معروف است که ایرانی ها همیشه در ورزش های انفرادی بسیار موفق هستند اما در ورزش های گروهی علیرغم اینکه بازیکنان خوبی دارند ولی نمی توانند نتیجه بگیرند.
ماجرای این اخلاق ورزشی ما ایرانی ها متاسفانه روی بسیاری مسایل دیگر هم سایه انداخته و همان اخلاق را در اقتصاد و سیاست و اجتماع و... داریم.
شاید برای بسیاری عجیب باشد در جهانی که همه کشورها به سمت ائتلاف و اتحاد با دیگران می روند ایرانی ها از عضویت در ائتلاف ها و اتحاد های جهانی پرهیز می کردند و هنوز هم پرهیز دارند.
ما حتی اگر زمانی عضو ائتلاف هایی شده ایم هیچ وقت نتوانسته ایم هیچ بهره ای از حضور در آن ائتلاف ها ببریم وچه بسا در بسیاری از موارد حتی متضرر هم شده ایم چون نتوانسته ایم با دیگران خط و مشی و مسیر مشترک پیدا کنیم که بر اساس آن به قول معروف هوای همدیگر را داشته باشیم یا کنار هم باشیم.
در برخی موارد هم عضویت ما در برخی ائتلاف ها یا تحمیلی از خارج بوده و یا اینکه بالقوه بوده مثلا عضویت در سازمان همکاری های اسلامی یک عضویت بالقوه بوده چون چه بخواهیم چه نخواهیم یک کشور اسلامی هستیم یا مثلا عضویت در سازمان ملل و مجامع مرتبط با آن اجباری بوده چون همه کشورها باید عضو این مجامع می شدند و یا عضویت در گروه هایی مانند اکو و یا زمانی عضویت در پیمان سانتو تحمیلی بوده و غربی ها ما را وادار به عضویت در آن کرده بودند.
حالا که با تلاش خودمان عضو سازمان هایی مانند شانگهای و یا بریکس شده ایم به دلیل اینکه حاضر نیستیم سیاست های اقتصادی مان را با مقررات این گروه ها تطبیق بدهیم هنوز نتوانسته ایم هیچ بهره ای از عضویت در این دو گروه ببریم.
حتی امضای معاهده های همکاری طولانی مدت با کشورهایی مانند چین و روسیه هم به دلیل اینکه خودمان داریم تعلل می کنیم هنوز به نتیجه نرسیده.
این در حالی است که جهان به سرعت دارد تغییر می کند و دشمن اصلی ما یعنی ایالات متحده به سرعت دارد دور تا دور ما را محاصره می کند.
ماجرای تصرف کلیدور زنگزور توسط آمریکایی ها مساله ساده ای نیست که ایرانی ها بخواهند از آن بگذرند مخصوصا اگر این ماجرا را کنار تلاش آمریکایی ها برای خلع سلاح حزب الله و الحشد الشعبی و سقوط سوریه در دست عوامل آمریکا و در اختیار گرفتن افغانستان توسط طالبان، که دارند هنوز پول تو جیبی هفته گی از آمریکایی ها می گیرند، قرار دهیم.
اینکه ما خودمان را جلو بندازیم و داد و بیداد کنیم که چه می کنیم و چه نمی کنیم و... هیچ فایده ای نخواهد داشت و چه بسا که حتی دشمنان را خوشحالتر هم خواهد کرد چرا که متوجه می شوند ایرانی ها چه قدر از این عمل آنها ناراحت هستند و چه قدر این اقدام می تواند به ضرر ایران باشد.
ما اگر هنر داشتیم آن زمان که جنگ در قره باغ اتفاق افتاد به جای اینکه توسط برخی نادانان احساساتی تحت تاثیر قرار می گرفتیم نباید اجازه می دادیم که تکفیری ها واسرائیلی ها تحت پرچم باکو قره باغ را بگیرند و اگر ارزنی سیاست داشتیم باید متوجه می شدیم که تکفیری ها واسرائیلی ها به عشق شیعیان یا آذری ها و یا ترک ها و یا آزادی سرزمین اسلام آنجا حضور ندارند.
