ایالات متحده آمریکا با داشتن بزرگترین اقتصاد و نیروی نظامی در جهان امروزه خود را تک قطب قدرت جهان می داند و تصور می کند که تا ابد الدهر می تواند روی این جایگاه باقی بماند.
اگر این جایگاه به قدرتی در تاریخ وفا کرده بود قطعا امروزه به آمریکایی ها نمی رسید.
تصور اینکه تا ابد الدهر آمریکا ابر قدرت باقی خواهد ماند اشتباه ترین تصوری است که سیاستمداران می توانند انجام دهند.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تک قطبی شدن جهان ایالات متحده یک فرصت طلایی داشت که بتواند یک نظم جهانی بر اساس حقوق بشر و مساوات و... ایجاد کند که آرزوی دیرینه انسان ها به حساب می آمد اما بر عکس عمل کرد و طمع اصحاب قدرت در آمریکا موجب آن شد که این فرصت طلایی از دست آمریکا برود.
اگر ایالات متحده این کار را انجام می داد شاید می شد گفت که بقای ایالات متحده به عنوان تک ابر قدرت جهان زمان بیشتری را از تاریخ بشریت می گرفت اما رفتار معکوس سیاستمداران واصحاب قدرت در جهان موجب آن شد که امروزه کل جهان در مقابل ایالات متحده قرار بگیرد.
تصور نکنید که این یک شعار است، همین رای گیری اخیر شورای امنیت درباره آتش بس در غزه را بررسی کنید، گو اینکه ایالات متحده باز هم از حق وتوی خود برای بار 45 ام به نفع اسرائیل استفاده کرد وتلاش جامعه جهانی برای ایجاد آتش بس و جلوگیری از نسل کشی و قتل عام انسان های بی گناه را ابتر گذاشت، اما یک نکته بسیار مهم در این رای گیری وجود دارد و آن این بود که 14 عضو دیگر بر خلاف رای آمریکا رای دادند.
13 عضو که رسما به نفع آتش بس رای دادند و انگلیس هم که رای ممتنع داد، که عملا این رای هم به نفع آتش بس به حساب می آید.
در این رای گیری متحدین اصلی ایالات متحده در شورای امنیت مانند فرانسه و انگلیس مخالف با نظر ایالات متحده آمریکا رای دادند.
امری که نشان می دهد حتی متحدین ایالات متحده دیگر سیاست های واشنگتن را قبول ندارند.
پس از شروع عملیات ویژه روسیه در اوکراین هم دیدیم که بسیاری از کشورهایی که جزو همپیمانان یا دوستان و یا متحدین ایالات متحده به حساب می آمدند با نظر واشنگتن بر علیه روسیه مخالفت کردند که در این راستا شاید بتوان از ترکیه که همپیمان ایالات متحده در ناتو است و یا عربستان سعودی و امارات که متحدین ایالات متحده درخاورمیانه به حساب می آیند وهند و الجزایر ومصر وکشورهای آسیای شرقی و حتی برخی کشورهای اروپایی و... نام برد که نه فقط با سیاست های ایالات متحده در قبال روسیه مخالفت کردند بلکه حتی مخالف نظر واشنگتن عمل کردند.
به عنوان مثال وقتی ایالات متحده به کشورهای عربی فشار آورد تا تولید نفت وگاز خود را افزایش دهند و قیمت ها را بشکنند این کشورها رسما و علنا با نظر واشنگتن مخالفت کردند و اعلام کردند که این مساله بر خلاف منافع ملی آنها است و حتی بر عکس عمل کردند.
قبلا هم این را گفته ام اما یک بار دیگر هم تکرار می کنم.
به استقبال گرم حاکم امارات شیخ محمد بن زاید و ولیعهد عربستان سعودی شاهزاده محمد بن سلمان از آقای پوتین نگاه کنید، فقط فیلم هایش که در اینترنت نگاه کنید و بعد بروید در اینترنت فیلم های استقبال همین ها از بایدن در ریاض را نگاه کنید.
یا حتی استقبال همین ها از آقای شی جین پینگ رهبر چین را تماشا کنید.
نیاز نیست که یک تحلیلگر خبره باشید، همین ماجرا نشان می دهد که چه قدر نفوذ و اقتدار واشنگتن این روزها حتی در میان متحدان اش ضعیف شده و چه قدر اینها به سمت بهره بردن از شرایط بین المللی و استحکام بخشیدن به روابط خود با دیگران هستند.
