متاسفانه برخی کشورها با تصور اینکه دولت پرزیدنت بشار الاسد مثل دولت های بن علی و مبارک و قذافی با اولین فشار سقوط خواهد کرد تصور داشتند که با راهکار نظامی ظرف حد اکثر 3 ماه می توانند دولت سوریه را سرنگون کنند و پس از آن دولت دست نشانده خود را بر مردم سوریه تحمیل کنند.
نقشه نهایی آنها تحمیل این الگو بر کشورهای دیگر منطقه و سرنگونی حکومت ها سپس تبدیل کل منطقه به چیزی شبیه لیبی و در نهایت مطرح کردن تقسیم بندی مجدد منطقه به عنوان راهکار حل بحران های خاور میانه بود.
این فیلم نامه که قبلا توسط برنارد لویس مشاور عالی روسای جمهوری ایالات متحده مطرح شده بود خواهان تقسیم بندی مجدد منطقه بر اساس قومیت ها و مذاهب مختلف بنا شده و بر همین اساس هم موجودیت اسرائیل هم به عنوان یک کشور قومی یهودی توجیه پیدا می کرد.
جای تاسف دارد که رهبران برخی کشورها مثل عربستان سعودی و ترکیه بدون توجه به این نقشه به جنگ سوریه ورود پیدا کردند. ترکیه و مصر (به رهبری محمد مرسی وابسته به اخوان المسلمین) و قطر و… با تصور اینکه اخوان المسلمین خواهند توانست در سوریه قدرت را در دست بگیرند وارد این ماجراجویی شدند و عربستان سعودی و اسرائیل و ایالات متحده و کشورهای وابسته با آنها با تصور اینکه یکی از همپیمانان ایران و روسیه را می توانند آنها جدا کنند وارد ماجرا شدند.
عربستان سعودی و ترکیه و دیگر کشورهای منطقه توجه نداشتند که در طرح آقای لویس بخشی از سرزمین های ترکیه هم باید جدا شود و به کردستان اعطا گردد همچنین عربستان به سه بخش حجاز و نجد و منطقه شرقی شیعه تقسیم گردد و…
بنده اینجا در صدد دفاع از دولت سوریه نمی باشم ولی تصور اینکه حکومتی در جهان هیچ مخالفی درون خود ندارد امری محال است و هیچ یک از حکومت های موجود عربی مخصوصا آنهایی که مورد حمایت سفت و سخت ایالات متحده و غرب می باشند ساختار مردمی یا مردم سالارانه معروف به دموکراسی را ندارد و اگر بنا به این باشد که غربی ها بخواهند دمکراسی خود را بر مردم منطقه تحمیل کند شاید بهتر می بود ابتدا به فکر کشورهای هم پیمان خود که حتی انتخابات ظاهری هم تا به حال در آنها شکل نگرفته باشند.
در ابتدا برخی مخالفان در سوریه جو گیر شدند و با تصور اینکه مشابه دیگر کشورهای عربی احتمال سرنگونی دولت سوریه وجود دارد وارد عمل شدند و حتی برخی از افسران عالیرتبه نظامی هم به دلایل مختلف با آنها همراهی کردند اما چون اکثریت مردم سوریه مخالف آن بودند که کشورشان به لیبی و یا افغانستان و یا حتی کشوری مشابه مصر اخوان المسلمینی آقای مرسی تبدیل شود با آنها همراهی نکردند و مخالفین مجبور شدند به کمک خارجی روی بیاورند. ورود خارجی ها به جنگ سوریه مردم این کشور را مصمم تر کرد تا در مقابل این هجمه ایستادگی کنند و به همین دلیل هم شاهد آن بودیم که ارتش و نیروهای مسلح سوریه که عمدتا سنی مذهب هم می باشند به همراهی نیروهای مردمی پشت آقای بشار الاسد ایستادند.
با این وصف جنگ سوریه از یک جنگ داخلی میان موافقین و مخالفین دولت به جنگی میان سوری ها و خارجی هایی که سرزمین آنها را اشغال کرده اند تبدیل شده.
