از این رو پایان دادن به خصومتهای دو کشور یا حداقل از میان برداشتن عوامل ایجاد تنش میان ریاض و تهران نباید عملی دور از دسترس باشد لیکن اتفاق فوق تا این لحظه رقم نخورده که به بررسی مهمترین دلایل آن خواهیم پرداخت.
الف — سیاست ایالات متحده در قبال خاورمیانه مبتنی است بر موازنهگرایی و راهکار واشنگتن جهت تحقق این سیاست کلان، محدودسازی قدرت ایران و مهار نفوذ تهران در منطقه میباشد. میل حکام سعودی به جاه طلبی و به دست آوردن عنوان برادر بزرگ اعراب که تا میزان زیادی نیز مبتنی بر واقعیتهای موجود منطقه است سبب ایفای نقش ریاض به مثابه قدرت منطقهای مقابل ایران در بازی توازن قوای خاورمیانهای ایالات متحده میشود. عربستان سعودی تا حدود زیادی از نقشی که در حال ایفای آن است راضی ست اما نباید فراموش کرد به واقع ایالات متحده طراح این بازی میباشد و سعودی نیز نهایتا یک مهره در بازی منطقهای کاخ سفید محسوب میشود. بر مبنای این تئوری، عربستان سعودی اساسا دارای چنان آزادی عملی نیست که بتواند به طور مستقل تصمیم سازی کند، و سیاستهای کلان ایالات متحده گاه به شکل ابلاغ مستقیم و گاه به شکل سیاست تشویق و تنبیه به ریاض دیکته و حکام سعودی تا حدود بسیار زیادی تنها مجری ابلاغهای کاخ سفید هستند.
ب — امنیت دارای دو بعد ذهنی و عینی ست. بعد عینی آن مبتنی ست بر واقعیتهای موجود که به طور مثال میتوان به توازن قوای منطقهای، آگاهی از پتانسیلهای پدافندی کشور، دکترین دفاعی کشور و عوامل مانند آنها اشاره کرد. اما در بعد ذهنی، امنیت به عنوان یک واقعیت نمود پیدا نمیکند و مبتنی ست بر نگرشها، باورها و اعتقادات مستولی بر جامعه که به دلیل عدم ارتباط مستقیم با واقعیتهای عینی اساسا از میان برداشتن آنها پیش از آنکه به سیاستهای دفاعی ارتباط داشته باشد امری ست فرهنگی که مربوط میشود به ذهنیت جامعه از مسئله امنیت، جایگاه کشور فوق در نظم بین الملل، آرمانها، ایدئولوژی و تمام مسائلی که به نوعی دیدگاه مردم کشور را به امنیت ملی شکل میدهند. پادشاهی عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران در این مسئله دقیقا در تقابل مستقیم با هم قرار دارند به نوعی که ایران امنیت را کاملا یک امر عینی وعربستان امنیت را به طور کامل یک امر ذهنی میپندارد. واقع بینی ایران در پیگیری برنامههای پدافند موشکی، مذاکرات هستهای، کمک مستشاری به هم پیمانان خود در منطقه و غیره نمودی ست از عینی دانست امنیت از سوی تهران و همانطور که مشاهده میشود با وجود تهدیدهای عینی در عرصه منطقه و بین الملل، ایرانیان همواره احساس امنیت میکنند. در مقابل، ریاض با وجود برخورداری از پرهزینهترین ارتش جهان به نسبت ابعاد نظامی و عدم وجود تهدید حقیقی در منطقه همواره خود را در معرض تهدید میپندارد و تا زمانی که فرهنگ جامعه خود را اصلاح نکند، واقعیتهای موجود در عرصه بین الملل تاثیری در رفع ناامنی از عربستان سعودی نخواهد داشت.
ج — رویکرد سیاست منطقهای عربستان خصوصا سیاست این کشور در رابطه با ایران کاملا مبتنی است بر ایدئولوژی و این مسئله از تقابل مستقیم اسلام وهابی با اسلام شیعه ناشی میشود. قدرت در عرصه داخلی عربستان را باید به دو بخش سیاسی و مذهبی تقسیم کرد که خاندان سعودی تنها در بخش سیاسی صاحب قدرت هستند و بخش مذهبی قدرت در انحصار حکام وهابی این کشور میباشد. اکنون و با وجود بروز اختلافات فاحش میان حکام وهابی و خاندان سعودی به دلایلی همچون اصلاحات محمد بن سلمان، وهابیت همچنان دارای نفوذ بسیار زیادی در عرصه قدرت عربستان میباشد و این مسئله سبب عدم امکان گرایش عربستان به سمت صلح با ایران به مثابه پایگاه مرکزی تشیع در جهان شده است.
تحلیل دکتر مانی محرابی ارائه شده در "اندیشکده روابط بین الملل ایران"