از روز گذشته که آمریکایی ها و انگلیسی ها به یمن حمله کردند تا به حال همه در حال بررسی و تحلیل دلیل این اقدام را بررسی می کنند اما به جز حماقت هیچ کس نتوانسته دلیل قانع کننده دیگری برای چنین حمله ای پیدا کند.
البته قطعا آنهایی که دست به چنین کاری زده اند چندین بهانه برای خود دارند اما آنچه عیان است این می باشد که هیچ کدام از اهدافی که آنها رسما اعلام کرده اند می خواهند محقق کنند با چنین اقدامی محقق نمی شود.
آمریکا و انگلیس وبرخی کشورها که در جرگه آنها هستند اعلام کرده اند با این اقدام خود می خواهند امنیت تردد کشتی ها را در دریای سرخ تامین کنند این در حالی است که پس از این حمله نه فقط کشتی ها دیگر امنیت تردد در دریای سرخ ندارند بلکه همه شرکت های کشتیرانی جهانی به کشتی های خود دستور دادند که مسیر خود را تغییر دهند و از دریای سرخ عبور نکنند.
تا قبل از این حمله فقط کشتی های مرتبط با اسرائیل از تردد منع بودند ودیگران مشکلی نداشتند.
به نظر می آید یکی از اصلی ترین بهانه های عملیات آمریکا و انگلیس همین مسئله می باشد. یعنی کاری کنند که کل جامعه جهانی درگیر ماجرا شود و به جهانیان بگویند یا کشتی های اسرائیلی از این دریا عبور می کنند یا هیچ کشتی وابسته به هیچ کشوری عبور نمی کند.
این ماجرا وقتی شدت بیشتری یافت که آنها موفق نشدند در شورای امنیت مجوز حمله را دریافت کنند و طبیعتا بهترین راه درگیر کردن دیگر اعضای شورای امنیت با این بحران می باشد.
مخصوصا اگر توجه داشت که بخش اعظم تجارت آمریکا و انگلیس از دریای سرخ عبور نمی کند و منافع ملی آنها با توقف تردد کشتی ها در دریای سرخ به خطر نمی افتد بلکه منافع کشورهای شرق آسیا و دیگر کشورهای اروپایی به خطر می افتد.
پس بهانه دیگر می تواند این باشد که تجارت کشورهای شرق آسیا و اروپا و برخی کشورهای عربی نیز به خطر بیافتد.
همچنین به نظر می آید هدف آنها این بوده وهست که به جهانیان بگویند مسیر دریای سرخ امن نیست وتنها مسیر امن همانی است که بایدن چند ماه قبل اعلام کرد یعنی ارسال کالا از طریق دبی به اسرائیل و از اسرائیل به اروپا و برعکس.
بسیاری از کارشناسان باور دارند که کل جریان عملیات اسرائیل بر علیه فلسطینی ها و کشتاری که راه انداخته اند و وادار کردن آنها به جابجایی و تخریب خانه و کاشانه آنها برای آن می باشد که این طرح پا بگیرد، چون بهترین مسیر از دبیر به بندر غزه است ونه بندر اشکلون و اگر بنا باشد بندر اشکلون هم مقصد مسیر باشد باید فلسطینی ها از این بندر به حدی فاصله داشته باشند که مسیر با خطر مواجه نباشد.
اگر رسانه های وابسته به امارات را رصد کنید می بینید که آنها به شدت حامی حمله آمریکا و انگلیس بوده و هستند و در حال توجیه آن می باشند و همین بس کافی است تا متوجه شویم که اینجا منافع مشترک در کار است.
همچنین ماجرای مصالحه در یمن امروزه با مخالفت امارات مواجه شده و بسیاری درباره اختلافات فیما بین امارات و عربستان سعودی در این باره بحث می کنند، دلیلش هم این است که امارات از ابتدا با این هدف در ائتلاف سعودی شرکت کرد که بندر استراتژیک عدن و جزیره سقطری را تصرف کند.
انگلیسی ها و اسرائیلی ها سالها بود به این دو مکان کلیدی چشم دوخته بودند اما نمی توانستند خود به این ماجرا ورود کنند و نیاز بود که کشوری با چتر پوشش اسلامی و عربی ورود کند و این دو منطقه استراتژیک را تصرف کند.
حال که عربستان به دنبال صلح در یمن است ظاهرا اماراتی ها حاضر نیستند که این نقاط استراتژیک را تخلیه کنند.
