بزرگترین ضربه ها به ایران را خیانتکاران وخودی ها می زنند
© Photo / Public domain
اشتراک
برای اینکه بتوانیم اوضاع امروز خود را دریابیم چاره ای جز مطالعه تاریخ خود نداریم.
اگر به تاریخ ایران نگاه کنید می بینید این کشور همیشه بزرگترین ضربه ها را از خیانتکاران خورده و دشمنان ایرانزمین برای ضربه زدن به ایران می روند به وقایع تاریخی نگاه می کنند و می بینند که راه ضربه زدن به ایرانی ها همین است.
در اکثر موارد هم خیانتکاران افراد خودی هستند که بسیار هم در داخل کشور پر مدعا می باشند چون به هر حال کسی که از بیرون بخواهد وارد شود به راحتی نمی تواند خیانت کند و ضربه مورد خواست دشمن را وارد کند.
شاهان و حاکمان موفق در تاریخ خودمان کم نداریم اما بدون استثنا افرادی به آنها ضربه زده اند که بسیار به آنها نزدیک بوده اند.
ضربه به ملت را هم همین ها زده اند.
به عنوان مثال می گویم، زمانی که امیر کبیر درحال انجام اصلاحات برای پیشرفت مملکت بود وجزو نزدیکان شاه به حساب می آمد نزدیک ترین افراد به شاه شروع کردند توطئه چینی بر علیه امیر کبیر و در نهایت موفق شدند که حکم حکومتی برای اعدام وی را دریافت کنند و طبق روایات تاریخی تا آخر عمر ناصر الدین شاه دیگر نتوانست فرد لایقی جایگزین امیر کبیر کند و ایران به دلیل همین خیانت نزدیکان ناصر الدین شاه ده ها سال از دنیای معاصر عقب افتاد.
هیچ جای دنیا نمی توانید حکومتی را پیدا کنید که مخالف نداشته باشد، چه در حال حاضر چه به صورت تاریخی.
اما یک نکته بهم که برای همه ملت ها بسیار مهم است هویت ملی شان می باشد.
به عنوان مثال می گویم ما در ایران ممکن است اختلافات زیادی با یکدیگر بر سر مسایل مختلف سیاسی و اجتماعی داشته باشیم اما آنچه که باید خط قرمز همه ما باشد منافع ملی ما که همان "ایران" است باشد.
"ایران" یعنی همه اقوام ایرانی و وارث تمدن ایرانی با همه باورهای دینی و مذهبی و قومی وسیاسی واجتماعی و....
به دلیل اینکه در برهه های زیادی از تاریخ دشمنان با سوء استفاده از اختلافات قومی درون ایرانزمین میان ایرانی ها تفرقه ایجاد کردند واز بابت این تفرقه توانستند به ملت ایران ضربه وارد کنند بحث ایجاد وحدت اقوام مختلف ایرانی از طریق وحدت مذهب مطرح شد و در نهایت اکثریت ایرانی ها تحت پرچم تشیع با هم متحد شدند.
البته بر عکس تصور ها، اگر به تاریخ نگاه کنید، انتشار تشیع به دلیل آن نبوده که صفوی ها بر اساس آموزه های شیخ صفی الدین اردبیلی آمدند و تشیع را در ایران اجبار کردند بلکه در همان زمان جنبش تشیع به جنبش مورد علاقه عموم ایرانی ها برای مقابله با دشمنان ملت ایران که در آن زمان عثمانی ها و اعراب بودند، فعال بود وصفوی ها نتیجه همان جنبش موجود در سرتاسر ایرانزمین بودند.
امروزه دشمنان برای ضربه زدن به ایرانی ها اسلام و تشیع را هدف قرار داده اند تا وحدت ایرانی ها را بشکنند و برای انجام این کار از به اصطلاح خودی ها استفاده می کنند.
برخی دانسته و برخی نادانسته به اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی مردم ضربه می زنند و کاری می کنند که فاصله میان مردم با دین و مذهب وایمانشان کم شود.
وقتی که می شنوید که برخی به اصطلاح ایرانی، (اینکه فارسی صحبت کنند و یا روزی شناسنامه ایرانی داشتند به معنای ایرانی بودن آنها نیست) می آیند از دشمنان دعوت می کنند تا به ایران حمله کنند و یکی از اینها با پررویی در رسانه خارجی ظاهر می شود و اظهار می دارد که آمریکا باید به ایران حمله کند تا نظام را سرنگون کند و آن را تحویل آنها بدهند "حتی اگر چنین حمله ای منجر به کشته شدن چهار پنج ملیون ایرانی هم شود"، امروزه می بینیم که وی را کاندیدای جایزه صلح نوبل می کنند.
یا فرد دیگری می آید بحث تجزیه ایران را توجیه می کند و جدیدا رسانه های انگلیسی به او وامثال او تریبون می دهند.
یا افرادی پیدا می شوند که از تحریم ملت ایران حمایت می کنند و از دولت های کشورهای غربی تقاضا می کنند که ایرانی ها را بیشتر تحریم کنند و حتی به بستگان ایرانی ها اجازه سفر به کشورهای غربی را ندهند و...
اینها را که کنار هم می گذاریم می بینیم که توطئه بسیار بزرگی در کار است که پشت پرده اتاق های فکر و مراکز مطالعاتی دشمن روی آن بسیار کار کرده اند.
من نمی توانم باور کنم اینها خود به خود اتفاق افتاده.
