همه به نتیجه رسیدن اند که هزینه جنگ و دشمنی بسیار بالاتر از هزینه صلح ورابطه دوستانه با دشمن است.
البته نمی توان تصور کرد به یکباره همه این دشمنی ها و خصومت ها که برخی به صدها سال قبل هم بر می گردد پایان یافته باشد اما می توان توقع داشت که کشورهای این منطقه به این نتیجه رسیده باشند که از این به بعد حد اقل برای مدتی رابطه دوستدشمن با هم داشته باشند.
رابطه دوستدشمن Frienemy مصطلح ای است که مدت ها است وارد فرهنگ علوم سیاسی شده که مبنای آن تعامل کشورها با یکدیگر بر اساس برخی منافع مشترک علیرغم اینکه ممکن است با هم خصومت یا دشمنی و یا اختلافاتی نیز داشته باشند، می باشد.
شاید بتوان نمونه بارز این نوع رابطه را رابطه ایران با امارات عربی متحده و یا رابطه ایران با ترکیه دانست.
ایران در موارد زیادی با ترکیه در منطقه اختلاف نظر دارد و شاید حتی بتوان گفت که درگیر هم می باشد و طرفداران طرفین حتی رو در روی هم قرار دارند، به عنوان مثال در سوریه و یا در مسایل مربوط به اختلافات آذربایجان و ارمنستان، اما چون منافع مشترک ایران وترکیه ایجاب می کند، مخصوصا در زمینه های اقتصادی و تجاری، این دو روابط سیاسی نسبتا خوبی هم با هم دارند.
درباره امارات عربی متحده هم می توان گفت روابط ایران با این کشور بر همین اساس است.
اختلافات سیاسی زیادی میان ایران و امارات وجود دارد که طی سالهای اخیر حتی در مواردی بسیار هم بالا گرفته اما با توجه به روابط اقتصادی فیما بین دو کشور این روابط همیشه برقرار مانده.
حتی زمان حمله به سفارت عربستان در تهران، وقتی که برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس تصمیم گرفتند روابط خود با ایران را قطع کنند امارات عربی متحده فقط به احضار سفیر خود برای مشورت اکتفا کرد و رابطه اش با ایران را قطع نکرد.
شاید بتوان گفت استاد این نوع رابطه ترکیه و آقای اردوغان در منطقه است، کشوری که با تقریبا همه همسایگان خود وحتی کشورهای زیاد دیگری از نظر سیاسی اختلاف دارد اما روابط اش را کج دار و مریز با همه حفظ کرده.
به هر حال به نظر می رسد تغییر شرایط بین المللی پس از شروع عملیات ویژه روسیه در اوکراین نیز تاثیر زیادی روی تغییر معادلات ژئوپولیتیک و جهانی داشته.
بسیاری از کشورهای منطقه باور داشتند که می توانند روی ایالات متحده و کشورهای غربی برای محقق کردن اهداف خود در رابطه با حذف رقبا در منطقه حساب باز کنند اما وقتی شرایط اوکراین را مشاهده می کنند متوجه می شوند چه قدر اشتباه می کردند.
البته آقای ترامپ زمانی به صورت تلویحی اعلام کرده بود که سیاست ایالات متحده دیگر ورود به جنگ دیگران نیست و دیگر آمریکا حاضر نیست خون سربازان دیگر را برای محقق کردن خواسته های شرکایش قربانی کند.
این ماجرا زمانی بسیار ملحوظ بود که عربستان سعودی و امارات عربی متحده تحت حملات بی سابقه انصار الله یمن قرار گرفتند زیربناهای مهم این کشورها مانند آرامکو و فرودگاه دبی و... هدف حمله انصار الله قرار گرفت و سعودی ها امیدوار بودند ایالات متحده با حمله به ایران و یا حد اقل به یمن کاری کند ولی ترامپ رسما اعلام کرد که آمریکا دیگر حاضر نیست هزینه خصومت های دیگران را بپردازد.
پس از شروع عملیات ویژه روسیه در اوکراین وتمرکز ایالات متحده و متحدین غربی اش به مقابله با روسیه و چین به عنوان تهدید اصلی برای موجودیت ایالات متحده به عنوان اقتصاد اول جهان، به یکباره بسیاری از کشورهایی که تا چند صباح قبل جسارت خروج از ذیل چتر آمریکا و غرب را نداشتند شروع کردند از زیر چتر آمریکا خارج شدن.
نمونه های بسیار واضح این خروج را می توان در خودداری امارات عربی متحده و عربستان سعودی به تمکین به خواسته های آمریکا برای افزایش تولید نفت، که به ضررشان بود، دید.
بعد از آن هم مشاهده می کنیم که روند مصالحه با ایران شروع شد و بعد به یکباره همه پروژه هایی که آمریکایی ها و اسرائیلی ها برای ایجاد اختلاف میان کشورهای منطقه ایجاد کرده بودند یکی پس از دیگری شروع کرد فروپاشی.
از مصالحه با ایران گرفته که به سرعت پیش رفته تا بازگشت سوریه به جامعه عرب تا حتی پذیرایی از هیات انصار الله یمن در ریاض تا...
