روز گذشته دکتر کمال خزاری مشاور رهبر جمهوری اسلامی ایران در صحبت های خود از چین انتقاد کرد و از چین خواست خطایش را جبران کند.
آقای خرازی رییس شورای راهبردی روابط خارجی دفتر رهبری نیز می باشد، شورایی که طبق فرمان تاسیس آن توسط رهبری وظیفه " تهیه راهبردها و سیاستها و راهکارهایی است که جمهوری اسلامی را در سیاست خارجی به نتایج مطلوب برساند" و "ایجاد هماهنگی بیشتر در کلیهٔ فعالیتها در عرصه روابط خارجی" است.
در واقع یک شورای بالادستی که هماهنگی های مرتبط با سیاست خارجی ایران را انجام می دهد.
بیش از 35 سال است که آقای خرازی را می شناسم وافتخار آن را داشته ام که سالها در خبرگزاری جمهوری اسلامی با او کار کنم، آقای خرازی معمولا فردی بسیار آرام وساکت است و خیلی اهل سخنرانی های کذایی و اظهار نظر های آنچنانی نمی باشد.
این را گفتم تا تاکید کنم اگر آقای خرازی صحبتی را به میان می آورد معمولا فقط زمانی است که نیاز می باشد در سطح ایشان به ماجرا ورود شود.
در سخنرانی روز گذشته خود آقای خرازی به دو نکته اشاره داشتند، یکی بحث توافق هسته ای و توانمندی ایران برای تولید تسلیحات هسته ای و اینکه ایران خودش نمی خواهد سلاح هسته ای تولید کند نه اینکه نمی تواند، ودومی هم جریان همراهی رئیس جمهوری چین با عربها در بیانیه پایانی خود که موجب کدورت خاطر ایرانی ها شد.
شاید اگر رهبر کشور دیگری یکی از بیانیه های پایانی عرب ها را امضا کرده بود ایران به این میزان ناراحت نمی شد، اما بحث چین برای ایران فرق دارد، ایران روی چین حساب دیگری باز کرده است.
حال جالبتر این که خود کشورهای عربی حدود دو، سه هفته قبل تر یک اجلاس در الجزایر داشتند وهمین موارد در بیانیه پایانی درج شده بود اما با مخالفت کشورهای عربی مواجه شد و عربستان مجبور شد بسیاری از آنها را از بیانیه پایانی خارج کند و یا اینکه حتی آمریکا و کشورهای اروپایی که دشمنی دیرینه با ایرانی ها دارند هیچ وقت به ماجرای سه جزیره ایرانی ورود نکرده اند.
اگر هم چینی ها یک بیانیه پایانی را امضا کرده بودند و تمام شده بود شاید باز هم می شد پذیرفت که جریان سهوی بوده ولی اینکه چندین بیانیه که همه موارد اش موارد مورد اختلاف ایران از یک سو و اعراب و آمریکا از سوی دیگر است را امضا کرده اند بحث سهوی بودن ماجرا را برای ایرانی ها زیر سوال می برد.
بر کسی پوشیده نیست که درون لابی های قدرت سیاسی در ایران معمولا قدرت طرفدارهای روابط با غرب قوی تر از طرفداران رابطه با شرق هستند، حال امروزه دولتی در ایران سر کار آمده که به دنبال تحکیم روابط خود با شرق است وطبیعتا این سیاست دولت ایران با مقاومت طرفداران رابطه با غرب مواجه می گردد، حال چین با این کار خود کاری کرده که موضع مخالفان رابطه با شرق را تقویت کرده است.
سیاست مداران عالی رتبه ایرانی به خوبی می دانند که از نظر چینی ها جریان هیچ ربطی به ایران ندارد وقصد آنها توهین به ایران نبوده است، در واقع هدف چین ورود به حیاط خلوت آمریکا و اذیت کردن آمریکا بوده است و چینی ها خواسته اند که پیامی به آمریکایی ها بدهند که اگر شما به حیاط خلوت ما یعنی دریای چین و تایوان ورود کنید ما هم می توانیم به حیاط خلوت شما وارد شویم و به همین دلیل به نظر می آید رهبر چین خواسته با عرب ها مجامله کند، ولی خب نمی توان این ماجرا را برای تک تک مردم ایران توضیح داد.
همچنین باید توجه داشت که لابی عربهای خلیج فارس در چین بسیار قدرتمند است و همچنین لابی اسرائیل در چین تلاش زیادی برای ضربه زدن به روابط ایران و چین انجام داده و بسیاری باور دارند که این دو لابی خواسته اند با ترغیب رهبر چین به امضای این بیانیه های پایانی به روابط ایران و چین ضربه بزنند.
