گزارش و تحلیل

نتایج فرایند نورنبرگ

© Sputnik / Viktor Kinelovskiyدادگاه نورنبرگ
دادگاه نورنبرگ - اسپوتنیک ایران
اشتراک
روند نورنبرگ – نظریه گناه جمعی ملت آلمان است.

تا کنون چنین  اتفاقی در تاریخ  نیفتاده بود. برای اولین بار  برسمیت شناختن  جنایات  نهادهای سیاسی و دولتی مطرح شد. تقریبا 11 ماه  فرایند « نورنبرگ» ادامه داشت و اساس  ایده های  حقوقی را بنیان گذاشت  که می بایست مانع از بروز جنگ در آینده شود.  در آن زمان به نظر می رسید  که تصمیمات اتخاذ شده غیرقابل انکارند، اما زمان عکس آن را  به اثبات رساند.  کسانی که مایل به  بازنگری در  تصمیم نورنبرگ هستند هنوز به تلاش های خود ادامه می دهند.

20 نوامبر سال 1945 میلادی قبل از آغاز دادگاه 24 جنایتکار  نظامی —رهبران عالی آلمان فاشیست، 403 جلسه  دیگر دادگاه تشکیل شد.  بعدها تعداد اجازه  صادره برای حضور در جلسات دادگاه را حساب کردند — حدودا 60 هزار.  طی چند  ماه  صدها شاهد  شهادت دادند و  هزاران سند در   ثبوت جنایات — فیلم، اسناد  و فعالیت علنی و کتاب ارائه شد.

 فقط از ثبوت غیرقابل انکار  در دادگاه استفاده می شد. این امر گویای حقیقتی است که سه نفر از  متهمان  تبرئه شدند.  نورنبرگ مکانیزمی را طراحی کرد  که امکان نمایش تمام شواهد  جنایات دهشتناک  جنگی را  ممکن ساخت.

تاتیانا نکراسووا  نامزد  علم تاریخ در اینباره گفت: البته عمدتا  آلمانی ها محاکمه می شدند.  در اینجا منظور از روند نورنبرگ  — نظریه  گناه جمعی  ملت آلمان است. بسیاری از آلمانی ها این مرحله را پشت سر گذاشتند. این به معنای آن است  که مردم را با توجه به شِمای  نورنبرگ  محاکمه کردند. این شِما اغلب  نه تنها ناعادلانه  بلکه از خودویژگی خاص خود برخوردار بود که  تجربه فردی را  در نظر  نمی گرفت.

باوجود این، همانا این شِما  اصول زیادی را فرمولبندی کرد  که جهان کنونی به آنها تکیه می کند.  همانا در زمان  روند « نورنبرگ»  مفهوم « جنایتکاران بین المللی»  وارد  عمل شد و  مسئولیت آنها در ازای اعمالشان مشخص گشت. مهم آن بود  که فرمولبندی دقیقی  شکل گرفت: جنایت نازی ها فاقد  مدت اعتبار  است.  نشان دادن  عینی بودن دادگاه  تاریخ و حداکثر ممکن عینیتی که دادگاه می تواند  داشته باشد هدف کلیدی  روند نورنبرگ را تشکیل می داد.

روند دادگاه  نورنبرگ در گرما گرم خود  بود  که  وینستون چرچیل در کالج  شهر « فولتون» آمریکا گفت: « در زمان معاشرت با  دوستان  و متحدان روس  به این نتیجه رسیدم که  آنها بیش از هر چیز قدرت را تحسین می کنند و  هر چه کمتر به  ضعف احترام می گذارند به ویژه ضعف نظامی. از اینرو ما باید از  دکترین  توازن  نیرو و یا به زبان دیگر  دکترین توازن سیاسی  بین کشورها دست بکشیم». بدین شکل عملا استارت « جنگ سرد» اعلام  شد و پس از چندی  تمایل به  برقراری نظم  گذشته  ظاهر  گشت.

کنستانتین زالِسکی کارمند علمی  انستیتوی پژوهش های استراتژیک  روسیه با ارزیابی  این تلاش ها  گفت: تمام  این چیزها از  تمایل به  کاهش نقش اتحاد شوروی در تارومار کردن فاشیسم نشأت می گیرد.

این روند از جهت کاملا مشخصی برخوردار است.  موضوع از این قرار است که  وقتی  عملیات  فعال  بازنگری  تاریخ جنگ جهانی دوم  آغاز گشت،  بطور همزمان  تلاش هایی جهت بازنگری در  تاریخ جنگ جهانی اول و جنگ  روسیه — ژاپن صورت گرفت.  هدف یکی بود — سعی در گفتن این موضوع که اتحاد شوروی ، روسیه شوروی و  فدراسیون روسیه معاصر — کشوری است که دست به تهاجم می زند  و همیشه از سیاستی در تاریخ  استفاده کرده  است  که موجب بروز جنگ های جهانی  و یا جنگ های منطقه ای  شده است.  این چیزها برای  توجیه سیاست معاصر ضروری است…

زیرا همانا سیاست کنونی سوالات زیادی مطرح می کند.  بسیاری از سیاستمداران اروپایی که از امکان  تأثیرگذاری بر  فرایندهای  زمان حال بی بهره هستند  در «گذشته»  بدنبال تکیه گاه می گردند.  وقتی گذشته به درد آنها نمی خورد به ویرایش آن دست می زنند.

نوار خبری
0
loader
بحث و گفتگو
Заголовок открываемого материала