امروزه هم باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر ایران از ایجاد این کلیدور متضرر می شود کشورهای دیگر در منطقه هم هستند که چندین برابر ایران از ایجاد این کلیدور متضرر می شوند.
همانگونه که اوکراین دروازه جلویی ورود به خاک روسیه به حساب می آید و حضور ناتو در آن موجودیت روسیه را به خطر می اندازد منطقه قفقاز دروازه پشتی روسیه است و حضور ناتو در قفقاز به همان نسبت امنیت و موجودیت روسیه را نیز به خطر می اندازد مخصوصا که قرار است که این دالان در اختیار آمریکا قرار گیرد و قطعا آمریکایی ها به این بهانه در آینده نیروهای خود را آنجا مستقر خواهند کرد مضاف بر اینکه در حال حاضر هم ترکیه و اسرائیل رسما در این منطقه حضور قوی دارند، امری که هم می تواند برای ایران خطرناک باشد، که هست، هم برای روسیه.
مضاف بر اینها باز شدن این دالان می تواند فرصت عبور و مرور تروریست های چچنی و ایگور را نیز فراهم کند و علاوه بر اینکه از پشت امنیت روسیه را به خطر می اندازد زمینه حضور تروریستهای تکفیری در آسیای میانه را نیز فراهم می کند و عملا ایگورها هم می توانند به راحتی از سوریه و ترکیه به آسیای میانه و چین بروند.
عملا به این ترتیب این ماجرا یک خطر امنیتی و وجودی هم برای روسیه هم چین هم دیگر کشورهای آسیای میانه به حساب می آید چرا که امروزه بحث پان ترکیسم و جریان نئو عثمانی گری و اخوان المسلمینی موجودیت این کشورها را تهدید می کند که همین دو سه سال پیش دیدیم اینها تلاش کردند در قزاقستان حکومت را سرنگون کنند.
باز شدن این مسیر برای گروه های تکفیری و رسیدن راحت آنها به افغانستان می تواند حتی برای هند و پاکستان هم خطر آفرین باشد.
همه اینها به کنار، آنچه مسلم است این می باشد که هدف از ایجاد این کلیدور تحت تاثیر قرار دادن مسیر یک کمربند یک راه چین است تا این مسیر مانند دیگر مسیر های ارتباطی چین با غرب تحت کنترل آمریکا وناتو قرار بگیرد.
مضاف بر اینها احمقانه ترین تصمیم برای ارمنستان قطع ارتباط خود با ایران می باشد چرا که ارامنه متوجه هستند که اختلافات تاریخی با ترکیه و آذربایجان با یک توافق در کاخ سفید پایان نخواهد یافت و این احتمال وجود دارد که در آینده نیز آنها باز هم در خطر باشند و تنها راه گریز و حفظ موجودیت ارامنه و ارمنستان عموما حفظ همان ارتباط شان با ایران است مخصوصا که روابط صمیمی ای با گرجستان هم ندارند.
این مسیر همچنین ارتباط روسیه با اروپا و احتمال اینکه روسیه در آینده بتواند تامین کننده انرژی برای اروپا باشد را نیز می تواند تحت تاثیر قرار دهد و قطعا هدف آمریکایی ها این خواهد بود که در آینده اروپا انرژی خود را یا از آنها و یا از شرکت های آنها در آسیای میانه خریداری کنند و بس.
پس اینجا به نظر می آید به نفع ایران می باشد به جای اینکه تکی بخواهد به مقابله با این جریان برود تلاش کند یک جریان بین المللی برای مقابله با ایجاد این کلیدور راه بیاندازد ودیگران را با خود در این باره همراه کند مخصوصا که هدف آمریکایی ها از این اقدام تغییر مرزهای بین المللی است.