شاید اگر همین دو سال پیش کسی می گفت ممکن است چنین اتفاقاتی رخ دهد همه به صحت سلامت عقلی او شک می کردند.
اما نکته مهمی که امروزه شاید خیلی مد نظر نیست این می باشد که آیا این مصالحه ها دوام پیدا می کند یا مقطعی است؟
می توان گفت حد اقل تا زمانی که شرایط ساختار سیاسی ایالات متحده به شکل فعلی است شرایط منطقه به همین شکل پیش خواهد رفت.
یعنی تا دو سال دیگر که بایدن در کاخ سفید است چنین خواهد ماند واگر بایدن باز هم در کاخ سفید باقی بماند چهارسال می توان به این شرایط اضافه کرد اما بعد از آن دیگر ممکن است بسیاری مسایل تغییر کند.
در باره منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا هم می توانیم بگوییم دشمنی های دیرینه جابه جا نشده اما شرایط سیاسی این کشورها فعلا به گونه ای است که اینها همه می خواهند به سمت روابط دوستدشمن بروند.
خوب شرایط داخلی این کشورها هم روی این تصمیمات بی تاثیر نیست.
عربستان سعودی طی هشت سال جنگ در یمن هر آنچه پس انداز کرده بود را هزینه کرده و امروزه علیرغم اینکه بزرگترین تولید کننده نفت جهان است مجبور است برای تامین بودجه خود استقراض کند.
همچنین باید توجه داشت که این کشور در مرحله ای قرار دارد که احتمال جابجایی قدرت در این کشور ممکن است رخ دهد و علیرغم اینکه شاهزاده بن سلمان موفق شده که بیعت اکثر شاهزاده ها را کسب کند اما به هر حال هر اتفاقی ممکن است رخ دهد مخصوصا که دمکرات های آمریکا خیلی تمایل ندارند وی به قدرت برسد واگر آنها در آن زمان در آمریکا در قدرت باشند شاید تلاش کنند روی انتقال قدرت درون عربستان تاثیر بگذارند.
همچنین اصلاحاتی که شاهزاده محمد بن سلمان به دنبال آن است خیلی مورد حمایت افراطی های مذهبی بر عربستان سعودی نیست و اینها هم ممکن است در مرحله انتقالی دردسر ایجاد کنند.
به همین دلیل به نظر می رسد که ولیعهد عربستان سعودی که امروزه قدرت واقعی را در این کشور در دست دارد تلاش دارد که مشکلات خارجی خود را صفر کند تا بتواند به مسایل داخلی بپردازد.
بحث اخیری که وی درباره نزدیک شدن به برقراری رابطه با اسرائیل مطرح کرد را هم می توان در این راستا قرار داد.
وی به خوبی می داند شرایط داخلی وحتی خارجی عربستان سعودی با دیگر کشورهای عربی متفاوت است و برقراری رابطه با اسرائیل به آن راحتی ها هم که درباره آن صحبت می کنند نیست ولی برای اینکه بتواند در دوران انتقالی از حمایت لابی صهیونیست ها در آمریکا برخوردار شود چنین صحبت هایی را مطرح می کند.
شرط حل مساله مردم فلسطین هم شرطی است که وی به خوبی می داند محقق نمی شود چون امکان ندارد اسرائیلی ها مخصوصا دولت فعلی اسرائیل به چنین شرطی تن دهد.
البته می توان گفت که شاهزاده محمد بن سلمان ثابت کرده که در عرصه شطرنج سیاست بین المللی بازیگر خوبی است و به خوبی متوجه شده چگونه میتواند با آمریکایی ها و اسرائیلی ها بازی کند.
در آنسو می بینیم که ایران در شرایطی قرار گرفته که حاکمیت در آن یکدست شده و برای اولین بار پس از چند دهه است که دولت می تواند تصمیماتی بگیرد که با مخالفت های جدی مجلس یا جناح های سیاسی دیگر مواجه نشود.
بحث مصالحه با عربستان سعودی یا گفتگو با آمریکا و یا غرب و یا عضویت در مجموعه های بین المللی و همکاری با شرق و تصمیم گیری درباره مذاکرات هسته ای و... همه نیاز به آن داشتند تا حاکمیت در کشور یک دست باشد وگرنه یک طرف ممکن بود کار را خراب کند.
همه هم و غم دولت ایران هم امروزه بر آن است که هر طور شده مشکلات اقتصادی خود را حل کند و طبیعتا برای حل این مشکلات نیاز است که اختلافات با همسایگان صفر شود.
شاید بتوان گفت هم عربستان سعودی و هم ایران در شرایطی قرار دارند که منافع هر دو اقتضا می کند به سمت صفر کردن اختلافات بروند.
