طبق توافق های قبلی احتمالا پس از این مذاکرات هم بازگشت روابط دیپلماتیک فیما بین اعلام خواهد گردید.
برخی این روزها سوال می کنند که خوب اگر توافق انجام شده چه نیازی به ملاقات وزرای خارجه است مستقیم اعلام کنند روابط سیاسی برقرار شده، یا اینکه دلیل انتخاب پکن چیست و چرا مثلا در بغداد این دور آخر گفتگوها برگزار نمی گردد؟
البته ظاهرا قبل تر بحث برگزاری دور آخر گفتگوها در بغداد و یا مسقط مطرح بود اما به دلیل اینکه ممکن است آمریکایی ها آنجاها بتوانند به شکلی فحوای این مذاکرات را رصد کنند، ظاهرا ترجیح بر آن شد که در پکن برگزار گردد.
البته دلیل دیگری هم ظاهرا وجود دارد و آن این است که هر دو طرف می خواهند آمریکایی ها را بیشتر عصبانی کنند.
در باره ایران که تکلیف روشن است چرا می خواهد آمریکایی ها را عصبانی کند اما درباره عربستان باید بگوییم شاید دلایلی بیشتر از ایران نداشته باشد کمتر ندارد.
در واقع سعودی ها برای سالیان سال امنیت خود را به چتر حمایتی آمریکا گره زده بودند و امروزه به این نتیجه رسیدند که علیرغم هزینه کلان، تقریبا بیش از دو سوم درآمد های خود را برای رضای خاطر آمریکا هزینه کرده اند، آمریکا فقط به دنبال سودجویی بوده و به هیچ وجه به دنبال تامین امنیت آنها نبوده.
شاید بتوان گفت جریان جنگ یمن و همچنین حمله انصار الله به تاسیسات نفتی عربستان سعودی این جرقه را در ذهن سعودی ها زد.
از سال 1394 سعودی ها امیدوار بودند یمن را ظرف دو هفته اشغال کنند اما علیرغم خرید صدها ملیارد دلار تسلیحات از آمریکایی ها وادعای آمریکایی ها مبنی بر اینکه پیشرفته ترین اسلحه ها را در اختیار آنها قرار داده اند آنها نتوانسته اند حتی یک وجب پیشروی کنند.
مضاف بر همه اینها انصارالله موفق شدند در یک عملیات بیش از نیمی از تولید نفت عربستان سعودی را متوقف کنند و سعودی ها متوجه شدند که تسلیحات آمریکایی فقط ماکت برای تماشا است و هیچ خاصیتی برای آنها ندارد، کافی بود که عملیات دوم را نیز انجام می دادند تا کل صادرات نفت عربستان متوقف می شد.
سعودی ها متوجه شدند که چون آمریکایی ها نمی خواهند آنها بتوانند از خود دفاع کنند و در مقابل حمله های احتمالی اسرائیل در آینده مقاومت کنند تسلیحاتی را در اختیار آنها قرار داده اند که کارایی لازم را ندارند.
البته ایرانی ها هم زمان جنگ عراق بر علیه ایران متوجه این ماجرا شده بودند، قبل از انقلاب آمریکایی ها انواع واقسام تسلیحات آنچنانی را به ایران فروختند و بر اساس حساب و کتابهای موجود روی کاغذ ایران تبدیل به قدرت نظامی چهارم و یا پنجم جهان شده بود اما وقتی که وقت استفاده از این تسلیحات رسید ایرانی ها متوجه شدند که آمریکایی ها سر آنها کلاه گذاشته اند و بسیاری از این تسلیحات کارایی لازم را ندارند و یا اینکه آمریکایی ها کاری کرده اند که با خروج مستشاران نظامی شان از ایران همه این تسلیحات از کار بیافتد.
بر کسی هم پوشیده نیست که عربستان بدون نفت توان بقای چند ماهه هم ندارد.
یعنی موجودیت عربستان سعودی در خطر بود و آن زمان ترامپ که از طریق داماد سر خانه اش ملیاردها دلار سعودی ها را تیغ زده بود حتی یک قدم برای آنها بر نداشت، حالا هم که بایدن آمده و کلا موضع منفی نسبت به عرب ها دارد.
عملا نبود یک ثبات سیاسی در آمریکا و سیاست های سردرگم این کشور در ایجاد درگیری با کشورهای مختلف بدون بررسی جوانب آن موجب آن شده که همه متحدین آمریکا به فکر بیافتند که تا کی باید فقط برای منافع ملی آمریکا کار کنند و منافع ملی خود را زیر پا بگذارند.
