لطیفه ای داریم که فردی رفته بود کنار دریا و دبه ای ماست ما خود برده بود و قاشق قاشق ماست می ریخت توی آب دریا و آب را مزه می کرد، یکی آمد و سوال کرد چه می کنی، گفت دارم سعی می کنم با دبه ماستم و آب شور دریا دوغ درست کنم، طرف سوال کرد یعنی متوجه نیستی که چنین چیزی نمی شود، ولی آنکه ماست را در آب می ریخت گفت: چرا می دانم نمیشه، ولی اگه بشه چی میشه.
جریان توافق با آمریکا است.
همه عالم و آدم می دانند که از هیچ توافقی با آمریکا نتیجه ای حاصل نمی شود ولی همیشه امیدوار هستند که اگر بشود چه می شود.
شاید حتی احتمال اینکه با یک دبه ماست آب دریا را دوغ کرد بیش از این باشد که بتوان روی نتیجه توافقی با آمریکا حساب باز کرد.
به هر حال آنچه بدیهی است این می باشد که اگر تیم مذاکره کننده ایرانی مطمئن شود که به هر نحوی می توانند بخشی از فشارهای اقتصادی ملت ایران را کاهش دهد قطعا قدم در انجام آن کار بر می دارد.
از شانزده ماه پیش که مذاکرات وین شروع شد تا به حال تمام تلاش آمریکایی ها و متحدین اروپایی شان بر این اساس بود که به هر نحوی شده سر ایران کلاه بگذارند و ایران را وادار به امضای توافقی کنند که امتیاز قابل توجهی برای ایران ندارد ولی نهایت امتیاز گیری را برای آنها دارد.
از طریق رسانه های خود هم آنها تلاش کردند گناه های آمریکایی ها را تطهیر کنند و همه گناه ها را گردن ایران بیاندازند، اما گناه آمریکایی ها آنقدر بزرگ بود که به هیچ وجه امکان تطهیر آن وجود نداشت.
ایرانی ها هم موفق شدند از گاف سیاسی آمریکایی ها در خروج از برجام نهایت بهره را ببرند و برنامه هسته ای خود را به صورت قانونی تا حد عبور از گذر هسته ای پیش ببرند.
اصل برجام بر این اساس است که فاصله ای از زمان تصمیم گیری برای تولید تسلیحات هسته ای در ایران تا زمان تولید آن تسلیحات ایجاد کند که چیزی حدود حد اقل یکماه باشد.
امروزه دیگر این فاصله به چند روز تقلیل پیدا کرده.
به همین دلیل می توان گفت دیگر بحث این نیست که ایران چه فاصله ای داشته باشد بلکه بحث در این است که ایران را راضی کنند که تصمیم به ساخت تسلیحات هسته ای نگیرد.
حال علاوه بر این مسایل باید جریان ها و مسایل بین المللی را نیز اضافه کنیم.
آمریکایی ها سخت در فشار هستند چرا که بر اساس تحقیقات مراکز مطالعاتی شان اگر تا سال 2030 تکلیف رقبای اقتصادی خود را روشن نکنند، اقتصاد آنها به اقتصاد دوم جهان تبدیل می شود و در آن شرایط احتمال فروپاشی اتحاد ایالت ها به وجود می آید چرا که برخی ایالت های ثروتمند دیگر حاضر نخواهند بود بار ایالت های فقیر و پرهزینه را تحمل کنند.
توجه داشته باشید که امروزه برخی ایالت ها در آمریکا هستند مثل کالیفرنیا و تکساس که به تنهایی به اندازی یک کشور عضو گروه بیست تولید ودرآمد دارند در حالی که برخی ایالت ها در آمریکا هستند که در صورت جدایی از اتحاد از بد بخت ترین کشورها در آفریقا و یا آمریکای لاتین هم وضعشان بد تر خواهد شد.
عموما هم این ایالت های به اصطلاح فقیر حامی تندروهایی مانند ترامپ هستند.
آنچه که برخی احتمالا متوجه آن نیستند این است که علیرغم روابط دوستانه آمریکا با اتحادیه اروپا اما سیاستمداران آمریکایی به اتحادیه اروپا به عنوان رقیب اقتصادی خود نگاه می کنند و آنها دهه ها است که تلاش دارند این اتحادیه را نابود کنند و جریان تشویق انگلیس و برخی کشورهای دیگر این اتحادیه برای خروج از اتحادیه هم به همین دلیل بود.
امروزه هم با بحرانی که در شرق اروپا بر علیه روسیه راه انداخته اند عملا آنها تلاش دارند اتحادیه اروپا را نابود کنند چون همه هزینه های جنگ اوکراین به گردن اروپایی ها افتاده.
قیمت انرژی که بالا رفته، شهروند اروپایی باید پرداخت کند و انرژی را سه برابر قیمت از آمریکا بخرد که خوب عملا موجب سود کردن شرکت هایش می شود.
قیمت دلار هم به صورت تصنعی بالا رفته تا هزینه برای شهروند آمریکایی کم شود و باز هم هزینه ها گردن شهروند اروپایی بیافتد.
