گزارش و تحلیل

تاثیر سیاست های اجتماعی روی جامعه

رشته ای این روزها در دانشگاه های غربی ایجاد شده به عنوان سیاست های اجتماعی که بر مبنای تحقیق روی جوامع مختلف برای پیدا کردن سیاستی که بتوان روی آنها تسلط یافت است.
Sputnik
البته از زمانی که استعمارگران وارد سرزمین های مختلف شدند آنها متوجه شدند که برای سلطه بر سرزمین هایی که آنها استعمار کرده اند باید روی مسایل فرهنگی و اجتماعی آن سرزمین ها کار کنند.
در بسیاری از موارد اینها حتی رفتند و خرافاتی را در آن جوامع تزریق کردند تا بتوانند از طریق این خرافات بر آن جوامع نفوذ کنند.
در این راستا هم این استعمارگران از هیچ اقدام کثیفی برای کارهای خود دریغ نکردند از جمله سوء استفاده از دین و ایمان مردم.
برای اینکه اینها بتوانند روی دین و ایمان مردم تاثیر بگذارند حتی رفتند و افرادی را وارد مدارس دینی کردند و اینها تا سطوح بالای موقعیت های دینی رسیدند تا بتوانند خرافات را در جوامع هدف تزریق کنند.
در مواردی هم برخی رجال دینی که جاه طلب و یا دنیا طلب بودند را مستخدم خود کردند.
از شرق آسیا گرفته تا غرب آسیا و آفریقا و اروپا تا قاره آمریکا.
در همین ایرانمان عبارت "آخوند درباری" برای برخی از اینها وجود دارد.
البته وقتی که در این باره تحقیق کنید می بینید از بودایی ها گرفته تا هندوها تا مسلمانان شیعه و سنی تا مسیحی ها از همه اطیاف و مذاهبشان تا یهودی ها تا... همه با این نوع رجال دینی برخورد داشتند، رجالی که می آیند و سیاست دشمنان را به نام دین در میان مردم ترویج می دهند و خرافاتی را میان مردم تزریق می کنند که اهداف دشمن را تامین کند.
بسیاری آنقدر تحت تاثیر اینها قرار می گیرند که اصل دین و اصول دین و حتی انسانیت خود را نیز فراموش می کنند و می بینیم مثلا اینها می آیند برخی را قانع می کنند که برخی ظاهر بشر دارند اما از حیوان هم کمتر هستند و کشتن آنها هیچ اهمیتی ندارد و نباید برای کشتار آنها احساس عذاب وجدان داشت.
نمونه اش همین رفتاری است که این روزها اسرائیلی ها با فلسطینی ها دارند و یا ده ها مورد دیگر که در تاریخ مشاهده می کنیم مثل مثلا بمباران اتمی غیر نظامیان در ژاپن و اینکه افسرانی که چنین کاری را انجام داده اند حتی حس گناه هم قبل یا بعد از انجام این کار نداشتند.
در واقع با استفاده از روانشناسی اجتماعی آن نیروی نظامی سربازان را قانع می کند که کشتن انسان های بی گناه واجب مشروع آنها است.
زمانی است که سرزمینی مورد حمله دشمن قرار می گیرد و سربازان مجبور هستند برای دفاع از کشور خود بروند جبهه و بجنگند، که این امر توجیه پذیر می باشد، اما زمانی است که کشوری اصلا هیچ تهدیدی برای کشور مبدا ایجاد نکرده ولی چون برخی سیاستمداران و یا لابی های قدرت میخواهند اموال سرزمین های دیگر را غصب کنند نیروهای نظامی را به جان آنها می اندازند.
به هر صورت امروزه این مساله بسیار گسترده تر شده و از جنگ گرم به جنگ سرد منتقل شده به گونه ای که برخی کشورهای پیشرو در زمینه استعمار کشورهای دیگر می آیند از این ابزار برای اشغال سرزمین های دیگران بهره می برند.
بله، دیگر بنا نیست که اشغال سرزمین ها فقط از طریق نظامی انجام شود بلکه امروزه اشغال سرزمین ها با تصرف مغز مردمان دیگر کشورها نیز صورت می گیرد.
طی چند قرن اخیر هم برخی از کشورهای استعمارگر روی این مساله فعالیت زیادی داشته اند و بیشتر با استفاده از تاثیر فرهنگی روی دانشجوهایی که از کشورهای مختلف ارسال می شدند تلاش می کردند بر ذهن ملت های دیگر تاثیر بگذارند.