از جریان سر سپردگی برخی رهبران اروپایی بگذرید.
سعودی ها متوجه شده اند آن چیزی که برای آمریکایی ها اهمیت دارد منافع خودشان است و به هیچ وجه رفاقت و دوستی و شراکت و... در فرهنگ آنها معنی ندارد.
در این شرایط سعودی ها ترجیح داده اند تا به جای مقابله با دشمن اسمی خود در منطقه، یعنی ایران، به تعامل با این کشور بپردازند و خطری که به ابزاری در دست آمریکا برای دوشیدن آنها تبدیل شده را از میان بردارند.
به همین دلیل می توان گفت مسایل عدیده ای است که از نظر امنیتی می بایست ابتدا حل و فصل می شد که مهم ترین آنها تضمین هایی است که عربستان سعودی از ایران می خواست تا مطمئن شود ایران در آینده نه مستقیم نه غیر مستقیم به عربستان حمله نخواهد کرد و یا اینکه در صدد سرنگونی هیات حاکمه عربستان نخواهد بود.
همچنین برای عربستان مهم بود که مطمئن شود ایران شیعیان عربستان سعودی که حدود یک سوم جمعیت این کشور را تشکیل می دهند بر علیه این کشور تحریک نخواهد کرد.
البته طبیعتا برای ایران هم مهم بود که عربستان تعهد کند کارهای خصمانه قبلی خود بر علیه ایران را انجام ندهد.
از جمله این مسایل می توان بحث سرمایه گذاری روی حمله نظامی بر علیه ایران چه زمان صدام حسین چه زمانی که (طبق اسناد ویکی لیکس) آنها از آمریکا خواستند به ایران حمله کند و تعهد کردند هزینه حمله نظامی را متقبل شوند.
همچنین آنها حمایت از گروه های مخالف ایران مخصوصا گروه های جدایی طلب عرب یا کرد یا بلوچ و یا گروه هایی مانند مجاهدین خلق و سلطنت طلب ها و... را متوقف کنند.
مضاف بر همه اینها دو طرف خواهان آن بودند که حمایت از رسانه های مخالف یکدیگر را متوقف کنند.
می توان گفت سخت ترین مسایل همان مسایل اختلافات امنیتی فیما بین دو کشور بود که می بایست طرفین تضمین های لازم و قانع کننده را به یکدیگر می دادند و این انجام شده.
حال پس از اینکه اختلافات امنیتی به نتیجه رسید می ماند توافقات سیاسی.
البته نباید تصور کرد که همه مسایل سیاسی در یک جلسه بحث خواهد شد، طبق گزارش های جسته گریخته طی دو سه سال اخیر کارشناسان سیاسی طرفین جلسات متعددی در بغداد و مسقط و... برای طرح اختلافات سیاسی برگزار کرده اند و جلسه ای که بنا است وزرای خارجه در آن شرکت کنند در واقع حاصل این جلسات می باشد.
مسایلی مثل تعامل طرفین درباره مسایل منطقه ای از جمله مسایل مرتبط با جهان اسلام مانند عراق و سوریه و لبنان و یمن و فلسطین و...
مسایلی مانند همکاری های سیاسی که می توان میان دو کشور در مجامع بین المللی انجام شود.
مسایلی مانند تضمین امنیت سفارت ها و دیپلمات های دو کشور.
مسایلی مانند بحث ترسیم خطوط قرمز فیما بین دو کشور که هیچ کدام از آن عبور نکنند.
تعاملات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی فیما بین.
اینجا بد نیست اشاره کرد که ایران سالانه ده ها هزار زائر به عربستان اعزام می کند که اکثرا به مکه و مدینه می روند ولی بسیاری نمی دانند که عربستان هم سالانه چیزی حدود 700 هزار زائر به ایران می فرستاد که اکثرا شیعیان سعودی بودند که به مشهد و قم سفر می کردند و بسیاری از شیعیان سعودی تمایل دارند تحصیلات حوزوی در ایران داشته باشند.
در این شرایط بسیار برای سعودی ها مهم است که ایران تضمین های لازم را بدهد که اینها را برای مقابله با حاکمیت خاندان سعودی تربیت نمی کند و یا زایرین سعودی را تشویق به مقابله با سیستم حاکمه در عربستان نمی کند، که البته جریان متقابل است و ایران هم خواهان آن است که عربستان سعودی چنین کاری را بر علیه ایران نکند.
