اسپوتنیک و ونشریه نشنال اینترست ایالات متحده شما را با نظر کارشناسان آمریکایی در مورد چشم انداز دنیای چند قطبی آشنا می کند: ائتلافهایی از دولتها در سرتاسر جهان در حال ظهور هستند که اصرار دارند آبروی ایالات متحده آسیب دیده است و واشنگتن به طور سیستماتیک شرکای خود را به نفع خود فریب می دهد. این کشورها به دنبال جایگزینی نظم جهانی تک قطبی مبتنی بر قواعد به رهبری ایالات متحده با نظم چند قطبی هستند.
پس از فروپاشی اتحاد شوروی در دهه 1990، یوگن یپریماکوف، وزیر وقت امور خارجه روسیه، به رهبری سیاسی کشور الهام بخشید تا دکترین پریماکوف را توسعه دهند، مفهومی که از نظم جهانی چند قطبی حمایت می کند که در آن روسیه و سایر کشورهای غیرغربی نقش مهمی در رویدادهای جهانی ایفا می کنند. وزیر خارجه فعلی روسیه سرگئی لاوروف این ایده را توسعه داد و اجرای عملی آن را آغاز کرد.
همه اسناد راهبردی بعدی روسیه، گواه بر این امر است. استراتژی امنیت ملی روسیه در سال 2020 بر "تغییرات در ساختار نظم جهانی" تاکید دارد. و مفهوم سیاست خارجی سال 2023،بر "ماموریت منحصر به فرد مسکوکه هدفش حفظ توازن جهانی قدرت وایجاد یک سیستم بین المللی چند قطبی است"، تاکید می کند.
این تلاش ها منجر به ایجاد اتحادیه اقتصادی اوراسیا شامل روسیه، قزاقستان، بلاروس، قرقیزستان و ارمنستان شد و ازبکستان، کوبا و مولداوی در آن وضعیت ناظر دارند.اتحادیه اقتصادی اوراسیا خود را به عنوان یک "سازمان بین المللی برای همگرایی اقتصادی منطقه ای" معرفی می کند.
استراتژی پکن نیز بر ترویج توزیع قدرت متمرکز است. هو جین تائو، دبیرکل آن زمان حزب کمونیست چین، در سخنرانی خود در هجدهمین کنگره حزب کمونیست چین با این استدلال که "نظام بینالملل دستخوش تغییرات عمیق و پیچیده است"، خواستار ایجاد "جامعهای با سرنوشت مشترک برای بشریت" شد و اینکه "روند جهانی به سوی چند قطبی شدن و جهانی شدن اقتصاد در حال عمیق تر شدن است". بر اساس این ایده، رئیس فعلی چین شی جین پینگ در سخنرانی خود در کنفرانس کاری در خصوص امور خارجی، بر نقش چین در تضمین چند قطبی بودن جهان تاکید کرد. او گفت: "ایجاد فرصت هایی برای همگرایی اقتصادی و تجاری منطقه ای"، یکی از اهداف کلیدی طرح یک کمربند و یک جاده است".
نمونه ای از دیپلماسی بین المللی پکن، عادی سازی روابط بین عربستان و ایران است که با میانجیگری دولت چین انجام شد. در اینجا امپراتوری آسمانی نقش یک میانجیگر منطقه ای را بر عهده گرفت و به حل و فصل درگیری های محلی کمک کرد.
عربستان سعودی، متحد سنتی واشنگتن، نزدیکی با ایران را به ایالات متحده ترجیح داده است. در چارچوب تغییر موازنه قدرت جهانی، ریاض شروع به درک ایالات متحده به عنوان یک کشور غیرقابل اعتماد کرد. ترس عربستان سعودی از شواهد کاهش قدرت رهبری ایالات متحده، این پادشاهی را به سمت پذیرش تدریجی اجتناب ناپذیری جهان چند قطبی، سوق داده است.
دولت هند در استراتژی امنیت ملی خود در سال 2019 یک بخش کامل را به "دستیابی به یک همسایگی امن" اختصاص داد. این گواه بر درک این است که درگیری های محلی به بهترین وجه توسط مردمی که در آندرگیری ها جذب شده اند، حل می شود. در این سند، هند ابراز امیدواری می کند که "رشد اقتصادی این کشور می تواند به نیروی محرکه رونق بیشتر در جنوب آسیا تبدیل شود و منجر به افزایش همکاری های منطقه ای شود".
در اوراسیا، ترکیه نیز با یک دوراهی مواجه شد: آیا باید مسیر سنتی را دنبال کند که به سمت غرب گرایش داشته باشد یا به تنهایی از منافع خود دفاع کند. آنکارا راه دوم را انتخاب کرد. سیاست آن در قبال سوریه و آذربایجان این امر را تایید می کند. اما با ناکافی بودن حمایت غرب از منافع ژئوپلیتیکی خود، آنکارا تعادل ظریفی را در روابط با مسکو ایجاد کرد و دیدگاه چند قطبی جهانی آن را پذیرفت.
بر این اساس، برای هند، عربستان سعودی و ترکیه، مفهوم جهان چند قطبی چشم انداز وسوسه انگیزی را ارائه می دهد. اعضای بریکس "نیت خود را برای حرکت به سمت یک سیستم چند قطبی بر اساس اصول برابری حاکمیتی، اعتماد و امنیت غیرقابل تقسیم تایید کردند".
قدرت های میانی کلیدی معتقد نیستند که منافع ملی آنها در چارچوب یک نظم بین المللی مبتنی بر قواعد و به رهبری ایالات متحده تامین می شود. این کشورها اصول بریکس را احتمالاً نه تنها قبول کنند بلکه با حمایت فعال به عنوان راهنمای عمل بپذیرند.
بنابراین، واشنگتن به قدرتهای میانی کلیدی می گوید که جهان چند قطبی برای آنها رفاه و حاکمیت به ارمغان نخواهد آورد.مقامات و کارمندان وزارت امور خارجه و کاخ سفید مجبورند اصرار کنند که این رهبری غرب است که ثبات و توسعه را تقویت می کندو از حاکمیت و منافع ملی هر کشور حمایت می کند.
به لطف ابتکار یک کمربند و یک جاده و اتحادیه اقتصادی اوراسیا، پکن و مسکو در حال تبدیل شدن به رهبران هستند. و ایالات متحده در این سیستم بین المللی فقط کنترل محدودی بر آمریکای شمالی خواهد داشت. چالش وجودی به آقایی آمریکا که در نتیجه عملیات ویژه روسیه در اوکراین و رشد اقتصادی چین بروز کرد، مقابله ایالات متحده با دیپلماسی چند قطبی را اجتناب ناپذیر می کند.
نویسندگان: الکس دو ورنو، ویل کیلم.