پول بر تاریخ حکومت می کند. تلاش های اخیر جهت ثابت کردن این موضوع که نقش اتحاد شوروی در جنگ بی دلیل بزرگ جلوه داده می شود را فقط به این شکل می توان توضیح داد. هر چند متحدان سنگینی اصلی جنگ در آن سال ها را بر دوش کشیدند.
پای 61 کشور به جنگ جهانی دوم کشانده شد. نقشه عملیات جنگی، اراضی 40 کشور را در بر می گرفت. سالهای طولانی هیچ کس این حقیقت را به چالش نمی کشید که ساکنان اتحاد شوروی سخت ترین آزمایش زندگی را در آن سالها از سر گذراندند. ماجرای پیاده شدن نیروهای متحدان در نورماندی و حرکت « کاروان قطب» بسوی اتحاد شوروی و دیرتر تاریخ نگاری روسیه همیشه جای مهم و افتخارآمیزی بخود اختصاص داده بود. به فکر هیچ کس نمی رسید که از اهمیت سهم این شرایط در پیروزی کبیر بکاهد. در غرب نیز تعدادی از متخصصان در آثار خود به حقایقی تکیه کردند که از این قرارند: ارتش سرخ 150 لشکر آلمان را نابود کرد، در جبهه شرق فاشیست ها تا 80 درصد سربازان آلمانی را از دست دادند. این بدان معناست که نیروهای متحده حدود 20 درصد سربازان « ورماخت» را نابود کردند. اما معلوم نیست چرا در این اواخر به این آمار توجه نمی شود و بیشتر سعی می شود عکس این حقایق به اثبات برسد. بعلاوه نباید فراموش کرد که در بین متحدان صداهای رسایی به گوش می رسید که به صلح با آلمان به خاطر جنگ با اتحاد شوروی فرا می خواندند.
یوری کنوتوف مورخ نظامی در این باره گفت: مورخان غربی سعی می کنند ثابت کنند که اتحاد شوروی سهم ناچیزی در آزادی اروپا از فاشیسزم ایفا کرد و سهم آمریکایی ها و متحدان آن در آزادی اروپا بیشتر بود. این تحریف تاریخ است. متحدان که وارد «نورماندی» شدند اوضاع در حبهه شرق را راحتتر کردند و در حد معینی به ارتش سرخ کمک شد تا عملیات جنگی خود را شدت بخشد. زیرا هیتلر مجبور بود بخشی از نیروهای خود را در فرانسه مستقر سازد. در عین حال، دائما خطر صلح جداگانه آمریکا و انگلیس از یک سو و آلمان از سوی دیگر وجود داشت. این ائتلاف سه جانبه می توانست در هر آن سر نیزه های خود را به سوی ارتش سرخ و اتحاد شوروی برگرداند.
آنچه سوالات بیشتری برمی انگیزد تلاش مقصر دانستن یکسان اتحاد شوروی و آلمان در شروع جنگ است. لحظات دیگر تاریخ نیز با چنین تجدید نظری روبرو می شوند.
کنستانتین زالسکی کارمند علمی انستیتوی پژوهش های استراتژیک روسیه در این خصوص گفت: کاربرد عبارت مسئولیت یکسان آلمان و اتحاد شوروی در شروع جنگ برای از اعتبار انداختن دستاوردهای جنگی اتحاد شوروی و کاهش سهم ارتش سرخ در پیروزی بر فاشیسم است که انجام می شود.
بازنگری نتایج جنگ و « بازنویسی» حقایق تاریخی نه فقط یک مسأله ایدئولوژیکی و تبلیغاتی است، بلکه این موضوع از قیمت مشخصی برخوردار است.
یوری کنوتوف در این باره گفت: تحریف در جهات مختلفی انجام می شود. مهمترین آنها — یکسان سازی اتحاد شوروی و آلمان فاشیست، یکسان سازی استالین و هیتلر و کمونیزم و نازیسم است. این موضوع در واقع امکان آن را فراهم می کند تا در آینده اتحاد شوروی به عنوان مهاجم اعلام شود و از آن طلب خسارت اقتصادی شود. اکنون کارهای مقدماتی شدیدی برای اجرای این نقشه به انجام می رسد. از جمله لهستان در صفوف اول تلاش های تحریک آمیز غرب قرار دارد.
در این میان، به موضع روسیه و توضیحات مستند آن توجه نمی شود.
بر طبق ارزیابی های مختلف ارتش سرخ تقریبا 50 درصد اراضی کشورهای اروپای معاصر به غیر از بخش اروپایی روسیه را آزاد کرد و در مقایسه با متحدان، تلفات انسانی بمراتب بیشتری را متحمل شد. کل جمعیت کشورهای آزاده شده توسط ارتش سرخ بیش از 120 میلیون نفر در 16 کشور مستقل اروپایی بود. ارتش سرخ همراه متحدان در آزادی 6 کشور دیگر، شرکت داشت.