نباید فراموش کرد که چینی ها چندین قرارداد وتوافق با ایرانیها امضا کرده اند که به دلیل مقاومت لابی های مخالف رابطه با چین در ایران این قرارداد ها و توافقات اکثرا بلا تکلیف مانده وخب این جریان هم موجب نارضایتی چینی ها گشته، مخصوصا شرکت هایی که روی تجارت و همکاری اقتصادی با ایران حساب باز کرده بودند و ضربه های سنگینی از این رابطه خوردند، و در مقابل همه پروژه ها و قرارداد هایی که چینی ها با عرب ها امضا کرده اند اجرا شده و هیچ کس در کشورهای عربی نیامده جلوی اجرای توافقها و قرارداد ها با چین را بگیرد.
خب این مسئله، امری بسیار مهمی برای همه کشورهای جهان است، این که چقدر می توانند روی همکاری اقتصادی با کشوری دیگر حساب باز کنند و این که توافقات و قرارداد های امضا شده چه قدر تحت تاثیر سیاست های مختلف قرار می گیرد.
خب همه این ها را گفتیم ولی باید به این نکته توجه داشت که برخی مسائل مسائلی است که روی احساسات ملی و قومی ملتی تاثیر می گذارد وهمه مردم ایران از هر طیف فکری و قومی و سیاسی روی آن حساس هستند، مثل جریان جزیره های ایرانی ویا بحث های دیگر مثل بحث توانمندی های دفاعی و نفوذ تاریخی بالقوه ایران در منطقه و...
این مسائل نکاتی نیست که تصور کنیم به دلیل روابط صمیمی موجود میان ایران و چین امکان مماشات درباره آن وجود دارد و همچنین باید توجه داشت که این مساله در صورت حل نشدن می تواند گره ای باشد در مقابل هرگونه همکاری آتی ایران و چین، چون حتی اگر دولت ایران هم این مسئله را نادیده بگیرد و بخواهد قرارداد هایی را با چینی ها اجرا کند مجریان برای اجرای آن مقاومت خواهند کرد.
از سویی دیگر این تصور که آمریکا وغرب به چین اجازه می دهند وارد حیاط خلوت آنها، یعنی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس شود، یک تصور ساده لوحانه بیش نیست.
حتی همین مانوری که امروزه می بینیم مثلا برخی کشورهای عربی درباره افزایش یا عدم افزایش تولید نفت و گاز می دهند بدون هماهنگی با ارکان پشت پرده قدرت در آمریکا امکان پذیر نمی باشد.
این گونه نیست که تصور کنیم رهبران این کشورها می توانند به تنهایی تصمیم بگیرند.
واقعیت امر این است که علیرغم ادعای ظاهری سیاست مداران آمریکایی مبنی بر اینکه آنها به دنبال کاهش قیمت انرژی برای کمک به متحدین اروپایی شان هستند اما واقعیت امر این است که کارتل های نفتی با نفوذ پشت پرده در آمریکا خواهان بالا بودن قیمت انرژی هستند چون آنها سود کلان از این ماجرا می برند و همچنین در صورتی که قیمت نفت و گاز پایین بیاید فروش آنها مشکل پیدا می کند.
مضاف بر همه اینها باید توجه داشت که چرخش مالی مربوط به انرژی فقط روی یک صنف شغلی در آمریکا تاثیر نمی گذارد بلکه تعداد زیادی از صنوف هستند که در کنار این صنف نان می خورند و آنها نیز منتفع می شوند.
پس می توان گفت هم سیاستمداران آمریکایی و هم لابی های پشت پرده از اینکه عرب ها تولید نفت خود را افزایش ندادند ناراضی نبودند، اما اگر احیانا عرب ها قدمی را بردارند که با منافع آمریکایی ها در تضاد است آنوقت آمریکایی ها جور دیگری با عرب ها برخورد می کنند.
درباره مجامله آنها با رئیس جمهوری چین هم جریان به همین ترتیب است، یعنی تا جایی که این ماجرا در حد مجامله است و تا جایی که اینها می توانند با استفاده از کشورهای عربی کاری کنند رابطه ایران و چین تحت تاثیر قرار گیرد همه چیز خوب است، اما وقتی که کار به همکاری واقعی اینها با چین برسد آنوقت قطعا آمریکایی ها ورود خواهند کرد.
امروزه استراتژی آمریکایی ها ضربه زدن به رابطه مثلث ایران و چین و روسیه است و در این راستا از هر حقه ای که ممکن است استفاده می کنند.
اینکه این حقه را خودشان بزنند و یا از کانال عوامل خود بزنند فرقی ندارد، مهم این است که این مثلث شکسته شود، چون آنها به خوبی می دانند تا زمانی که این مثلث وجود دارد امکان ندارد آنها بتوانند بر یکی به تنهایی پیروز شوند.