دو ایرانی تبار و یک افغانی تبار (که وی نیز جزو ایرانی تبارها به حساب می آید) هم از لیست حزب لیبرال برای اولین بار وارد پارلمان کانادا شدند.
بر عکس اقوام دیگر مخصوصا یهودیان یکی از ضعف های مهاجرین ایرانی معمولا عدم تمایل به مشارکت در روند سیاسی و ساختارهای سیاسی دولتی و فعالیت تشکیلاتی در کشورهای مقصد است. به همین دلیل هم شاهد آن هستیم که علیرغم حضور بیش از دو ملیون ایرانی تبار در کانادا که حدود نیمی از آنها دارای هویت شهروندی این کشور می باشند جایگاه سیاسی آنها با دیگر تبارها مخصوصا یهودی ها قابل مقایسه نیست، مخصوصا که ایرانی های مقیم ایالات متحده و کانادا جزو جوامع فوق العاده بالای این کشورها به حساب می آیند و اکثرا از مشاغل و تحصیلات عالیه برخوردار هستند. به همین دلیل آقای استیون هارپر تلاش داشت رضایت یهودی ها که حدود 300 هزار نفر از جمعیت کانادا را تشکیل می دهند به دست آورد و به حدود یک ملیون ایرانی که حد اقل 400 تا 500 هزار نفرشان رای دهنده بودند پشت کرد. در ایالات متحده نیز همین ماجرا صدق می کند، حدود پنج ملیون ایرانی تبار در این کشور زندگی می کنند در حالی که حدود سه ملیون یهودی در ایالات متحده زندگی می کنند اما به هیچ وجه نمی توان نفوذ ایرانی تبارها را با یهودی ها مقایسه کرد. این مقایسه در مورد باقیمانده اقلیت ها در کانادا و ایالات متحده نیز صدق می کند.
دلیل ظاهری قطع رابطه ایران و کانادا این بود که رایزن فرهنگی ایران در کانادا اقدام به بیان این مساله نمود و در یک مراسم از ایرانی تبارها دعوت کرد تا با یکدیگر متحد شوند و تلاش کنند از طریق فعالیت گروهی و تشکیلاتی جایگاه سیاسی خود را در کانادا پیدا کنند و لابی های قدرتمند داشته باشند. امری که از طرف دولت کانادا به عنوان تلاش برای دخالت در امور داخلی این کشور تلقی گردید.
البته آقای هارپر این دیدگاه را فقط نسبت به ایرانی ها نداشت بلکه بر علیه همه مسلمانان چنین دیدگاهی را داشت و عملا اسلام ستیزی چشم های او را کور کرده بود.
شاید اگر ماجرای قطع روابط ایران و کانادا و آزار و اذیتی که ایرانی تبارها به دلیل تبعیض نژادی با آن مواجه می بودند نبود هیچ وقت ایرانی ها به فکر فعالیت تشکیلاتی در کانادا نمی افتادند و با هم متحد نمی شدند، اما این ماجراها منجر به آن شد که ایرانی تبارها در کانادا به فکر بیافتند تلاش کنند وزن و جایگاه سیاسی خود در کانادا را به دست آورند.
نه فقط هر سه کاندیدایی که توسط ایران ها حمایت می شدند وارد پارلمان کانادا شدند بلکه لابی ایرانی تبارها در کانادا در جمع آوری رای برای حزب لیبرال کاری را کرد که آقای استیون هارپر مجبور شود از ریاست حزب محافظه کار استعفا دهد و عبرتی شود برای سیاست مداران دیگر این کشور.
البته ایرانی تبارها راه طولانی در روند ورود مقتدرانه به ساختار سیاسی کشورهای مقصد دارند اما مسافت های طولانی با قدم های آهسته طی می شود.
به یاد دارم چند سال پیش با یکی از خبرنگاران ارشد آمریکایی گپ میزدیم و وی به من گفت اگر ایرانی ها در ایالات متحده متحد شوند می توانند تعداد زیادی از فرمانداری های ایالات متحده مخصوصا کالیفرنیا را بدست آورند و می توانند همچنین تعدادی کرسی در کنگره ایالات متحده داشته باشند و یک لابی قدرتمند در این کشور تشکیل دهند و در روند تصمیم گیری در ایالات متحده نیز تاثیر گذار باشند.
یکی از مباحثی که مورد حمایت کاندیداهای ایرانی این انتخابات بود بازگشت و عادی سازی روابط ایران و کانادا بود. گو اینکه همه می دانند سیاست خارجی کانادا وابسته به ایالات متحده و انگلیس می باشد اما با شرایط سیاسی بین المللی بوجود آمده پس از برجام قطعا پیش بینی می شود روابط دو کشور در کوتاه مدت به حالت عادی بازگردد.
قطعا این پیروزی ایرانی تبارهای دیگر در کانادا و ایالات متحده و کشورهای دیگر را تشویق خواهد کرد تلاش کنند وزن سیاسی خود در کشورهای مقصد را پیدا کنند و خواه ناخواه در حمایت از سرزمین مادری خود نقش داشته باشند.
در پایان می توان گفت آقای هارپر با بی درایتی خود احساسات خاموش درون مهاجران خاورمیانه ای تبار مخصوصا ایرانی تبارها را روشن کرد و این روشنایی روز بروز فروزان تر خواهد شد.