هزینه بخش عمده تسلیحاتی که برای اوکراین ارسال می شود هم بر گردن اروپایی ها می باشد و جالب اینکه عموم این تسلیحات هم باید از آمریکا خریداری گردد و علاوه بر همه اینها اروپایی ها مجبور می باشند که با خرید مضاعف تسلیحات از آمریکا موضع ناتو را تقویت کنند، که باز هم به سود آمریکا می باشد.
حال چرا این مسایل را در مقدمه بحثی که به برجام مربوط است مطرح کردم؟
چون در عرصه بین المللی همه چیز به هم ربط دارد.
البته مسایل مرتبط با شرق آسیا هم هست که فعلا برای اینکه مقاله طولانی نشود به آن نمی پردازم.
با توجه به شرایطی که بالاتر مطرح کردم امروزه تنها طناب نجاتی که اروپایی ها می توانند روی آن برای بقای خود حساب باز کنند طناب ایران است، و آنها مجبور می باشند به هر طریقی که شده کاری کنند که تحریم ها از بالاسر ایران برداشته شود، توجه داشته باشید که کلا حتی احیای برجام برای آنها مطرح نیست، چون همانگونه که قبل تر گفتم اساس برجام این است که فاصله ایران از تصمیم تا ساخت سلاح هسته ای یک سال باشد، مهم این است که تحریم ها برداشته شود تا آنها بتوانند از ایران نفت و گاز بخرند.
آمریکایی ها هم به خوبی می دانند که باید به نوعی رضایت اروپایی ها را جلب کنند وگرنه ممکن است اروپایی ها ائتلافشان با آمریکا را بشکنند.
به هر حال امروزه مساله برای اروپایی ها بودن یا نبودن است.
اگر تا یکماه دیگر تکلیف را روشن نکنند قیمت انرژی در جهان به شدت افزایشی می شود و بسیاری از دولتهای اروپایی احتمالا سقوط خواهند کرد.
حال جالب اینکه اگر قیمت انرژی در جهان افزایش یابد فقط اروپایی ها نیستند که متضرر می شوند بلکه قطعا دولت فعلی آمریکا نیز متضرر می شود چرا که مردم درون آمریکا خیلی به مسایل بین المللی علاقه ندارند و اصلا برایشان مهم نیست که توافق با ایران می شود یا نمی شود و یا اینکه اسرائیل چه می خواهد و یا اعراب چه می خواهند، آنچه برای شهروند آمریکایی مهم است بحث جیب اش است، و هزینه ای که بابت سوخت باید بپردازد روی جیب او اثر می گذارد و به همین دلیل اگر دولت آمریکا نتواند تا قبل از انتخابات میان دوره ای کنگره کاری کند قیمت حامل های انرژی کم شود قطعا حزب حاکم با شکست مفتضحانه ای مواجه خواهد شد.
با توجه به شرایط اقتصاد باز که آمریکا دارد قیمت حامل های انرژی بر اساس قیمت های بین المللی محاسبه می گردد و به این ترتیب اگر قیمت های جهانی افزایش یابد خود به خود قیمت سوخت درون آمریکا هم افزایش پیدا خواهد کرد، چون سیستم آنجا مثل ایران نیست که مثلا دولت تعیین کند قیمت بنزین لیتری 3000 تومان و تمام.
پس می توان گفت که بحث رسیدن به یک توافق سریع با ایران حتی برای حزب حاکم در آمریکا هم حیاتی است.
به همین دلیل هم مشاهده می کنیم که آمریکایی ها و اروپایی ها امروزه اصرار دارند یک توافق موقت کوتاه مدت چند ماهه امضا کنند تا به قول خودشان یخ ها میان ایران و آمریکا بشکند و شرایط اعتماد سازی ایجاد گردد وهمه به سمت یک توافق طولانی مدت بروند.
در مقابل هم ایران توافق کوتاه مدت را قبول ندارد و از همین ابتدا توافقی طولانی مدت و قابل اتکا می خواهد که احتمالا به ترتیبی یک توافق حاصل گردد که در نهایت خواست ایران را تامین کند.
به صورت خلاصه بگویم، فعلا آن چیزی که مطرح است این می باشد که همه شرایط موجود برنامه هسته ای ایران برقرار باشد و فقط توافقی امضا شود که ایران نفت خود را صادر کند و به تجارت بین المللی برگردد وفقط قدم های اضافی در برنامه هسته ای اش بر ندارد.
ایران هم کج دار و مریز راضی شده ولی چون متوجه شرایط است تلاش دارد نهایت امتیازها را از طرف مقابل بگیرد.
دیروز دیدم یکی از رسانه های مخالف نظام بحث هایی درباره امتیاز هایی که قرار است ایران از برجام بگیرد مطرح کرده، باید بگویم اینها بسیار بسیار کمتر از آنچه است که درباره آن صحبت می شود.
بگذارید برای اینکه خیال دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران مقداری دغدغه مند تر شود بگویم، طبق آنچه به صورت جسته گریخته از برخی منابع شنیده ام بحث های مطرح شده بسیار فراتر از این چیزها است.
