همه آنهایی که پیگیر گفتگوها می باشند به خوبی می دانند خواسته های ایران روی دو محور اصلی متمرکز است:
1 – رفع کامل و عملی تحریمها از بالاسر ملت ایران.
2 – تضمین اینکه آمریکایی ها به تعهدات خود در برجام پایبند خواهند بود و در اجرای آن سنگ اندازی نخواهند کرد.
همین که دولت آمریکا بیش از یکسال است از اعطای تضمین ها طفره می رود نشان می دهد که از همین الآن آمریکایی ها بنا را بر آن گذاشته اند که در آینده زیر اجرای تعهدات خود بزنند وگرنه اگر حسن نیت در کار بود قطعا آنها نه فقط همه مواردی که میتواند اجرای برجام را تضمین کند قبول می کردند بلکه حتی خودشان می آمدند و مسایلی را مطرح می کردند که می تواند هزینه خروج رئیس جمهوری بعدی از برجام را بالا ببرد و بالطبع موجب آن شود که دولت بعدی آمریکا پابیند برجام باشد.
به عنوان مثال وقتی که ترامپ تصمیم گرفت گاف تاریخی خود در خروج از برجام را انجام دهد، حد اقل آنقدر وجود داشت که اقداماتی را انجام دهد که بازگشت هر دولت دیگری در آینده به برجام را دشوار سازد، مثل مثلا قرار دادن سپاه در لیست کذایی تروریستی و یا دستور اجرای عملیات تروریستی ترور شهید سلیمانی و یا اعمال تحریم های مضاعف و...
اینکه دولت فعلی آمریکا نمی تواند برای دولت بعدی تعهدی ایجاد کند، حرفی توخالی بیش نیست و عذر بدتر از گناه است.
دولت فعلی آمریکا می تواند تعهد هایی را بپذیرد که هم ابزار فشار را از هر دولت بعدی آمریکا سلب می کند هم اینکه موجب آن می شود که خروج هر دولت آتی در آمریکا از برجام بسیار برایش از نظر سیاسی و اقتصادی و اعتباری پر هزینه باشد و به همین دلیل دولت های بعدی آمریکا مجبور باشند به برجام و اجرای آن پایبند باشند.
در واقع مطالبه امروزی ایران هم همین است.
یعنی دولت فعلی آمریکا هم تعهداتی را بپذیرد که هزینه ها را برای دولت بعدی بالا ببرد هم اینکه برخی از ابزار هایی که دولت آمریکا با برگشت به برجام می تواند به دست بیاورد، مانند بند ماشه، به نوعی با محدودیت مواجه شوند اینگونه نباشد که دولت بعدی آمریکا بلافاصله پس از روی کار آمدن بتواند به صورت سلیقه ای بند ماشه را اجرا کند، و همه این خواسته های ایران در چهارچوب اختیارات دولت فعلی آمریکا می باشد، دولتی که ظاهرا از همین الآن تضمین کرده که بیش از دوسال سر کار نخواهد بود و قرار است در انتخابات بعدی شکست بخورد.
بله، نحوه مطرح کردن مسایل و پیشنهادها توسط تیم مذاکره کننده آمریکایی نشان می دهد که خودشان هم باور ندارند بایدن می تواند دوباره انتخاب شود و به همین دلیل همه پیشنهاد های آمریکا بر همین اساس مطرح شده، یعنی همه چیز مثلا مرتبط با انتخابات کنگره و پس از آن انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باشد.
در حالی که این امر ممکن است برای تیم مذاکره کننده آمریکایی مهم باشد اما برای ایران مهم نیست چه دولتی در آمریکا حاکم می باشد و چه سیاستی دارد، اگر بنا است توافقی امضا شود باید توافقی پایدار و مطمئن باشد که در آینده نیز بتوان در طولانی مدت به آن اتکا کرد.
ایرانی ها به خوبی می دانند اصرار آمریکا و اروپا بر قرار دادن یک جدول زمانبندی کوتاه مدت چهار تا شش ماهه از زمان امضای توافق در وین تا زمان شروع اجرای آن و بازگشت آمریکا به برجام به این دلیل است که امروزه اروپا و کشورهای غربی با بحران انرژی مواجه هستند و پس از شش ماه این بحران خواهد گذشت.
