نگاه ویژه اسپوتنیک

چرا خواب اسلو تعبیر نشد

مهمترین علل شکست توافق اسلو این بود که این توافق یک دام امریکایی بود تا اسرائیل از رهگذر آن از پیامدهای انتفاضه اول عبور کند و خود را بازسازی نماید.
Sputnik
سی سال پیش توافقنامه اسلو میان اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین برای حل بحران خاورمیانه امضا گردید و قرار شد با گفتگوهای تکمیلی دو جانبه ظرف حد اکثر پنج سال به ایجاد دولت مستقل فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه بر اساس قطعنامه 242 شورای امنیت بینجامد و دو طرف در کنار هم با صلح و صفا زندگی کنند. اما اکنون پس از گذشت سی سال از این واقعه نه توافق اسلو به نتیجه رسید و نه دولت فلسطینی شکل گرفت. پرسش اصلی این است که چرا این توافق به نتیجه نرسید و این بحران به پایان نرفت و چه کسی در این زمینه مقصر است؟
امضای توافقنامه اسلو در سال 1993 میان اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین با ضمانت امریکا با موافقت و مخالفت در داخل جامعه فلسطینی و جهان اسلام روبرو شد. موافقان می گفتند که مبارزات ساف پس از چند دهه مبارزه مسلحانه اکنون به نتیجه رسیده و اسرائیل قبول کرده یک کشور فلسطینی در 21% از سرزمین اصلی فلسطین شکل گیرد و ساف نباید این فرصت را از دست دهد. مخالفان این توافق در اجلاسی در تهران گرد هم آمدند و گفتند این توافق به علت خوی توسعه طلبی رژیم صهیونیستی و غیر قابل اعتماد بودن آن به نتیجه نمی رسد و ساف دچار توهم جدی رسیدن به نتیجه مبارزات است. در اجلاس تهران اکثر گروه های مبارز فلسطینی به ویژه گروه های اسلامی شرکت داشتند و اعلام کردند که پذیرش اسلو یک خیانت است و مبارزه بر ضد اشغالگری از طرف آنان ادامه خواهند یافت. اکنون پس از سی سال از این واقعه معلوم شد که رهبران سافواقعا دچار اشتباه بودند اما مشکل اینجاست که حاضر نیستند بپذیرند که اشتباه کرده و اجازه نمی دهند که این تجربه به طور علنی مورد بررسی وارزیابی قرار گیرد. امروز بسیاری از رهبران ساف اعلام می کنند که سی سال گفتگو نتوانست بحران را حل کند اما همچنان در از حمایت کامل از مقاومت مشروع در برابر اشغالگر اعلام حمایت نمی کند.

مهمترین علل شکست توافق اسلو این بود که این توافق یک دام امریکایی بود تا اسرائیل از رهگذر آن از پیامدهای انتفاضه اول عبور کند و خود را بازسازی نماید. این انتفاضه در سال 1987 آغاز شد و بیشترین مشارکت مردمی در آن صورت گرفت و اسرائیل را برای اولین بار به چالش کشید و نشان داد این گفته که فلسطین سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین است دروغی بیش نیست و جامعه فلسطینی در امر مبارزه با اشغالگر اتفاق نظر دارند.

دومین هدف امریکا از این توافق ایجاد دو دستگی عمیق در جامعه فلسطینی و تضعیف این جامعه است که این هدف تا حدی تحقق یافت و دولت جدید فلسطینی در آغاز همه مخالفان اسلو در کرانه باختری و غزه را بازداشت و زندانی کرد. هدف سوم واشنگتن خرید زمان برای اسرائیل برای شهرک سازی در کرانه باختری و تکمیل پروژه اشغال کامل سرزمین فلسطین بود. علاوه بر آنچه گفته شد متاسفانه رهبران ساف در امضای اسلو دچار چندین دیگر نیز اشتباه شدند. در این توافق ساف شرط توقف شهرک سازی در کرانه باختری را مطرح نکرد و اسرائیل در پناه این اشتباه تلاش پیگیری داشت تا سیاست شهرک سازی را ادامه دهد و با ایجاد دهها شهرک جدید، جمعیت شهرک نشینان در کرانه باختری را از 121 هزار نفر به حدود 800 هزار نفر افزایش داد. اشتباه دیگر طرف فلسطینی این بود که ساف موجودیت اسرائیل را در بخشی از سرزمین فلسطین به رسمیت شناخت ولی در مقابل اسرائیل ساف را تنها نماینده مردم فلسطین پذیرفت که باید با آن گفتگو کند. خطرناکترین مساله در توافق اسلو این بود که توافق مشروط به رسیدن به نتیجه نبود. به عبارت دیگر این توافق ابراز نوعی حسن نیت بود و اعلام کرد که دو طرف در باره مسائل مورد اختلاف اساسی، گفتگو خواهند کرد مانند موضوع آوارگان و حق بازگشت آنها بر اساس قطعنامه 194، وضعیت نهایی قدس، شهرک سازی اسرائیل در کرانه غربی، منابع آبی، مرزها و غیره.
کشورهای بریکس خواستار تشکیل کشور فلسطین شدند
البته پذیرش تقسیم کرانه باختری به سه منطقه الف، ب و ج اشتباه دیگر ساف بود چرا که مناطق ب و ج که تحت سلطه امنیتی اسرائیل قرار گرفت، دست اسرائیل را باز کرد تا به راحتی سیاست های استعمار اسکانی و گسترش جمعیتی را در آنجا دنبال کند. این اشتباهات متعدد ساف موجب شد که دست اسرائیل باز باشد تا شهرک سازی را در این دو منطقه گسترش دهد. با اشغال نظامی و مجدد کرانه باختری در سال 2002 در دوره نخست وزیری شارون و برهم زدن تقسیمات سه گانه در کرانه باختری، سیاست شهرک سازی را به همه کرانه باختری گسترش داد. نکته جالب در توافق اسلو این است که حق تعیین سرنوشت را به اسرائیل محدود کرد اما این حق را از مردم فلسطین دریغ کرد و اسرائیل با تصویب قانون قومیت در کنیست اعلام کرد که حق تعیین سرنوشت در سر تا سر فلسطین در انحصار یهودیان است و عملا با نادیده گرفته شدن ملت فلسطین عملا یک نظام آپارتاید به وجود آمد. اجلاسهای مادرید، مراکش، اناپولیس، وای ریور و شرم الشیخ و در نتیجه پیشنهاد تصویب چندین قطعنامه در شورای امنیت از سوی امریکا در باره ایجاد دو دولت در فلسطین یکی از دام های امریکایی بود که ساف گول آن را خورد و اکنون بایدن رئیس جمهور امریکا با گستاخی می گوید واشنگتن از طرح دو دولت حمایت می کند اما قادر به اجرای آن نیست!

شکی نیست که اجرا نشدن اسلو برمی گردد به موضع غرب که به طور کامل از تخلفات اسرائیل حمایت می کنند و دهها قطعنامه بین المللی در تخلف از مقررات بین المللی تل اویو را وتو کرده و می کند. اگر غرب می خواست قطعنامه های بین المللی در باره فلسطین اجرا شود اجرا می شد اما غرب فعلا متحد اسرائیل است و از همه سیاستهای تجاوزگرایانه آن حمایت می کند و با کمک های سیاسی، نظامی و مالی در صدد تقویت آن رژیم است. در چنین شرایطی ملت فلسطین راهی جز مقاومت در برابر اشغال در پیش ندارد و اکنون مقاومت توانسته معادلات جدیدی برپا کند که اسرائیل قادر به تغییر آنها نیست.

بحث و گفتگو