مثلا اینکه مثلا هفت ملیارد دلار اموال ایران در کره جنوبی آزاد شود.
این مبلغ خرج یک ماه بازار ارز تهران هم نیست.
جهت اطلاع باید بگوییم که بحث روی بیش از یکصد ملیارد دلار اموال ایران در چندین کشور است.
اصرار بر بحث هفت ملیارد دلار در کره جنوبی این است که کره ای ها در مقابل ایرانی ها رفتار نامردانه ای داشتند و ایرانی ها در هر توافقی اصرار می کنند اول این پول آزاد شود و احتمالا بعد از آن اقداماتی تنبیهی بر علیه کره ای ها انجام دهند وآنها را در آخر صف تجارت با ایران قرار دهند تا عبرتی شوند برای دیگران.
بحث صادرات پنجاه ملیون بشکه نفت در 120 روز هم درست نیست.
بحث صادرات چیزی بیش از 2 ملیون بشکه نفت به صورت رسمی در روز است که می شود چیزی بیش 240 ملیون بشکه در 120 روز، البته اگر ایران بتواند تولید خود را افزایش دهد باز هم بیشتر از آن، که احتمالا همین هم شود.
جهت اطلاع باید بگویم ایران امروزه در شرایط تحریمی به صورت کج دار و مریز همان مقدار نفت را صادر می کند وفقط فرق اش این است که از این پس پول آن را از طریق کانال های رسمی بانکی دریافت خواهد کرد.
بحث شروع اجرای تعهدات ایران هم به بعد از آن 120 روز که دوره زمانی اعتبار سنجی انجام تعهدات آمریکا به حساب می آید موکول شده، فقط ایران در این دوره برنامه هسته ای خود را از این که هست بیشتر گسترش نخواهد داد وبعد از 120 روز اگر آمریکایی ها همه تعهدات خود را انجام داده بودند یعنی تحریم ها را برداشته بودند و عملا انتفاع ایران از برجام حاصل شده بود آنوقت اقدامات ایران برای اجرای تعهدات در برجام شروع خواهد شد.
بحث رفع تحریم های بانک های ایرانی صحیح است اما بحث روی کل سیستم بانکی است و نه تعداد محدودی بانک ها رفع تحریم های 17 بانک فوری خواهد بود تا ایران بتواند هم پول های بلوکه شده خود را آزاد کند هم اینکه نفت خود را بفروشد و پول آن را بستاند.
البته هنوز بحث تضمین قابل قبول مبنی بر عدم تحریم این بانک ها در صورتی که مثلا ایران نفت بفروشد و حساب های این ها پر شود ارائه نشده و این خود یکی از گیر های توافق به حساب می آید.
درباره رفع تحریم ها باید بگوییم چیزی حدود 1200 تحریم قرار است ظرف 120 روز اول لغو یا تعلیق گردد، این تحریم ها شامل تحریم هایی می شود که بر علیه برخی موسسات که دشمنان ایران را ناراحت می کند اعمال شده، و در عمل تحریم هایی که با تحریم های برداشته شده تداخل پیدا می کند و یا موجبات عدم انتفاع ایران از برجام می گردد طی این 120 روز مشخص می گردد و آنها نیز باید لغو و یا تعلیق گردد.
درباره جریان سپاه و جریان جدلی که سازمان بین المللی انرژی هسته ای راه انداخته هم باید به این عبارت اکتفا کرد که "حل شده".
البته چندین امتیاز بسیار بسیار قابل توجه دیگر است که آمریکا و اروپا مجبور شده اند به ایران بدهند.
البته باید گفت امتیاز نیست بلکه حق ایران است و آنها مجبور شده اند عقب نشنین کنند وبه قول مصطلح عامیانه این ایران است که حقش را از حلقوم آنها بیرون کشیده، که فعلا بگذارید به وقت اش مطرح گردد چون احتمالا اگر همه را یک جا بشنوند برخی دشمنان ملت ایران شاید سکته کنند.
در واقع می توان گفت فعلا بحث روی مدت زمان و مدت توافق و تضمین ها و روند اجرای آن است و بس.
ایران همچنین خواستار ایجاد شرایطی است که هزینه خروج آمریکا از هرگونه توافق بسیار سنگین باشد که خوب فعلا روی این گزینه هم بحث است که در همین توافق گنجانده شود و یا بعد از 120 روز.
در واقع هم بحث 120 روز دوره ای است که فعلا دولت آمریکا برای سر و سامان دادن به مسایل داخلی خود تا انتخابات میان دوره ای کنگره نیاز دارد.
در پایان هم باید بگویم ایران ثابت کرده که اعتباری روی آمریکایی ها نیست و تنها راه این است که حق خودش را به زور از آنها بگیرد و احتمال اینکه آمریکایی ها و اروپایی ها دوباره زیر توافق بزنند و یا حتی همین بحث هایی که امروزه مطرح باشد را اجرا نکنند هم وجود دارد اما به حال آنچه مسلم است این می باشد که دشمنان ملت ایران از هر امتیازی که موجب خوشحالی مردم ایران شود شدیدا ناراحت می باشند.