گزارش و تحلیل

آیا برخی عمدا کمر به نابودی کشور بسته اند؟

نابودی یک جامعه وقتی رخ می دهد که افراد موفق آن جامعه از آن جدا شوند و فقط افراد ناموفق در آن باقی بمانند.
Sputnik
اسپوتنیک - چند روز پیش در صدا و سیما فردی را نشان دادند که تعدادی خودروی مردم را (به قول خودش) فقط از روی حسادت آتش زده بود.
یکی دیگر را هم نشان دادند که با پرتاب بلوک های سنگی در اتوبان ها موجبات تخریب چند خودرو و حتی کشته و زخمی شدن چند نفر شده بود.
نکته قابل تامل در این ماجراها این است که برخی وقتی می بینند دیگری موفق است و به جایی رسیده و آنها ناموفق به جای اینکه به فکر تلاش برای موفق شدن و رسیدن به فرد موفق کنند تلاش می کنند موفق را از جامعه حذف کنند.
شاید این افراد (مجرمین بازداشت شده) در حد و قواره فکری و اجتماعی خود این رفتارها را نشان داده اند اما برخی هستند که علیرغم داشتن تحصیلات و پست و مقام و ... همین رفتارها را با دیگران در جامعه می کنند.
در همه جوامع در تاریخ بشریت برخی تلاش کردند تا موفق شوند و به جایگاه و منزلت و حتی ثروت برسند و برخی تلاش کردند و موفق نشدند و بسیاری حتی حاضر نشدند تلاش کنند چون حاضر به پذیرش زحمت و فداکاری هایی که برای رسیدن به موفقیت است نبودند.
سایه‌افکنی نفت بر کارآفرینی و خلاقیت جوانان ایران
قطعا آنکه تلاش می کند و از راه صحیح و حلال به موفقیت می رسد باید در همه جوامع تشویق شود و حتی باید برای نگه داشتن وی در آن جامعه تلاش هم شود، ولی متاسفانه مشاهده می کنیم امروزه در ایران جریان حسادت بر علیه افراد موفق حتی در برخی ارکان تصمیم ساز و تصمیم گیر مخصوصا ساختار دولتی هم نفوذ کرده و برخی دانسته و یا انشاء الله ندانسته کمر به تخلیه جامعه از افراد موفق بسته اند.
از سویی سخنانی را مبنی بر نفی و طرد افراد موفق از جامعه می شنویم و از سویی دیگر تصمیماتی که زمینه های زندگی را برای آنها تنگ می کند.
مثل تصمیمات رابین هودی برخی تصمیم گیران در مثلا بستن مالیات و عوارض مضاعف بر افراد موفق فقط به جرم موفق بودن و ثروتمند بود و....
نابودی یک جامعه هم وقتی رخ می دهد که همه افراد موفق این جامعه از آن جدا شوند و فقط افراد ناموفق در آن باقی بمانند.
آیا فکر می کنید بی دلیل است که بسیاری از کشورهای پیشرفته امروزه درب ها خود را برای افراد موفق جامعه ما باز می کنند و همان درب ها را برای افرادی که نا موفق به شمار می آیند می بندند و به قول معروف برای ما پس می فرستند.
هر چه قدر ما عرصه را بر افراد موفق تنگ کنیم قطعا آنها راه فرار را پیدا می کنند و به جایی می روند که عرصه زندگی راحت برای آنها راحت تر می باشد.
در حالی که جناب آقای رئیسی از ابتدای شروع ریاست جمهوری خود تاکید داشته اند که همه ایرانیان در سرتاسر جهان را دعوت می کنند به ایران برگردند و سرمایه های خود را در وطن استفاده کنند و در حالی که آقای امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه همین چند هفته پیش اظهار می داشتند که برای بازگشت ایرانی های خارج کشور و سفر متعدد ایرانی‌های مقیم کشورهای دیگر و فرزندان آنها برنامه ریزی دارند، اما مشاهده می کنیم رویکرد بسیاری از سیاست گذاری ها بر مبنای فراری دادن افراد موفق جامعه می باشد و نه بر اساس جذب آنها.
