در بروکسل
پرچم اتحادیه اروپا در بروکسل - اسپوتنیک ایران
اشتراک
بحران مهاجرتی گویای دو رویی بی حد و مرز اتحادیه اروپا ست.

 به خاطر کشته شدن  10 خبرنگار  و دو پلیس طی حمله به  دفتر « شارلی ابدو»  ساکنان اروپا  که دوست دارند خود را  آزاد اندیش و  لیبرال بنامند در راهپیمایی  خیابانی شرکت کردند.

 در سال 2015 میلادی  3500 نفر  از جمله کودکان در راه رسیدن به اروپا جان خود را از دست دادند.  در جزیره  « لسبوس» جا برای  دفن همه آنها  کفایت نمی کند.

 کسانی  که زمستان به طرفداری از « شارلی ابدو » برخاستند ، اکنون « طرفدار پناهجویان» نیستند.  هفته نامه فرانسوی در این میان،  پسربچه سه ساله  غرق شده را  موضوع  کاریکاتور خود کرد.

 بطورکلی، بحران مهاجرتی  گویای خیلی چیزهاست.  به عنوان مثال،  دو رویی بی پایان  اتحادیه اروپا که  مردم حتی  در مقابل مرگ مساوی نیستند.  بهرحال، صرب ها  طی 25 سال اخیر  بارها به این موضوع واقف شدند  که حتی می توان «  قربانیان  دسته دوم » بود.

 اما کمتر کسی  باور می کرد  که اروپا  با ساخت حصار امنیتی، دعوا و نزاع  و انتقال  مسائل  به « خویشاوندان» خارج از کشور نسبت به  بحران مهاجرتی واکنش نشان بدهد. گفته می شد گویا  دیگر مرزی  در  خانواده اروپایی وجود ندارد.

 هیچ کس انتظار نداشت  که این خانواده اروپایی تا حدی  بسوی  فروپاشی پیش می رود  که  کارمندان عالیمقام  دولتی نیز  به آن اعتراف  کنند.

آیا این « بحران» کارگردانی دارد؟  سوالی دشوار.  هر چه باشد این  بحران علاوه بر رژه دو رویی و « نزاع های خانوادگی»  می تواند  عواقب جدی ژئوپلیتیکی  دربرداشته باشد.

 نیازی به تکرار این موضوع نیست که اوضاع در سوریه دلیل  بروز بحران مهاجرتی است.  حتی اگر اسد به گفته  رسانه های  غربی  دیکتاتور    خشن باشد،  واقعیت تغییر نمی کند:  تا زمانی که آمریکا  و متحدان آن کشور در خلیج فارس و کشور ترکیه  قیام مسلحانه در سوریه را آغاز کردند، مردم  سوریه  را ترک نمی کردند.  همانا از آن  تاریخ  بحران مهاجرتی آغاز شد.

آنها در کشورهای همسایه پناه گرفتند  و بدون هر گونه دلیل خاصی، دسته دسته راهی اروپا شدند.  باید گفت  این جنبشی سازمان یافته است.

 ویکتور اوربان،  نخست وزیر مجارستان  چند  روز پیش  سوروس میلیاردر آمریکایی  را متهم کرد.  البته وی هیچ چیز  جدیدی نگفته است. زیرا در  سایت  بنیاد سوروس  نوشته شده است که آنها به سازمان هایی  کمک می کنند که  بنوبه خود  به پناهجویان کمک می کنند به اروپا برسند.

 نباید فراموش کرد که فعالیت سوروس  با آن محافلی در واشنگتن مرتبط است که تعیین کننده  سیاست  داخلی و خارجی آمریکاست.  سوروس  تأمین کننده  کارزار  ما قبل انتخاباتی هیلاری کلینتون است.

 این اولین ضربه آمریکا به اروپا نیست.  بحران اوکراین،  تحریم های ضد روسی اتحادیه اروپا  و  بالاخره تخریب طرح  « جریان جنوبی» — همه اینها « به خاطر»  مناسبات خوب اتحادیه  اروپا و  روسیه انجام شدند.

 حتی اگر  بحران مهاجرتی بدون طراح باشد و فقط  پیامد تصادفی  هرج ومرجی باشد  که آمریکا و  متحدان آن در  سوریه براه انداختند، عواقب ژئوپلیتیکی  آن را  می توان  با عواقب  فروپاشی دیوار برلین مقایسه کرد.

یکی از عواقب آن — فروپاشی اتحادیه اروپاست و یا  دست کم  تجدید فرمات  با تکیه بر « د-بروکراتیزه کردن»  و مستقل کردن  دولت های ملی.

از سوی دیگر اتحادیه اروپا باید   ریشه مسائل  را پیدا کند، یعنی به حل و فصل مسائل در  سوریه بپردازد.  بدون اسد و مهمتر از آن،  بدون روسیه و ایران، صلح  به این کشور بازنخواهد گشت.  همانا در آنجا باید  بدنبال متحدان اتحادیه اروپا گشت.

کلا چنین  پیشرفت رویدادها  برای آمریکا شکست دوگانه خواهد بود. ایران متحد روسیه به جای متحد سعودی آمریکا می تواند بازیگر کلیدی در یکی از  مهمترین  مناطق جهان  باشد.  بعلاوه چنین همکاری  می توانست به نزدیکی طبیعی  اتحادیه اروپا و روسیه بیانجامد.

 اتحادیه اروپا  باید به یک سوال  جدی پاسخ بدهد: میلیون ها نفر از  پناهجویان  سوریه و خاورنزدیک آن را اشغال کنند و یا  اروپا  از اشغال آمریکا آزاد  شود؟

نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала