به استناد اطلاعات درز کرده از توافق طرفین یکی از مسایلی که مورد توافق هر دو طرف قرار گرفت این بود که دو کشور جنگ رسانه ای بر علیه همدیگر را متوقف کنند.
اگر رسانه های داخلی ایران را رصد کنیم می بینیم که حمله رسانه های ایرانی به عربستان سعودی صفر شده و همچنین حمله رسانه های رسمی سعودی به ایران.
پس از توافق ایران چند شبکه تلوزیونی که با حمایت ایران بر علیه عربستان سعودی فعالیت می کردند در بیروت و لندن را به بهانه کمبود بودجه تعطیل کرد.
ایران اینترنشنال هم اعلام کرد به دلیل مسایل امنیتی از لندن به واشنگتن نقل مکان کرده.
این در حالی است که از زمان تاسیسی ایران اینترنشنال هیچ کس حتی یک سنگ هم به سمت شیشه های این شبکه پرتاب نکرده بود وکارمندان این رسانه خیلی راحت در لندن تردد می کردند، در حالی که آنهایی که در انگلیس زندگی کرده اند به خوبی می دانند ایران طرفداران زیادی در لندن دارد، ایرانی وغیر ایرانی، که با یک اشاره کافی است به بهانه ای با فردی درگیر شوند و بلایی سرش بیاورند.
یک ماه پیش بود با یکی از دوستان عرب که در لندن فعالیت رسانه ای دارد گپ می زدیم به من می گفت که برخی افراد که لابی های عرب ایران در انگلیس به حساب می آیند در فعالیت هستند تا زمینه بازگشت ایران اینترنشنال به لندن را فراهم کنند و ساختمان قدیمی شبکه العربیه را برای آن تدارک دیده اند ودارند آن را باز سازی می کنند.
گفتم احتمالا عربستان دارد این کار را می کند اما وی تاکید داشت افرادی که در حال انجام این کار هستند عرب های طرفدار ایران در انگلیس هستند و نه عربستان سعودی وایشان آنها را بسیار خوب می شناسد ولی سعودی ها ظاهرا بودجه کلانی برای بازسازی ساختمان تامین کرده اند و می پرسید ماجرا چیست، گفتم ماجرایی که تعریف می کنی خیلی درهم برهم است ومن سر در نمی آورم.
خیلی ماجرا را جدی نگرفتم اما هفته قبل در یکی از مراسم دیپلماتیک با چند دیپلمات اروپایی هم صحبت شدیم دیدم آنها نیز درباره ایران اینترنشنال پرس و جو می کنند.
یکی از آنها سوال کرد آیا درست است که برادر آقای محمود عنایت، ابراهیم عنایت یکی از مسئولین رده بالای بورس ایران است؟
گفتم اطلاع ندارم ولی یکی از دوستان که در زمینه اقتصادی فعال است آنجا بود و تاکید کرد که سید ابراهیم عنایت در حال حاضر یکی از مسئولین ارشد بورس ایران است ومحمود و ابراهیم عنایت از ملاکان بزرگ شهرستان استهبان استان فارس هستند وکسی با املاک محمود کاری نداشته.
بسیار عجیب به نظر می آید، اینکه فردی مدیریت یک رسانه ضد نظام را داشته باشد و بعد برادر وی مسئولیت عالی و حساس داشته باشد واملاک وی در ایران مورد توقیف یا مصادره یا ... قرار نگیرد.
این تاجر که در امارات فعالیت دارد اظهار داشت که خانواده فرهزاد هم در امارات کسب و کار دارند و پدر فرداد فرهزاد یکی از تجار بین المللی است که در دبی با ایران کار می کند ومدام به ایران تردد دارد.
البته بحث چند نفر دیگر از کارمندان این شبکه نیز مطرح شد و جریان مرا به یاد ماجرای معروف به "آیت الله بی بی سی" انداخت.
در اعتراضات سالهای 88 و 89 بسیاری تصور می کردند بی بی سی هدایت کننده جریانات بر انداز است ولی در نهایت معلوم شد که مجامع امنیتی ایران در این شبکه نفوذ کرده و کاری کرده اند که این شبکه موجبات ایجاد تفرقه میان مخالفان را ایجاد کند ومعلوم شد که بسیاری از عوامل این شبکه عملا عامل نفوذی دستگاه های امنیتی ایران هستند.
در برهه اخیر اتهامات زیادی بر علیه ایران اینترنشنال به عنوان آتش بیار معرکه و فتنه در ایران مطرح بود وهست اما نمی توان تصور کرد اگر اشراف امنیتی و اطلاعاتی ایران بر این رسانه وجود نداشت مثلا برادر مدیر این شبکه می توانست در ایران پست مدیریتی عالی داشته باشد و یا اینکه پدر یکی دیگر از افراد ارشد در این رسانه با ایران راحت کسب و کار داشته باشد و تردد کند.
توجه داشته باشید بسیاری از فعالین مخالف نظام هم توسط همین رسانه به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم لو رفتند و بازداشت شدند، مثلا برخی را وادار کردند فیلم بگیرند و به آنها پول دادند وتاکید کردند هویتشان مخفی می ماند تا از برخی ماجراها فیلم بگیرد و بعد به یکباره اصل فیلم ها در دست دستگاه های امنیتی ایران سر در آورد.
البته این ماجرا در مسایل امنیتی یک عرف است.
یعنی سازمان های امنیتی معمولا افرادی را برای نفوذ به جاهای مختلف می فرستند وبرای آنها چتر امنیتی ایجاد می کنند تا هدف مورد نظر آن تشکیلات امنیتی را تامین کنند.
مثل زمانی که مثلا اسرائیلی ها فردی را به نام الی کوهن را در سوریه حمایت کردند تا به سمت های بالا برسد ومعاون وزیر دفاع سوریه شد و حتی کاندیدای پست وزارت دفاع هم شده بود.
وی که با نام مستعار "کامل امین" فعالیت می کرد از تندرو ترین افراد منتقد اسرائیل در سوریه به حساب می آمد و آنقدر به شدت از اسرائیل انتقاد می کرد که کسی باور نمی کرد مسبب شکست جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل و از دست رفتن جولان باشد.
بسیار متداول است که افرادی برای اینکه شبهه را از خود دور کنند به صورت ظاهری مواضع بسیار تندی را بر علیه یک نظام و یا یک حکومت می گیرند تا در جریان های مقابل نفوذ کنند و به جریان های مخالف ضربه بزنند.
اینکه مثلا فردی بیاید درون کشوری به صورت علنی از ساختار حکومتی انتقاد کند و کسی با او کاری نداشته باشد عملا فقط زمانی می تواند رخ دهد که آن فرد دارای چتر حمایتی امنیتی باشد وگرنه دستگاه های امنیتی به هر ترتیبی باشد ودر هر سطحی باشد با وی برخورد می کنند.
یکی از کارهایی که امروزه بسیاری از عوامل امنیتی انجام می دهند این است که برای دور کردن شبهه از خود ظاهر سازی مخالف بودن می کنند تا بتوانند درون جریان های مخالف نفوذ کنند و یا اطلاعات کسب کنند، هر چه قدر بیشتر ظاهر سازی کنند بیشتر نفوذ می کنند.
بسیاری هم باور دارند اصلی ترین دلیلی که معمولا اپوزیسیون خارج کشور ایران همیشه ضربه می خورند همین است، یعنی عوامل نفوذی در میان آنها آنقدر زیاد است که امکان ایجاد یک اپوزیسیون واقعی وجود ندارد.
ماجرای ائتلافی که در پی اعتراضات اخیر در ایران شکل گرفت چی؟ آیا کسی متوجه شد اصلا چرا این وصله چهل تکه تشکیل شد و بعد چرا به هم خورد؟
برخی باور دارند دعوا سر لحاف ملا است و اینها برای مسایل مالی و به دلیل قطع حمایت مالی عربستان از آنها با هم اختلاف پیدا کردند اما برخی دیگر باور دارند نفوذ اطلاعاتی ایران موجبات به هم خوردن این ائتلاف شد وبرخی از اعضای این ائتلاف عملا نفوذی های سازمان های اطلاعاتی ایران بودند.
مثالی می زنم، بعضی وقت ها وقتی در محافل دیپلماتیک شرکت می کنید بعضی ها درباره افرادی مانند مسیح علینژاد و اینکه جانش در خطر است صحبت می کنند.
تا جایی که عملکرد امنیتی ایران نشان داده اگر سازمان های امنیتی ایران تصمیم به ترور وی داشتند حتما تا الآن وی زنده نبود.
بیشتر به نظر می آید مجامع امنیتی ایران می خواهند اجازه دهند وی فعالیت اش را ادامه دهد ودر میان مخالفین نفوذ پیدا کند وماموریتی را محقق کند.
هیاهوی اینکه یکی می خواسته وی را ترور کند و در فلان جا وی را رصد می کرده اند و... همه اش توخالی است وبرای بزرگ کردن وی و دور کردن شبهه ها از او می باشد، حتی یک دادگاه و یک تحقیق رسمی ثابت نکرده این ادعاها درست است.
آنچه مسلم است این می باشد که سازمان های امنیتی ایران موفق شده اند با استفاده از این ابزارها که به ظاهر مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران هستند در میان اپوزیسیون تفرقه بیاندازند و همه نقشه های مخالفین نظام را ناکام بگذارند.
گول ظاهر را نخورید، نتیجه را ببینید.
فعالیت های افرادی غیر حرفه ای و بدون پشتوانه و اعتبار داخلی مانند مسیح علی نژاد و یا حامد اسماعیلیون یا نازنین بنیادی یا... به یکباره توسط برخی رسانه ها مانند ایران اینترنشیونال و یا... برجسته می شود و می بینیم که برخی دیگر از چهره های سیاسی مانند رضا پهلوی و... که اپوزیسیون بالفطره به حساب می آیند را تخریب می کنند ویا خودشان را به عنوان جایگزین دیگر جریان های اپوزیسیون مطرح می کنند، یا با توجه به حساسیت ایرانی ها به وحدت ملی کشورشان فردی جدایی طلب مانند عبد الله مهتدی را که حتی کلمه ایران روی زبانش نمی چرخد را می آورند و مدام با او مصاحبه می کنند، آیا فکر می کنید که این مسایل همینجوری اتفاق می افتد؟
اگر دقت کنید ماجرای موسوم به "زن زندگی آزادی" می توانست تهدید بزرگی برای حکومت در ایران به حساب آید اما تفرقه میان اپوزیسیون موجبات شکست این جریان شد و نمی توان تصور کرد که دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی در این ماجرا دست نداشتند.
به صورت قطعی این ماجرا یک موفقیت بزرگ برای دستگاه های امنیتی ایران به حساب می آید که توانسته اند از طریق کنترل وتسلط بر رسانه های مخالف دشمنان نظام را به انحراف بکشانند.
امروزه بسیاری باور دارند حتی جریان هایی که در برخی دوره ها برای کاهش مشارکت مردم توسط برخی رسانه های فارسی زبان خارج کشور پیاده می شد همه اش نقشه بوده وهست تا برخی که مخالف نظام هستند و یا اینکه در سمت خاکستری و یا میانه رو می باشند اصلا پای صندوق های رای نروند.
به هر حال مشارکت حد اقلی مردم در انتخابات باعث حضور جریان های افراطی و تندرو که طرفدارانشان همیشه پای صندوق های رای هستند می شود.
شما اگر به تبلیغات برخی از همین رسانه ها نگاه کنید می بینید تبلیغ کنندگان عموما از داخل ایران هستند، آیا همینجوری است که برخی از داخل ایران می توانند به اینها آگهی بدهند وکسی با آنها کاری نداشته باشد؟
آیا می توان تصور کرد که این ماجراها تصادفی بوده و یا اشتباه رسانه ای است، آن هم توسط برخی که در زمینه فعالیت رسانه ای هم قدیمی و هم پشتکار دار هستند؟