گزارش و تحلیل

اسلام مهم تر است يا حكومت؟

چند روز پیش رئیس جمهوری ایالات متحده در یکی از مصاحبه هایش ادعا کرد که هدف آمریکا نابودی القاعده در افغانستان بوده و این کشور برای رسیدن به هدف خود با طالبان تبانی کرده چون فقط طالبان میتوانسته این کار را انجام دهد.
Sputnik
گو اینکه هدف بایدن توجیه نحوه خروج آمریکا از افغانستان و تحویل این کشور به طالبان بود اما نکته قابل تامل این بود که طبق این گفته بایدن طالبان حاضر شدند برادران دینی خود که سالها در کنارشان جنگیدند را به دشمن بفروشند تا به حکومت برسند.
نکته دیگر در این است که آمریکا حدود بیست سال افغانستان را اشغال کرد و منابع خدادادی این کشور را سرقت کرد و مردم را در فقر و بد بختی و بیچارگی نگه داشت و ادعا می کرد در حال ساخت دمکراسی در افغانستان می باشد ولی در نهایت آن گوسفند دمکراسی که فربه شده بود را قربانی منافع خود کرد.
بد نیست آنهایی که در جایجای جهان به امید آمریکا دخیل بسته اند به این نکته توجه داشته باشند که عادت آمریکایی ها این است که گوسفندان خود را برای منافع خود قربانی کنند.
برخی نیز مطرح می کنند که طی بیست سال گذشته تعداد زیادی از اعضای القاعده اقدام به ازدواج با خانواده اعضای طالبان نموده اند و به نوعی با هم فامیل شده اند و هویت قبلی خود را که عموما مرتبط با کشورهای عربی مثل عربستان سعودی بوده را کنار گذاشته اند و هویت افغانی برای خود ساخته اند و حالا دیگر همان القاعده ای ها وفرزندانشان شده اند طالبان افغان و درون طالبان قدرت گرفته اند و امروزه همان ها هستند که حکومت می کنند اما ذیل چتر طالبان.
پوتین: بعد از فرار آمریکا از افغانستان تروریست های بین المللی در آنجا فعال شده اند
البته این ماجرا نشان می دهد که طالبان علیرغم ادعاهای ظاهری شان احتمالا امروزه عامل آمریکا در افغانستان می باشند و در حال پیاده کردن یک نقشه دیگر آمریکا در منطقه هستند که پس از مدتی برای همه نمایان می گردد و به احتمال زیاد هدف این می باشد که کل منطقه پیرامونی افغانستان توسط عوامل آمریکا بی ثبات و نا امن باشد.
در این راستا هم احتمالا هدف اصلی آمریکایی ها چند کشور اصلی منطقه یعنی چین، روسیه، هند، ایران وبعد از آنها کشورهای آسیای میانه و پاکستان و... می باشد.
هدف هم این خواهد بود که از اسلام به عنوان ابزاری جهت محقق کردن اهداف شوم آمریکا استفاده شود.
به هر حال سوالی که اینجا مطرح می باشد آیا اسلام و وفاداری به اسلام و اصول اسلامی و... مهم تر است یا اینکه حفظ حکومت به هر وسیله ای حتی اگر بنا باشد اعتقادات و مبادی اسلامی مبنی بر نصرت برادر هم دین نادیده گرفته شود؟
آیا هر کس ادعا کرد مسلمان است و یا حتی فریاد اسلام اسلام و الله اکبر سر داد واقعا مسلمان است و می توان پشت او راه رفت؟
تجربه تاریخی نشان داده که بسیاری از افرادی که به ظاهر بسیار متدین و مدعی بودند وهستند عملا مزدور دشمن برای تخریب دین می باشند و اگر مستنداتی که توسط سازمان های اطلاعاتی غربی مخصوصا انگلیس از طبقه بندی خارج شده را مطالعه کنید می بینید یکی از کارهایی که انگلیسی ها انجام می دادند این بود که افرادی را به حوزه های علمیه و یا مدارس دینی اهل تسنن مثل الازهر می فرستادند تا به مدارج عالی دینی برسند و در نهایت فتواهای مورد نظر آنها را صادر کنند و یا اینکه حتی مسلمانان را به سمت و سویی ببرند که خودشان می خواهند.
