اگر به سایت وزارت کشور ایران مراجعه کنید متوجه می شوید که بیش از 240 حزب و تشکل سیاسی ثبت شده در این وزارت خانه وجود دارند اما قریب به اتفاق تعداد اعضای این تشکل های سیاسی از تعداد اعضای هیات مدیره آنها بیشتر نمی باشد. مضاف بر اینکه اکثر این تشکل های سیاسی کم و بیش در یک راستا فعالیت دارند وفقط در مورد راه های رسیدن به هدف با هم اختلاف دارند. و معمولا در انتخابات هدف آنها به دست آوردن تعدادی کرسی در مجلس و یا دولت برای جناح خود و حد اکثر تغییر روند فعالیت دولت از یک سو به سوی دیگر می باشد.
اینان بیش از اینکه یک حزب و یا تشکل سیاسی باشند مجموعه ای از افراد منتسب به یک فرد می باشند که دور هم جمع شده اند.
اگر واضح تر بخواهیم بگوییم در ایران هنوز فعالیت حزبی به آنگونه که در کشورهای دیگر جا افتاده وجود ندارد. اکثر این احزاب در بهار انتخابات بیدار می شوند و تا انتخابات بعدی به خواب زمستانی می روند. دلیل این مساله آن است که ساختار حزبی در ایران بر مبنای وابستگی به شخصیت های سیاسی بنا نهاده شده نه بر اساس وابستگی به تفکر و یا ایده که بنیان هرم حزبی را تشکیل می دهد و آرام آرام به راس هرم می رسد. به زبانی ساده تر مبنای تشکیل احزاب در جهان وجود یک ایده و یا فکر است که افراد مختلف بر اساس آن گرد هم می آیند و تعدادی هم پیشرو مجموعه های دیگر می شوند و در نهایت فردی به راس هرم قدرت حزبی می رسد. این حزب تلاش می کند تا اعضای خود که در راس هرم هستند را به جایگاه ها و مناصب سیاسی برساند و دیدگاه فکری خود در اداره کشور را پیاده نماید. معمولا هم مردم به احزاب رای می دهند چون می دانند که برنامه هر حزب چیست. اما در ایران هرم حزبی وارونه است به این معنی که فردی به یک جایگاه سیاسی می رسد و سپس تعدادی را دور و بر خود جمع می کند و در نهایت وقتی ملاحظه می کند که در حال از دست دادن پست سیاسی خود است حزبی با حضور همان اطرافیان خود تشکیل می دهد تا یک جایگاه سیاسی یا برند و نام سیاسی را یدک بکشد.
جالب است که بدانید اکثر کاندیداهای انتخابات در ایران برنامه ای برای حضورخود در صحنه سیاسی حال چه مجلس باشد چه سمت های دیگر ندارند و حتی آنهایی که برنامه دارند به هیچ کس جوابگو نیستند چون در صورت از دست دادن جایگاه سیاسی خود جایگاه آن فرد از میان می رود و نه جایگاه حزب یا تشکل سیاسی.
به دلیل ضعف های موجود در ساختار های حزبی و ناتوانی احزاب در ایران برخی شخصیت های سیاسی تلاش کردند با ایجاد جناح های مختلف مجموعه ای از احزاب را تحت پرچم یک جناح گرد آورند و بر اساس آن جناح های معروف اصولگرایان و اصلاح طلبان تشکیل شدند که هر کدام تعدادی از احزاب را در جبهه خود پیوند زدند. طی چند دهه اخیر بیشتر مبارزات انتخاباتی میان این دو جناح برگزار می شد. عملا این ساختار مبارزات انتخاباتی جناحی تا زمان حضور آقای خاتمی بر کرسی ریاست جمهوری ادامه داشت و پس از وی عملا جناح اصولگرا پیروز انتخابات بود اما پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 جناح طرفدار آقای احمدی نژاد تلاش کردند کاسه خود را از اصولگرایان جدا کنند و اختلافاتی که میان اصولگرایان وجود داشت منجر به آن شد که اصولگرایان نتوانند کل توان خود را پشت سر یک کاندیدای انتخاباتی قرار دهند البته اصلاح طلبان هم شرایط بهتری نداشتند اما همان که متوجه شدند امکان برنده شدن در انتخابات ریاست جمهوری را ندارند ترجیح دادند از آقای روحانی که تلاش داشت خود را یک کاندیدای میانه رو معرفی کند حمایت کنند تا حد اقل اجازه ندهند اصولگرایان در انتخابات پیروز شوند. جناح وابسته به آقای احمدی نژاد هم کل تخم مرغ های خود را در سبد آقای مشاعی قرار داده بودند و وقتی کاندیدای آنها تایید صلاحیت نشد همان رویه اصلاح طلبان را پیش گرفتند به این معنا که اجازه ندهند کاندیداهای اصولگرایان، که امیدوار بودند با رد صلاحیت آقای مشاعی آرای آنها را به دست آورند، پیروز شوند و شاهد آن بودیم که آقای روحانی برنده انتخابات شد.
