با گذشت سال ها از این فاجعه، حقایقی آشکار شده که از بی توجهی سازمان دهندگان به هشدارها و مسائل امنیتی پرده بر برداشته است. شموئل لالکین، سرپرست هیات ورزشی اسرائیل، نگرانی خود را نسبت به هماهنگی ها و اقدامات امنیتی بازی ها، پنهان نکرده بود. با این حال کارمندان سرویس امنیتی المپیک، به لالکین توصیه کردند که در کار آنها دخالت نکند. هشدارهای مربوط به امکان بروز "فاجعه" به دست فلسطینی ها نیز بدون توجه باقی ماند. بعلاوه، تا چند ماه قبل از شروع بازی ها، گئورگ زیبر، روانشناس و مشاور پلیس مونیخ، امکان بروز ۲۶ سناریوی تروریستی در بازی های المپیک را پیش بینی کرده بود. اتفاقا در بین آنها سناریویی وجود داشت که اعضای سازمان "سپتامبر سیاه" از آن استفاده کردند. اما پلیس، این گمانه زنی ها را به تمسخر گرفت. در نتیجه تروریست ها به سادگی از موانع و حفاظ ها عبور کردند. علاوه بر این نمایندگان دیگر کشورها نیز با ورزشکار پنداشتن آنها به تروریست ها کمک کردند. آخر آنها علاوه بر شناخت کافی از محل، توانستند حداکثر بهره مندی را از رسانه های گروهی نیز ببرند. نیکولای دیملویچ — سرهنگ ذخیره، در این زمینه می گوید:
"علت این فاجعه بخاطر اختلاف و درگیری بین فلسطین و اسرائیل بود. تروریست های فلسطینی عملیات خود را بسیار حساب شده در المپیک پیاده کردند. می توان گفت که این اولین اقدام تروریستی در جهان بود که سرچشمه ادامه اینگونه اقدامات شد که خود یادآور دو مسئله است. اول اینکه آنها از یک رویداد مهم بین المللی همانند المپیک مونیخ استفاده کردند چرا که توجه جهان معطوف این بازی ها بود. دوم اینکه تروریست ها با استفاده از امکانات رسانه ای خود را به همه جهانیان معرفی کردند. این اقدام، انگیزه ایجاد نیروی های ضد تروریستی را نه فقط در آلمان بلکه در اروپا و کل جهان برانگیخت. زمانی که اقدامات پلیس برای خنثی کردن تروریست ها مورد مطالعه قرار گرفت، مشخص شد که آنها از آمادگی کامل برای مقابله با تروریست ها برخوردار نبودند."
عوامل متعددی گواه از آن دارد که هیچ آمادگی ای در بین ماموران امنیتی وجود نداشت. بجای تک تیرانداز ها، ماموران پلیسی حضور داشتند که نسبت به هم قطاران خود بهتر تیراندازی می کردند ولی از داشتن هرگونه بی سیم و کلاه کاسک محروم و سلاح های آنها غیر تا شو و فاقد هدف گیر مادون قرمز بودند. بر اساس قانون اساسی، نظامیان آلمانی از انجام هرگونه عملیات در زمان صلح، منع شده اند. طرح بی هوش کردن تروریست ها، به دلیل نیافتن گاز مناسب، عملی نشد و خودرویی که می بایست در این عملیات مورد استفاده قرار می گرفت در ترافیک فرودگاه، زمین گیر شد. این حقایق تنها پس از گذشت زمان برای عموم آشکار شد که در حال حاضر آنها را می توان در فیلم های سینمایی مشاهده کرد.
فاجعه مونیخ، تا حد زیادی توجه جهانیان را نسبت به مسائل امنیتی تحت تاثیر خود قرار داد. اصلاحات جدی در نهادهای انتظامی و پلیس صورت گرفت. آخر تا زمان گروگانگیری، هیچ واحد ضد تروریستی در پلیس آلمان وجود نداشت. اصلا بحثی در مورد بکارگیری روانشناسان ویژه و مذاکره کنندگان حرفه ای، مطرح نشده بود. نیکولای دیملِویچ یادآور می شود که به هر حال این رویدادها چیزهای زیادی را هم به تروریست ها آموزش داد:
"آن چیزی که الان در دولت اسلامی و یا همان داعش در حال وقوع است، از نمایش صحنه های جنایات گرفته تا بکارگیری از رسانه ها، جمع آوری کمک های مادی و استفاده از کانال های بین المللی جذب نیرو، همه نشات گرفته از اقدامات تروریستی المپیک مونیخ است. یعنی، استفاده از موقعیت های مختلف بین المللی، اما در این مورد منظور من به پا کردن جنگ داخلی در سوریه با کمک ایالات متحده، ترکیه و عربستان سعودی است که با بشار اسد، رئیس جمهور منتخب و مشروع آن کشور در حال نبرد هستند. تروریست های بین المللی آموخته اند که چگونه با استفاده از رسانه های جمعی و رویدادهای مختلف بین المللی افکار عمومی را بسوی خود جلب کنند. اما مهم تر این که جامعه بین المللی به این نتیجه رسیده است که تهدید تروریسم بین المللی، از طرف برخی از کشورها، تهدیدی برای همه است."
گذشت زمان به اثبات رسانده که دولت ها تامین امنیت میهمانان و شرکت کنندگان در رویدادهای مهم ورزشی را آموخته اند. اما درسی که چگونه باید با تروریسم بین المللی مقابله و از وقوع چنین فجایعی جلوگیری کرد هنوز در دستور کار جهانی باقی مانده است.