حدود دوازده سال پیش با رئیس نمایندگی مرکز جمعیت سازمان ملل مرحوم آقای دکتر محمت اوز که اهل ترکیه هم بود گپ می زدیم و وی در باره جریان سرقت مغز ها و سرمایه ها برایم تعریف می کرد، آن زمان بنده خیلی در بحر ان ماجراها نبودم.
وی طبق محاسباتی برای من ثابت کرد که اگر به فرار مغزها بنگریم مثلا هر یک پزشک عمومی مثلا چیزی حدود 20 ملیون دلار حساب می شود و کشوری که مثلا یک پزشک را از ایران قاپیده عملا حد اقل 20 ملیون دلار از ایران برده و اگر صد پزشک را ببرند یعنی چیزی حدود دو ملیارد دلار نقدی از جیب ایرانی ها زده اند و همین را باید نسبت به رشته های دیگر تحصیلی تعمیم داد.
کمبود پزشک در ایران چگونه جبران خواهد شد؟
من لبخند زدم و گفتم چطور حساب کردید؟
وی اظهار می داشت شما ممکن است فقط هزینه بزرگ کردن یک جوان و یا دانشگاه رفتن اش را حساب کنید ولی اینگونه نیست.
اولا در یک جامعه از هر چند ده هزار نفر یک نفر پزشک می شود و علاوه بر هزینه هایی که خانواده برای تحصیل فرزند می کنند دولت هم هزینه های مخفی زیادی برای تحصیل او انجام می دهد و اینگونه نیست که ما حساب کنیم اگر این فرد مثلا در ایران تحصیل کرده و هزینه تحصیل اش ماهی مثلا دویست یا سیصد دلار بوده چه قدر می شود، چون فقط آن پولی که بابت دانشگاه یا مدرسه پرداخت می شود نیست، بحث وقتی که پدر و مادر و خانواده برای او می گذارند و ... نیز هست شما فرض کنید مثلا این فرد بخواهد برود آمریکا یا کانادا یا یک کشور اروپایی و حساب کنید اگر آن کشور می خواست یک پزشک تربیت کند چه قدر باید هزینه می کرد از نوزادی تا زمانی که طرف فارغ التحصیل شود و آنوقت متوجه می شوید ارزش مالی این پزشک برای آنها چه قدر است، حال تجربه فرد و تبحر وی در شغل بحث دیگری است که بسیار ارزشمند تر از تربیت وی می باشد.
حتی در برخی کشورها ممکن است این ارزش مالی بسیار بیشتر باشد، بحث ارزش معنوی به کنار.
وی اظهار می داشت درباره دیگر رشته های تحصیلی هم همینطور، از مهندسی گرفته تا پرستاری تا ...
و به شوخی به من می گفت بر عکس تصور شماها که تمرکز خود را مثلا روی فرار مغز ها در رشته هایی مانند پزشکی و مهندسی و ... متمرکز می کنید برخی مشاغل در جامعه شاید حتی از مشاغلی که به تحصیلات باشت ارزشمند تر هستند مثل افرادی که دست به قلم دارند و نویسندگی می کنند یا فیلسوف هستند یا هنرمندان و یا ورزشکاران، یا تاجران و کاسبان و صنعتگران وحرفه دان ها و... چون اینها می توانند روی یک جامعه تاثیر بگذارند و ارزش اینها برای دیگران بسیار بسیار زیاد است.
بماند که با رفتن اینها چه ضربه ای به خود جامعه و کشور می خورد، چون جامعه و کشور برای آتیه خود روی این نسل حساب باز کرده و به خود می آید و می بیند که با جامعه ای مواجه است که کمبود افراد تحصیل کرده دارد یا اینکه تحصیل کرده های بی سواد برایش باقی مانده اند چون دیگران حتی وقتی می خواهند نیروهای شما را جذب کنند می آیند و نخبه ها را جذب می کنند و نمی روند سراغ آنهایی که به قول معروف فقط یک کاغذ پاره به عنوان مدرک تحصیلی در دست دارند یا توان کار کردن و موفق بودن را ندارند.
حال جالب تر اینکه اگر به قوانین و مقررات مهاجرت دیگر کشورها نگاهی گذرا بیاندازید می بینید که آنها شاید برای افراد تحصیل کرده مقررات داشته باشند که باید چه سوابق وتحصیلاتی داشته باشند اما برای افراد کاردان و ثروتمند هیچ قوانین و مقررات دست و پاگیری ندارند و با تسهیلات فوق العاده تلاش می کنند افراد ثروتمند را جذب کنند.