البته به نظر می رسد اماراتی ها تصور می کنند با برخورداری از حمایت اسرائیل می توانند با عربستان سعودی که مدتی در حال به چالش کشیدن آنها در زمینه اقتصادی است موازنه ایجاد کنند وجلوی هیمنه برادر بزرگتر در شبه جزیره عرب بایستند.
درباره بحرین که ناماش چند بار در گزارش های آمریکایی ها آمده نیز باید توجه داشت که بحرینی ها اینجا کاره ای نیستند و تصمیم آنها نبوده که در این ماجرا شرکت کنند.
ورود انگلیس به ماجرا هم می تواند از همین جا نشآت بگیرد.
یعنی اگر صلح در یمن برقرار گردد و امارات مجبور شود این نقاط استراتژیک را تخلیه کند آن وقت پروژه چند دهه ای انگلیس و اسرائیل برای تصرف این نقاط خراب می شود.
قبل تر انگلیسی ها این مناطق را اشغال کرده بودند اما یمنی ها آنها را از آنجا بیرون کرده بودند ولی حالا با چتر اسلامیت و عربیت وارد این نقاط استراتژیک شده اند.
آمریکایی ها به خوبی می دانند که یمنی ها آدم هایی نیستند از بابت این حملات بترسند وعقب نشینی کنند و قطعا پاسخ خواهند داد و انتقام خواهند گرفت.
این ماجرا می تواند موجبات افزایش تنش و بحران در منطقه گردد و عملا فضای جهانی را از روی غزه بر روی دریای سرخ و یمن متمرکز کند و آنوقت دست اسرائیل برای اتمام کار خود در غزه و یا اینکه خروج بی سر و صدا از باتلاقی که وارد آن شده باز شود.
آنها مدت ها است به دنبال آن می باشند که در میان گروه های جبهه مقاومت تفرقه ایجاد کنند و هر کدام را تنها گیر بیاورند یعنی نقشه این است که اول حماس را نابود کنند بعد سراغ حزب الله و یا انصار الله بروند و بعد سراغ الحشد الشعبی و در نهایت سراغ ایران بیایند.
امکان مقابله همزمان با کل جبهه مقاومت برای آنها وجود ندارد و به همین دلیل باید به هر ترتیبی شده صف شکنی کنند.
گو اینکه در بیانیه ها و اظهارات رسمی ایران و اعضای جبهه مقاومت همیشه بیان می شود که هر کدام از اعضا برای شرایط خود تصمیم می گیرد اما بدیهی است که هم ایران و هم دیگر اعضای جبهه مقاومت دست آمریکا را خوانده اند و به این دلیل اینگونه نیست که اجازه دهند آمریکا و اسرائیل و انگلیس در میان اعضای جبهه مقاومت صف شکنی کنند وقطعا پاسخ جبهه مقاومت به عملیات آمریکا و انگلیس و متحدین اسرائیل، چه آنهایی که رسما اعلام کردند که شریک این جنایت بودند چه آنهایی که پشت پرده این جنایت بودند، از طرف صف واحد دریافت خواهد شد.
به نظر می رسد که آمریکایی ها با عملیات خود بر علیه انصار الله می خواستند ببینند آیا شرایط برای صف شکنی مهیا شده یا نه؟
پس می توان یکی دیگر از اهداف این عملیات را آن دانست که ببینند شرایط وحدت صف جبهه مقاومت به چه شکل است.
حال آنچه بسیار جالب است این می باشد که مقابله انصار الله با آمریکا و اسرائیل و انگلیس موجب آن شده که محبوبیت آنها چه درون یمن چه درون کشورهای اسلامی چند برابر شود و شرایط به گونه ای شده که حتی برخی گروه هایی که تا همین چند صباح پیش در مقابل آنها قرار داشتند از انصار الله اعلام حمایت کنند و شرایطی ایجاد شده که درون یمن یک وحدت ملی در حمایت از انصار الله راه افتاده و بسیاری از عشایر عرب و حتی گروه هایی مانند اخوان المسلمین که در جبهه های مقابل انصار الله قرار داشتند موضع خود را تغییر دهند.
بماند که امروزه مشاهده می کنید کل جهان اسلام و کشورهای عربی حامی انصار الله شدند، در حالی که سالها است آمریکا و اسرائیل در حال فضا سازی بر علیه انصار الله در این کشورها می باشند.
به نظر می رسد این مورد جزو آنچه آمریکایی ها و انگلیسی ها تصور می کردند نبود.