وقتی درباره توافقات سیاسی صحبت می کنیم یعنی طرفین می خواهند به نقطه مشترک برسند که منافع طرفین در آن تامین می گردد و به گونه ای نباشد که منافع طرفی بر طرف دیگری به قول معروف بچربد.
بحث تعاملات سیاسی فیما بین فقط به تعاملات منطقه ای محصور نمی باشد بلکه به تعاملات فرا منطقه ای هم می تواند گسترش یابد.
یکی از این مسایل می تواند همکاری های طرفین در زمینه کنترل بازار انرژی باشد.
از زمانی که تشکیلات اوپک تاسیس شد این تشکیلات تلاش داشت که کنترل بازار انرژی جهان را در دست بگیرد و طبیعتا آمریکایی ها تلاش کردند کنترل را از دست اوپک خارج کنند.
یکی از ابزار آمریکایی ها برای خارج کردن کنترل بازار از دست اوپک ایجاد اختلافات فیما بین اعضای اصلی آن بود و هست.
همکاری ایران و عربستان سعودی به عنوان دو عضو موسس و تاثیر گذار در کنار بقیه اعضا می تواند اقتدار اوپک را برگرداند.
کشورهای عرب حوزه خلیج فارس امروزه نیاز دارند تا راه هایی غیر از راه های کنترل شده توسط آمریکا برای صادرات نفت و گاز خود داشته باشند که به نظر می آید تعاملات سیاسی فیما بین ایران و عربستان سعودی می تواند این راه را برای این کشورها باز کند.
همچنین نباید فراموش کرد که بایدن در سفر خود به عربستان سعودی از سران کشورهای عربی خواسته بود در مقابل روسیه ودر حمایت از اوکراین موضع گیری کنند اما این کشورها حاضر نشدند با آمریکا در این رابطه همکاری کنند.
به هر حال همه اینها تشخیص داده اند که اوکراین و اروپا هیچ منافعی را برای آنها تامین نمی کند که بخواهند منافع خود را قربانی منافع آنها کنند و در شدید ترین بحران هایی که این کشورها با آن مواجه بودند اروپایی ها نه فقط تماشاچی بودند و رفتار سودجویانه در قبال بد بختی های اعراب داشتند بلکه حتی از شرایط سوء استفاده کردند و انواع و اقسام توهین ها را به باورهای مذهبی وقومی این کشورها کردند.
در این راستا می توان گفت عربستان سعودی تمایل دارد با همراهی ایران و دیگر کشورهای اسلامی یک بلوک مستقل تشکیل شود که بتواند علاوه بر تامین امنیت کشورهای عضو جایگاه مستقلی از سیاست های متهورانه آمریکا و غرب برای آنها ایجاد کند.
آنها به خوبی می دانند که هر چه قدر با ایران اختلاف داشته باشند ولی باز هم قرار است برای قرن ها با همسایه های ایرانی خود زندگی کنند و این خصومت موجب آن نخواهد شد که یکی بخواهد دیگری را از نقشه سیاسی جهان حذف کند، اما در باره اسرائیل ماجرا فرق می کند، هر چه قدر هم که اینها نسبت به اسرائیل بخواهند رفاقت به خرج دهند در نهایت هدف اسرائیل نابودی و تجزیه اینها است و در این راستا ایران خصم است اما اسرائیل دشمن.
به این دلیل اینها خواهان آن هستند که مساعی سیاسی خود با ایران برای رساندن فلسطینی ها به حق وحقوق خود را به مشارکت بگذارند و کاری کنند که اسرائیل را بتوانند محدود کنند.
البته هنوز در این باره اختلافاتی میان ایران و برخی عرب ها است چرا که درباره برخی عربها آنها به جایی رسیده اند که موجودیت اسرائیل را به شرط پذیرفتن موجودیت فلسطین به رسمیت بشناسند در حالی که ایران اصلا موجودیت اسرائیل را قبول ندارد.
به هر صورت در صورتی که ایران و عربستان سعودی بتوانند با هم تعامل کنند و برای مسایل منطقه به توافقات سیاسی برسند می توان تصور کرد که بخش اعظم مشکلات منطقه حل و فصل شود و کل منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به سمت آرامش برود و این منطقه به محل ثبات و امنیت و آرامش در جهان تبدیل گردد وهمه اینها نیاز به همکاری وتعامل سیاسی فیما بین ایران و عربستان سعودی دارد که می توان تصور کرد چهارچوب های این همکاری در جلسه وزرای امور خارجه ترسیم خواهد شد.