چون فردی که در کشورش موفق بوده و توانسته ثروت به دست بیاورد می تواند کمک کند اقتصاد کشورشان رشد کند.
عملا هم جذب این افراد چند برابر به کشور مبدا ضرر می زند چون وقتی این افراد می روند فقط سرمایه شان نیست که می رود بلکه محرک های اقتصادی شان هم هست که می رود.
ایرانیان در مقام اول رتبه بندی کشورها از نظر میزان خرید خانه در ترکیه
با یک حساب سر انگشتی به قول معروف دودو تا چهارتا برخی توانسته اند به این نتیجه برسند که طی چند سال اخیر سالانه چیزی حدود 7.5 ملیارد دلار سرمایه از ایران به ترکیه برای خرید خانه رفته و بسیاری به دنبال آن بوده اند تا با خرید خانه در ترکیه شهروندی این کشور را نیز کسب کنند، یعنی هم سرمایه خود را از کشور برده اند هم حاضر بوده اند هویت خود را نیز کنار بگذارند.
چرا؟
آیا به همین سادگی است که برخی به جایی برسند که حاضر باشند همه چیز خود را کنار بگذارند؟
قطعا آنقدر فشار های متعدد مختلف بر آنها وارد شده که آنها مجبور شده اند دست به چنین کاری بزنند.
مطمئن باشید عموم مردم در صورتی که شرایط حد اقلی برای زندگی مناسب را داشته باشند هیچوقت به فکر ترک وطن نمی افتند.
تازه این ماجرا فقط یک قلم است.
یعنی بسیاری دیگر هستند که به دیگر کشورها مهاجرت کرده‌اند و سرمایه های خود را برده‌اند و دیگر شاید حاضر نباشند به ایران برگردند.
آیا می دانید این سرمایه ها یعنی چی؟
چند سالی است که با کشور کره جنوبی درگیر هستیم که پولمان را بدهد و همین که حتی بحث آزاد کرده پولها در کره جنوبی مطرح می شود بازار ارز در ایران تکان می خورد.
کل مبلغ چه قدر است؟
طبق برخی گفته ها حدود 7 ملیارد دلار.
یعنی پانصد ملیون کمتر از پولی که ایرانی ها سالانه طی چند سال اخیر برای خرید خانه به ترکیه برده اند.
حال ممکن است برخی سوال کنند که چرا در ابتدای این مقاله درباره آن فردی که ماشین ها را آتش می زد و یا آن فردی که آجر پرت می کرد صحبت کردم.
برخی در ساختار های تصمیم گیری و اجرایی رخنه کرده اند که متاسفانه همان تفکر ها را دارند اما به نوعی دیگر.
یعنی فکر می کنند چه کار کنند که به سرمایه دارها و یا افراد موفق ضربه بزنند چون خودشان نتوانسته اند به آنها برسند.
برخی هم هستند که البته تلاش می کنند از راه های خلاف خود را به آن افراد برسانند که بحث شان جدا است.
شاید برخی از آنها ندانسته دست به کارهایی میزنند که نخبگان را فراری دهند ولی قطعا برخی نیز دانسته دست به چنین کارهایی می زنند، در بهترین شرایط می توان گفت مانند آنهایی که در ابتدای مقاله درباره شان صحبت شد از روی حسادت.
برای اینکه دولت ما سر و سامان پیدا کند باید تا دیر نشده دنبال این افراد در ساختار دولتی بگردیم و آنها را از ساختار دولتی خودمان بیرون کنیم، اینها کمتر از آنکه ماشین های مردم را آتش می زد و یا بلوک سنگی پرتاب می کرد نیستند و چه بسا که حتی بسیار بسیار بد تر از آنها هستند چرا که آنها شاید به یک نفر آسیب می زدند اما اینها به یک جامعه آسیب می زنند.
فراموش نکنید جامعه ای پویا است که نخبگان موفق در آن حضور داشته باشند، نخبگانی که در میادین متنوع علمی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فکری، رسانه ای، ورزشی و... در جهان بدرخشند و کشور بتواند هم در جهان و هم در تاریخ به آنها ببالد.
بحث و گفتگو