از همان ابتدای جنگ سوریه کشورهای مختلف مخصوصا عربی پیشنهاد های هوس انگیزی را تقدیم پرزیدنت بشار الاسد برای کناره گیری از قدرت نمودند و برخی حتی نمونه یمن علی عبد الله صالح را مطرح کردند (که البته بعد ها دیدیم چه بر سر یمن آوردند) اما وی نه فقط دست رد به همه این پیشنهاد ها داد بلکه با تمام قدرت ایستاد و سوریه و سوری ها را رها نکرد امری که امروزه منجر به آن شده محبوبیت فوق العاده ای در میان مردم این کشور پیدا کند و وی به عنوان رهبر و قهرمانی که در بد ترین شرایط حاضر نشد مملکت خود را برای عیش و نوش وخوش گذرانی با ثروت های پیشنهادی اعراب ترک کند مطرح گردد.
در واقع نظر به اینکه این شهامت وی موازی با محبوبیت وی نزد مردم نیز شده مخالفین دولت سوریه هر طرحی حتی بر مبنای اجرای انتخابات زیر نظر سازمان ملل با حضور بشار الاسد را رد می کنند چرا که می دانند اگر وی کاندیدا شود اکثریت قاطع مردم سوریه به او رای خواهند داد.
از همان ابتدا هم ایران و روسیه مخالفین دولت سوریه را دعوت به گفتگو با دولت و رسیدن به راه حل مشترک به جای جنگ نمودند اما مخالفین مخصوصا مخالفین خارج نشین سوریه که مواجب بگیر کشورهای دیگر بودند و هستند با فشار کشورهای خارجی با این امر مخالفت کردند. مخالفین داخلی هم از بیم سرکوب آتی بر اثر همکاری با دشمنان کشور از گفتگو خودداری می کنند که البته با تضمین هایی که هم روسیه و هم ایران با هماهنگی دولت سوریه به آنها داده اند مقداری از سطح این ترس و واهمه کاهش یافته.
اگر ساده تر بخواهم بگویم اول باید سوریه ای باشد تا بخواهند سر آن دعوا کنند. اگر این روند ادامه یابد دیگر سوریه ای باقی نخواهد ماند.
با همه تلخی هایی که بحران مهاجران و پناهنده ها برای مردم سوریه داشته و دارد حد اقل یک ویژگی برای آنها دارد و آن این است که مردم این کشور متوجه شدند که هیچ کشور خارجی چه عربی ثروتمند چه غربی که دم از دمکراسی و حقوق بشر میزند به فکر آنها نیست و نخواهد بود و خودشان باید به فکر حل و فصل مشکل خود باشند.
ایران و روسیه اخیرا در یک اقدام مشترک مجددا دست به کار شدند وحدتی میان مردم سوریه چه موافق و چه مخالف دولت بوجود آوردند تا مردم سوریه متحد در مقابل دشمنان خارجی این کشور ایستادگی کنند و مملکت خود را از دست تروریست ها و مجرمان و غارتگران خارجی که به آن گسیل شده اند نجات دهند.
طرح روسیه و ایران امروزه از تایید اکثریت قاطع مردم سوریه و کشورهای جهان برخوردار می باشد چرا که همه قبول دارند تنها راه کار حل بحران سوریه سیاسی است اما برخی کشورها فقط از سر لجبازی با ایران و روسیه و یا ترس از اینکه سوریه بتواند مجددا ثبات وامنیت پیدا کند با آن مخالف هستند.
از سوی دیگر برخی رسانه های غربی حتی تلاش دارند برای ناکامی ایران و روسیه در حل بحران سوریه این ذهنیت را القا کنند که میان ایران و روسیه و حتی میان ایران و سوریه یا روسیه و ایران و یا روسیه و سوریه اختلافاتی بر سر راه حل بحران سوریه وجود دارد، امری که به هیچ وجه صحت ندارد چرا که هم ایران و هم روسیه کرارا و تکرارا اعلام کرده اند که حامی دولت قانونی سوریه و حامی راهکار سیاسی برای بحران سوریه و حامی ایجاد جبهه مشترک برای مقابله با تروریست ها در منطقه خاور میانه هستند. و از همه مهمتر همه کارهای خود را با هم و با دولت سوریه هماهنگ کرده اند.
عملا در این راستا ایرانی ها عهده دار بخشی از کار شده اند و روس ها هم عهده دار بخش دیگری از کار به این ترتیب در نهایت با کنار هم گذاشتن نتایج تلاش های هر دو احتمال رسیدن به یک افق جدید برای بحران سوریه میسر می باشد. حال چه کشورهای دیگر همکاری کنند تا این بحران سریعتر حل و فصل گردد یا حتی همکاری نکنند که در آن صورت مردم سوریه خود تکلیف را روشن خواهند کرد.