ظاهرا ماجرا هنوز ادامه دارد.
این مساله فقط مربوط به طالبان نیست که طبق گفته بایدن برادران دینی خود را برای منافع حکومتی خود فروخته اند، بلکه امروزه می بینیم در بسیاری از کشورهای اسلامی اینگونه شده که بسیاری مدعی مسلمان بودن برای حکومت کردن هستند و از اسلام برای حفظ قدرت خود سوء استفاده می کنند اما وقتی که بحث نصرت اسلام می آید حاکمیت و حفظ حکومت را ارجح می دانند.
یک روانی در سوئد اقدام به آتش زدن قرآن در مقابل مسجد مرکزی شهر استکهلم نموده اما می بینیم بسیاری از رهبران کشورهای اسلامی هنوز موضع روشن و قاطعی در این باره نگرفته اند و یا اینکه برای اینکه روابط شان با کشورهای اروپایی متشنج نشود مواضع بسیار خجولانه و فقط رسانه ای در محکومیت کلامی این جریان گرفته اند.
اولین واکنش اتحادیه اروپا به سوزاندن قرآن در سوئد
مساله بسیار مهم در این ماجرا اصل کار آن فرد روانی نیست بلکه صدور مجوز رسمی توسط مراجع رسمی سوئد وحمایت پلیس سوئد از این فرد برای انجام این کار بوده وهست، امری که نشان می دهد ماجرا بسیار ریشه دار تر از رفتار فردی روانی می باشد.
عملا اینجا نه فقط احساسات مسلمانان هدف قرار گرفته بلکه حتی موجودیت اسلام در جهان هدف قرار گرفته و میتوان آن را جزو مراحل مقدماتی برای نابودی موجودیت اسلام در جهان و ادامه همان جنگ های صلیبی بر علیه مسلمانان دانست، قطعا مصلحت سنجی رهبران برخی کشورهای اسلامی که دلواپس حفظ حکومت خود هستند در نهایت منجر به آن خواهد شد که پازل تکمیل شود و در نهایت اینها دست به اقداماتی بسیار موهن تر بر علیه اسلام و مسلمانان در جهان بزنند.
امروز ماجرا در سوئد است، اگر رهبران کشورهای اسلامی دلواپس حمایت ناتو و اتحادیه اروپا از سوئد باشند و واکنشی در حد این ماجرا نشان ندهند فردا جریان به دیگر کشورها کشیده می شود و کم کم می بینیم که می آیند و به همه مسلمانان در کشورهایشان می گویند شما اگر می خواهید در اینجا زندگی کنید باید دین خود را تغییر دهید و بعد از آن می آیند وبه کشورهای اسلامی می گویند که باید اصول و اعتقادات و باورهای دینی واجتماعی و فرهنگی خود را فراموش کنید و طبق آنچه ما می گوییم عمل و رفتار کنید وگرنه شما را از آنچه آن را جامعه جهانی می نامیم طرد می کنیم و...
شاید برخی هنوز متوجه نباشند و این را باور نکنند اما همین جام جهانی فوتبال فرصت خوبی بود تا به نوعی حساب کار دست همه بیایند وقتی آنها قطر را تحت فشار قرار دادند که باید بسیاری از اصول و باورهای فرهنگی و دینی خود را نادیده بگیرد تا اجازه دهند جام جهانی در این کشور برگزار شود و مخالفت قطر با برخی از این خواسته ها مثل اجازه دادن به همجنسبازان برای بالا بردن پرچم خود و رژه رفتن در خیابان های این کشور موجب آن شد که قطر مورد فشار سیاسی وهجمه های رسانه ای غربی قرار گیرد.
حال اینبار قطر مقاومت کرد و زورش رسید که مقاومت کند مطمئن باشید که اگر مسلمانان در قبال رفتار حکومت سوئد در صادر کردن مجوز جهت آتش زدن قرآن واکنش مناسب نشان ندهند بعدها پذیرفتن ماجرای بالا بردن پرچم همجنسبازان بالای سقف کاخ هایشان و به دست خودشان کمترین چیزی است که مجبور خواهند بود بپذیرند.
بحث و گفتگو