برای محقق کردن این امر اینها معمولا جاذبه هایی ایجاد می کنند تا جوانان کشورهای دیگر را جذب کنند، بعد اینها را گلچین می کنند، افرادی که می شود از آنها برای منافع علمی و صنعتی و... استفاده کرد را نگه می دارند و برخی دیگر که به هیچ دردی نمی خورد را به کشور مبدا پس می فرستند اما معمولا روی فرهنگ و فکر اینها بسیار فعالیت می کنند تا اینها به نفوذی هایشان در کشور مقصد تبدیل شوند.
تصور نکنید که اینها عامدانه به نفوذی های دشمن تبدیل می شوند بلکه بسیاری از اینها حتی ممکن است بسیار به آرمان های کشور خود وفادار باشند ولی چون تحت تاثیر القاءات کشور دیگری قرار گرفته اند فکر می کنند که دارند کار صحیح را انجام می دهند.
یک مثال ساده می زنم تا متوجه ماجرا شوید.
در قرن اخیر بسیاری از امپراتوری های قدیمی فروپاشیدند و کشورهای جدید ایجاد شدند.
عموما هم همه ملت ها در این کشورها با یک مشکل اساسی مواجه بودند، کدام ساختار سیاسی را برای کشور خود انتخاب کنند.
با توجه به اینکه برخی نخبگان این کشورها برای تحصیل به کشورهای دیگر سفر کرده بودند هر کدام باور داشتند که نوع حکومت در کشوری که آنها تحصیل کردند بهترین نوع است.
این در حالی است که شما مثلا اگر به کشورهای اروپایی نگاه کنید می بینید هر کدام این کشورها یک ساختار سیاسی خاص خود را دارد چون مردمان این کشورها متوجه شده اند که ساختار سیاسی شان باید بر اساس نیاز و فرهنگ سیاسی آن کشور بنا شود نه بر اساس فرهنگ سیاسی کشور دیگری.
ولی خوب این نخبگان که تحت تاثیر فرهنگ سیاسی کشورهای دیگر قرار داشتند متوجه این ماجرا نبودند.
حال امروزه تبلیغات و نفوذ رسانه ای به ابزاری برای دشمنان کشورها تبدیل شده تا بتوانند روی فرهنگ سیاسی کشورهای دیگر تاثیر بگذارند و با گسترش رسانه های اجتماعی اقتدار این نفوذ بیشتر و بیشتر می شود.
حتی شما مشاهده می کنید در این رسانه های اجتماعی می آیند و برخی مسایل را مطرح می کنند که اصلا واقعیت ندارد ولی آنقدر مردم مسخ این رسانه ها شده اند شدیدا تحت تاثیر آن قرار می گیرند.
گزارش و تحلیل
طوطی های نادان
فکر نکنید فقط مسایل سیاسی را می گویم، بلکه حتی مسایلی مثل مسایل پزشکی.
مثلا می بینید که یکی می آید با پوشیدن لباس پزشک ادعا می کند که پزشک است و بعد نصیحت های پزشکی به مردم می کند که هیچ منشأ علمی ندارد و بسیاری از مردم این نصیحت ها را باور می کنند و به آن عمل می کنند و بعد وقتی کنکاش می کنید می بینید در برخی موارد مثلا دشمنان از این طریق ورود می کنند تا سلامتی مردم کشورهای دشمن را به خطر بیاندازند.
یا مثلا می آیند و موجی راه میاندازند که فلان کالا نایاب شده یا قرار است گران شود تا مردم هجوم ببرند و آن کالا را بخرند یا اینکه حتی کالایی را در ذهن مردم تخریب می کنند.
البته اینها را به عنوان مثال زدم تا متوجه ماجرا شوید، از مسایل پزشکی بگیرید تا مسایل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی واقتصادی و...
حال وقتی که به بحث روانشناسی سیاسی و سیاست های اجتماعی برسیم می بینیم که اینها همه به ابزار دشمن برای نفوذ در بین مردم کشورها تبدیل شده اند.
برخی ساده لوحانه به سبک قبل فکر می کنند با بگیر و ببند می توانند جلوی نفوذ دشمن را بگیرند اما متوجه نیستند که حتی همین کارشان هم آنچه است که دشمن می خواهد چون ذات بشر بر اساس آن است که "هرچه ممنوع باشد مرغوب تر است" وهر چه قدر بگیر و ببند بیشتر باشد حرص مردم هم بیشتر می شود.
راه مقابله با این هجمه دشمن فقط و فقط و فقط این است که با سیاست اجتماعی و با روانشناسی سیاسی دشمن همان از طریق سیاست اجتماعی و روانشاسی سیاسی و اجتماعی پاسخ داد وگرنه فقط اهداف دشمن محقق می شود.
بحث و گفتگو