آنچه مشاهده می شود این است که سعودی ها بسیار سریع در تلاش هستند به سمت تحکیم روابط اقتصادی واجتماعی خود با ایران پیش بروند و تحرکات سفیر آنها در تهران نشان از آن دارد که آنها می خواهند تا فرصت هست از فرصت ایجاد شده استفاده کنند تا روابط اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی فیما بین را به حد اعلا برسانند چون می دانند اصل رابطه دوستدشمن این است که رابطه اقتصادی و اجتماعی به حد اعلا برسد تا در آینده حتی اگر اختلافات سیاسی وجود داشته باشد روابط اقتصادی و اجتماعی موجب کاهش تنش فیما بین گردد.
همه تحلیلگران متفق القول هستند در صورتی که زمان حمله به سفارت عربستان سعودی در تهران روابط اقتصادی و اجتماعی وسیع فیما بین دو کشور وجود داشت بحث قطع کامل روابط کاهش پیدا می کرد، کما اینکه امروزه می بینیم اتفاقات مشابه در برخی کشورهای دیگر هم رخ می دهد ولی در نهایت موجب قطع روابط نمی شود.
یک مثال از همین ماجرا حمله اخیر برخی تروریست ها به ساختمان سفارت ایران در پاریس ویا حمله متعرضین عراقی به سوزاندن قرآن کریم به سفارت های سوئد و دانمارک در بغداد است.
در باره ایران هم قطعا چنین حرکتی در ریاض انجام می شود اما باید توجه داشت که عموما سعودی ها در این راستا بسیار چابکتر عمل می کنند و ایرانی ها درگیر بوروکراسی های داخلی زیادی هستند.
از سوی دیگر می بینیم که بحث مصالحه میان ایران و مصر هم مطرح شده که برخی آن را به تغییر نام دو خیابان خالد اسلامبولی در تهران و فرح پهلوی در قاهره مرتبط کرده اند که البته به نظر می آید این بهانه بسیار پیش پا افتاده است.
اصل مشکل فعلا در این است که مصر تحت فشار بسیار شدید از طرف آمریکا و اسرائیل قرار گرفته تا رابطه خود با ایران را رسما برقرار نکند ولی از سال 2012 رابطه ایران و مصر عملا در سطح سفیر بوده گو اینکه سفرا در ساختمان هایی با عنوان دفتر حفاظت منافع فعالیت می کنند.
امروزه مصر هم با مشکلات عدیده ای مواجه است.
در غرب این کشور لیبی بی ثبات است در جنوب سودان بی ثبات است و در شرق که علیرغم معاهده صلح با اسرائیل ولی مردم مصر هنوز با اسرائیل دشمن می باشند، بحث کاهش سهمیه آب مصر از رود نیل توسط اثیوپی هم که مزید بر مشکلات شده.
شرایط اقتصادی مصر هم خیلی تعریفی ندارد و این کشور شدیدا امروزه نیاز دارد به هر نحوی شده راهکاری برای خروج از بحران های اقتصادی خود پیدا کند و طبیعتا نمی خواهد از روند مصالحه ها در منطقه دور باشد.
اگر به ترکیه هم نگاه کنیم می بینیم که این کشور با شرایط اقتصادی بسیار سختی دست و پنجه نرم می کند و شاید این بار آخرین فرصت آقای اردوغان باشد تا تغییراتی اساسی در شرایط اقتصادی این کشور ایجاد کند.
همین چند ماه پیش بود که مشاهده کردیم آقای اردوغان با سختی بسیار زیاد موفق شد در انتخابات پیروز شود و اگر شرایط اقتصادی این کشور را نتواند بهبود بخشد قطعا در دوره بعد احتمال شکست وی در انتخابات بسیار زیاد خواهد بود، تازه اگر کار به دوره بعد بکشد.
ترکیه هم امروزه نیاز شدید دارد تا اختلافات خود با همسایگان را به صفر برساند، که البته با توجه به شرایط ترکیه شاید بتوان گفت چنین چیزی امکان پذیر نیست، ولی به هر حال دولت ترکیه امیدوار است باحل اختلافات خود با دیگر کشورهای همسایه شرایط جذب سرمایه گذاری و تعامل با این کشورها فراهم گردد مخصوصا که امروزه متحدین غربی ترکیه دیگر امکان کمک به این کشور را ندارند.
البته در باره ترکیه باید توجه داشت به دلیل حمایت ترکیه وقطر از جریان اخوان المسلمین و حمایت عربستان سعودی و امارات عربی متحده از جریان سلفی وهابی و مخالفت شدید مصر و بسیاری از دیگر کشورهای عربی با اخوان المسلمین، بحث صاف شدن روابط ترکیه با این کشورها شاید به مراتب سخت تر از صاف شدن روابط ایران با این کشورها باشد.
در پایان می توان گفت منطقه خاورمیانه امروزه شاهد شرایط متفاوتی می باشد که شاید به صورت تاریخی سابقه ندارد و اگر کشورهای این منطقه بتوانند از این فرصت طلایی بهره ببرند قطعا اینها موفق خواهند شد آینده ای بهتر برای همه مردم کشورهایشان رقم بزنند و شاید رسیدن به صحبت های شاهزاده محمد بن سلمان که گفته بود در آینده نزدیک خاورمیانه جای اروپا را خواهد گرفت خیلی دور از انتظار نباشد.