آقای روحانی که در ادوار مجلس عضو فراکسیون اصولگراها بود اما در انتخابات ریاست جمهوری با حمایت اصلاح طلبان و طرفداران آقای احمدی نژاد به قدرت رسیده بود، ولی می دانست که این آرا "حبا به علی نیست بلکه بغضا به معاویه" است، از همان ابتدا تلاش کرد تا یک خط و مشی مستقل برای خود ترسیم کند و به همین دلیل هم خود را میانه رو به معنای دارای خط وسط میان اصلاح طلبان و اصولگراها معرفی کرد، البته این خط را قبلا آقای هاشمی رفسنجانی هم تلاش کرده بود حفظ کند. با این شرایط آقای روحانی افراد میانه رو جناح های اصولگرا و میانه رو و طرفداران پیشین آقای احمدی نژاد را در دولت خود به کار گرفت و در شرایط زیادی هم مورد انتقاد یا شاید روشن تر بگویی حمله جناح های سیاسی مختلف قرار گرفت.
تیم آقای روحانی امیدوار بودند به سرعت بتوانند در زمینه بحث هسته ای به نتیجه ای برسند و پول های بلوکه شده ایران را آزاد کنند تا با استفاده از این پولها بر اقتصاد تاثیر بگذارند و جناح آنها برنده انتخابات مجلس باشد اما نقشه های آنها مقداری مشکل زمانبندی پیدا کرد و توافق هسته ای زمانی اتفاق افتاد که آزاد کردن اموال بلوکه شده ایران فرصت لازم جهت تاثیر بر اقتصاد درونی را پیدا نخواهد کرد و لذا تاثیری بر انتخابات مجلس نخواهد داشت. البته خیلی از تحلیلگران معتقد هستند که تلاش جناح های سیاسی داخلی برای تاخیر در اجرای برجام هم در همین راستا است و این جناح ها نمی خواهند اجازه دهند دولت آقای روحانی بتواند از نتایج برجام در انتخابات استفاده کند.
با این اوصاف سیستم سیاسی ایران با شرایط ویژه ای مواجه می باشد. اصولگرایان با یکدیگر اختلاف دارند. اصلاح طلبان هم نمی توانند با هم متحد شوند. جناح جدیدی به عنوان جناح میانه رو قدرت اجرایی را در اختیار دارد. جناح طرفدار آقای احمدی نژاد هم چراغ خاموش در حال فعالیت هستند. مجلس ایران حدود 290 نماینده دارد که احتمالا در انتخابات بعدی به دلیل افزایش جمعیت این تعداد به حدود 310 نفر افزایش یابد.
حدود نیمی از این نمایندگان از شهرها و شهرستان های کوچک هستند و نیمی دیگر از شهرهای بزرگ. در شهرها و شهرستان های کوچک مردم به دلایل قومی — طایفه ای — عشیره ای و فامیلی رای می دهند نه وابستگی حزبی به همین دلیل جناح های سیاسی نمی توانند خیلی در این حوزه ها فعالیت کنند. مضاف بر اینکه در این مناطق هنوز طرفداران آقای احمدی نژاد دست بالا را دارند. به همین دلیل هم هست که خیلی ها بیم ورود آقای احمدی نژاد و جناح او به انتخابات را دارند. در شهرهای بزرگ موضوع متفاوت است. جناح های سیاسی فعالتر می باشند اما در صورتی که این جناح ها نتوانند میان خودشان به توافق برسند و دایره انتخاب را کوچکتر کنند آنوقت شاهد پراکندگی آرا خواهیم بود به این معنا که طرفداران جناح اصولگرا به دو یا سه جبهه تقسیم خواهند شد و همچنین طرفداران اصلاح طلبان هم به دو یا سه جبهه دیگر. طرفداران میانه رو ها و گروه های سیاسی دیگر مخصوصا جناح طرفدار آقای احمدی نژاد هم که سرجای خود هستند. به این ترتیب احتمال اینکه یک جناح سیاسی بتواند با این شرایط اکثریت کرسی های مجلس را به دست آورد بسیار دشوار می باشد و همه پیش بینی ها به این سمت پیش می رود که از هر جناح سیاسی تعدادی به مجلس راه یابند بگونه ای که این تعداد به تنهایی توانایی تشکیل فراکسیون اکثریت در مجلس را دارا نمی باشند و مجبور خواهند بود با دیگران ائتلاف کنند یا اینکه نمایندگان حوزه های کوچکتر را ترغیب به همکاری با فراکسیون خود نمایند.
در مورد مجلس خبرگان رهبری موضوع فرق می کند. به دلیل محدودیت تعداد افرادی که شرایط کاندیداتوری برای مجلس خبرگان رهبری را دارند و تمایل شخصی اکثر فقهای کاندیدای مجلس خبرگان رهبری به دیدگاه های فکری اصولگرایان بعید به نظر می آید ترکیب سیاسی این مجلس به سادگی قابل تغییر باشد مخصوصا که جناح های مخالف اصولگرایان نه با هم متحد هستند و نه اینکه کاندیداهای لازم برای کسب اکثریت در این مجلس را دارا می باشند لذا به احتمال زیاد با تغییرات اندک در حضور افراد این مجلس کما کان با تمایلات اصولگرایانه ادامه فعالیت خواهد داد.
البته نباید فراموش کرد که انتخابات در ایران همیشه تنایجی را رقم زده که به هیچ وجه قبلا قابل پیش بینی نبوده.
آینده رنگارنگ مجلس ایران
16:08 06.11.2015 (بروز رسانی شده: 13:52 16.11.2021)
© Sputnik / Vladimir Fedorenko
/ اشتراک
چند ماه بیشتر به انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی نمانده اما تا به حال هیچ جریان سیاسی نتوانسته نشان دهد که توانایی به دست آوردن اکثریت مجلس شورای اسلامی را دارا است.