مبنای اقتدار و نفوذ ایالات متحده آمریکا به پشتوانه قدرت نظامی اش می باشد و طی دوره هفت دهه ای پس از جنگ جهانی دوم مشاهده کردیم که آمریکایی ها برای بسط نفوذ خود از قدرت نظامی بهره بردند ولی این قدرت نظامی نمی تواند تا ابد الدهر همه را مطیع آمریکا کند و روز به روز شرایطی پیش می آید که دیگر بسیاری از جهانیان که تا چند صباح پیش از ایالات متحده و قدرت نظامی اش ترس و وحشت داشتند دیگر ترس و وحشت خود را کنار بگذارند و دست در دست هم بگذارند که امنیت خود را خود تامین کنند.
دومین مبنای نفوذ آمریکا تروریسم اقتصادی این کشور بود و هست، ایالات متحده با سوء استفاده از سلطه خود بر دلار که پس از جنگ جهانی دوم به ارز مرجع تبادلات جهانی تبدیل شد تروریسم اقتصادی خود بر علیه کشورهایی که با آمریکا همکاری نداشتند را اعمال می کرد و می کند.
حال امروزه دیگر اکثریت کشورهای جهان به این نتیجه رسیده اند که دیگر دلار را باید کم کم کنار بگذارند و به دنبال ارز قابل اعتماد تر دیگری بروند، ارزی که نتوان از آن سوء استفاده سیاسی کرد.
با افزایش تعداد کشورهایی که به این ماجرا باور دارند عملا دایره کشورهایی که حاضر می باشند با ارز دیگر تعامل کنند روز به روز در حال افزایش است و عملا با توجه به تعداد کشورها وتعداد جمعیت اینها امروزه بیش از نیمی از جمعیت جهان در این دایره قرار دارند و هر روز به تعداد این کشورها اضافه می شود.
سوء استفاده سیاستمداران آمریکایی از پول مالیات دهندگان آمریکایی برای ماجراجویی های خود و همچنین اختلاس و سرقت اموال مالیات دهندگان به بهانه کمک به اوکراین و اسرائیل و ... موجب آن شده که صدای مردم آمریکا هم کم کم در بیاید.
در حالی که آمریکایی ها از مشکلاتی مانند کمبود هزینه های درمانی و آموزشی و خدماتی و... رنج می برند و توقع دارند که پول مالیات شان صرف رفاه حال آنها شود سیاستمداران آمریکایی این پولها را به بهانه های مختلف از آمریکا خارج می کنند و یا به جیب خود و بستگانشان و مافیاهای زیر نظرشان می ریزند یا به جیب کمپانی های بزرگ مثل کمپانی های اسلحه سازی.
تصور اینکه این ماجرا می تواند بدون واکنش مردم آمریکا ادامه پیدا کند تصور ابلهانه و ساده لوحانه ای بیش نیست.
دولت آمریکا و لابی های دست اندرکار تا مدتی شاید بتوانند از طریق رسانه های خود بر ذهن مردم تسلط داشته باشند اما در نهایت صدای مردم آمریکا در خواهد آمد مخصوصا که امروزه رواج رسانه های گروهی موجب آن شده که اطلاع رسانی از حوزه سلطه رسانه های در اختیار اینها در بیاید.
شاید بتوان گفت اصلی ترین مشکل موجود در ایالات متحده امروزه نبود یک رهبر مقتدر و محبوب است که مردم این کشور باور داشته باشند وی برای منافع آنها کار می کند.
نه رئیس جمهوری فعلی نه قبلی و نه حتی کاندیداهایی که امروزه برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا خود را مطرح کرده اند، هیچ کدام در حد و قواره شخصیت های تاریخی که روزی روزگاری در آمریکا با محبوبیت عام حکومت می کردند نیستند و ظاهرا این روند حالا حالا ها ادامه دارد.
با توجه به این شرایط به نظر می رسد ادامه این روند می توان موجب سرعت بخشیدن به فروپاشی ایالات متحده آمریکا گردد و علیرغم اینکه نیروهای مسلح آمریکا امروزه در سرتاسر جهان پخش هستند ولی سرزمین مادری آنها به دلیل عملکرد سیاستمدارها و لابی های قدرت با بی ثباتی و فروپاشی مواجه باشد وحتی نباید تعجب کنید اگر روزی برسد همین نیروها با همین سلاح هایشان مجبور باشند به آمریکا برگردند و برای حفظ کشور خود و یا حتی در یک جنگ داخلی بجنگند.
فراموش نکنید اکثر ابرقدرت ها در تاریخ بشریت به دلیل عملکرد اشتباه سیاستمداران و مدیران ارشد حکومتی شان فرو پاشیدند نه به دلیل حمله دشمن.