به قول معروف پس از شش ماه خرشان از پل خواهد گذشت و دوباره می توانند در مقابل ایران بازی در بیاورند.
به همین دلیل هم هست که ایران اصرار دارد حد اکثر امتیازهایی را که می تواند بگیرد همین الآن بگیرد، چون بعد از شش ماه بعید است چیزی از توافق گیرشان بیاید.
از سوی دیگر باید توجه داشت که آمریکایی ها و اروپایی ها امروزه مجبور می باشند امتیاز هایی را به ایران بدهند که حدود یکسال پیش آنها حتی حاضر به بحث آنها نبودند و امروزه آنها تاوان اشتباه خودشان در تعلل در امضای یک توافق زمان دولت آقای روحانی را می پردازند.
اگر آن زمان پیش نویس توافقی که وجود داشت را امضا کرده بودند مجبور بودند امتیازهای بسیار کمتری به ایران بدهند، امروزه به دلایل مختلف از جمله عبور ایران از مرحله گذر تحریمی و همچنین عبور ایران از مرحله خط قرمز تحریمی از یک سو و شرایط بین المللی به وجود آمده به دلیل ماجراجویی های آمریکا در شرق اروپا از سوی دیگر، ایران دست بالا، بسیار بالا را در گفتگو ها دارد، و بدیهی است ایران دیگر حاضر نباشد آنچه یکسال پیش روی میز بود را بپذرید.
همان زمان هم بنده مقاله ای در اسپوتنیک نوشتم و تاکید کردم منافع آمریکا و اروپا ایجاب می کند همان توافق روی میز با بپذیرند و اگر این کار را نکنند در آینده التماس خواهند کرد ایران همان ها را بپذیرد.
امروزه هم عملا همین اتفاق رخ داده.
یعنی آنها به التماس افتاده اند که ایران آنچه را که در گفتگوهای یکسال پیش روی میز بود را به عنوان توافق قبول کند و بس و چیز بیشتری را نخواهد، اما بدیهی است که دیگر ایران آن ها را نپذیرد و آمریکا و اروپا مجبور باشند به ایران "امتیازهای بیشتر" بدهند، شاید استفاده از عبارت "امتیازهای فراوان" مناسب تر باشد.
در واقع آمریکایی ها هم پذیرفته اند که بسیاری امتیاز ها را به ایران بدهند و برخی امتیازها را "التماس کرده اند" ایرانی ها بپذیرند آمریکایی ها قول دهند آنها را اجرا می کنند اما به دلیل مشکلاتی که روی کاغذ آوردن این امتیازها می تواند برای دولت آمریکا در داخل آمریکا ایجاد کند قول شفاهی را بپذیرند و نه مکتوب.
خوب گویند: "مار گزینه از ریسمان سیاه و سفید می ترسد"، خوب ایرانی ها یکبار نیش آمریکایی ها (البته یکبار که هیچ، چند بار) را امتحان کرده اند وعلیرغم اینکه توانسته اند در مقابل زهر آنها مقاوم شوند ولی به هر حال دیگر تعهدات شفاهی آمریکا را قبول ندارند، آمریکایی ها تعهد مکتوب کردند و به آن عمل نکردند چه رسد به اینکه تعهدی شفاهی باشد.
حال جالب اینکه اینبار آمریکایی ها میخواهند شاهدشان اروپایی ها باشند که به این تعهدها عمل خواهند کرد.
گویند: "از روباه پرسیدند شاهدت کیست گفت دم ام ".
به نظر می آید پاسخ های ایران در این چهارچوبها بوده و آمریکایی ها از این ناراحت هستند که ایرانی ها حاضر نیستند بازگشت آنها به برجام را به همین سادگی ها بپذیرند.
البته بد نیست اینجا به این نکته اشاره کنیم که باز هم بسیار به نفع آمریکا و اروپا است که همین پیش نویس توافق را با اصلاحیه های ایران همین الأن بپذیرند وگرنه چند ماه که بگذرند باز هم به التماس خواهند افتاد که ایران همین ها را بپذیرد و احتمالا آن زمان خواسته های ایران بیشتر خواهد شد، چون فعلا زمان به نفع ایران است.