آیا فکر می کنید اینکه افرادی بیایند درون کشور به پست های بسیار بالا هم برسند و جای مهر روی پیشانی شان سیاه شده باشد و بدون کفیه جایی نروند و در همه مراسم مذهبی و سیاسی در صف اول قرار گیرند و بعد معلوم شود چند ملیارد دلار به جیب زده اند و با شلوارک و صلیب در گردن از کانادا سر در بیاورند، همینجوری است.
اگر شما توانستید یک صد دلاری از طریق سیستم بانکی به کانادا بفرستید جایزه دارید.
اینها اگر پشت پرده وابستگی به سازمان های امنیتی و اطلاعاتی نداشتند نه می توانستند این پولها را به آنطرف بفرستند و نه تحت الحمایه آنها قرار گیرند.
تصور اینکه امثال اینها دیگر وجود ندارند هم تصور اشتباهی بیش نیست.
مطمئن باشید ده ها یا صدها فرد مشابه اینها در ساختارهای مختلف حکومتی نفوذ کرده اند و هدف اینها زمینه سازی برای تفرقه ایجاد کردن میان حاکمیت و مردم است.
حالا بحث افراد نادان که نادانسته در تله اینها گیر می کنند به کنار.
چرا اینها می آیند چهره برخی افراد مانند شهید سلیمانی را تخریب می کنند وتلاش می کنند درون جامعه بر علیه چنین افرادی که از جان برای بقای ایران گذشتند، فضا سازی کنند؟
همان شهیدی که بیست ملیون نفر در تشییع جنازه مهیب اش شرکت کردند.
می دانید چرا؟
از همان زمان که آمریکا افغانستان و عراق را اشغال کرد همه تحلیلگران بدون استثنا باور داشتند که محاصره ایران تکمیل شده و نوبت ایران رسیده.
تنها چیزی که مانع حمله آمریکا به ایران شد این بود که اکثر ایرانی ها متحد بودند و حامی نظام وکشور خود بودند.
همچنین ایران به دلایل ایدئولوژیک بعد استراتژیک در منطقه داشت و همین ماجرا موجب آن می شد که به یکباره آمریکایی ها و متحدین شان به جای اینکه ایران را محاصره کنند خودشان در دام محاصره ایران و متحدین ایران قرار بگیرند.
به این ترتیب آنها روی چند محور شروع کردند کار کردن:
1 – تخریب ارتباط ایران با همپیمانان که با شعارهایی مانند "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" شروع شد تا فضایی درون جامعه ایجاد کنند که موجب آن شود نوعی شکستن پیوند میان مردم ایران و متحدین شان در منطقه ایجاد شود.
تخریب چهره قهرمان ملی مبارزه با داعش که قسم خورده بودند سر ایرانی ها را ببرند و با خون آنها وضو بگیرند تا به بهشت موعودشان بروند.
همان داعشی که تصمیم داشت همه زنان ایرانی را به بردگی بگیرد و به برده های جنسی تبدیل کند.
همان داعشی که باور داشت ایرانی ها (فارس و آذری و لر و عرب و کرد و بلوچ و...) مجوس هستند و باید نسل شان نیست و نابود شود.
فکر نکنید این ها را از خودم می گویم، بروید در اینترنت مطالعه کنید سخنرانی های سران داعش را پیدا کنید تا ببینید داعش به دنبال چه بود و چه افکاری درباره ایرانی ها داشت و هنوز هم دارند، چون آمریکایی ها آنها را به جاهای دیگر منتقل کرده اند و در حال سازماندهی مجدد آنها هستند.
اگر شهید سلمانی نبود بسیاری از همین هایی که امروزه راحت بر علیه وی صحبت می کنند نبودند و اگر هم بودند قطعا زبان نداشتند تا حرف بزنند.
باید چهره چنین شخصیتی تخریب شود تا شخصیت دیگر مشابهی در جامعه ظهور نکند.
2 – شکستن هیبت و قدسیت دین و مذهب و حتی جایگاه رهبری با مطرح کردن مسایل وشعارهایی بر علیه دین ومذهب و حتی رهبری که در موارد زیادی شاهد آن بودیم.
که در این راستا آنها علاوه بر اینکه اقدام به مطرح کردن مسایل ضد دینی از خارج کشور مشغول بودند درون کشور به اشکالی در حال سوء استفاده از افراطی گری بودند و هستند، چون اینها به خوبی می دانند خیلی راحت می توانند افراد تندرو مذهبی را تحریک کنند تا با عموم مردم بر سر مسایل مختلف وارد درگیری شوند و در نهایت به این ترتیب کاری کنند که مردم را از دین و ایمان خود دور کنند.
بحث نماز و روزه به کنار.
امروزه بحث بی دینی و بی باوری به دین در ایران به شدت رواج پیدا کرده و حتی می بینید که بحث عقد غیر دینی در عروسی ها و یا حتی خودداری از انجام شعائر دینی در مراسم عزا رواج پیدا کرده.
چرا؟
چون خوب برخی دانسته یا نادانسته با کارهای خود کاری کردند مردم به جای اینکه جذب دین شوند از دین دور شوند.
مثلا آیا فکر می کنید وقتی اینها می آیند تصاویر برخی خانم هایی که حجاب بر سر ندارند در جاهای مختلف را منتشر می کنند هدفشان این است که اینها را تشویق کنند؟
هدف اصلی تحریک جامعه مذهبی برای تندروتر شدن وتلاش برای مقابله تعزیری با عموم زنان و در نهایت ایجاد نارضایتی عمومی است.
حتی اگر کنکاش کنید می بینید که اینها خودشان می روند چند خانم را استخدام می کنند که چنین کاری کنند و از خود چنین تصاویری ضبط کنند و در نهایت آنها آن تصاویر را منتشر کنند.
این یکی از روش های بالیده جنگ روانی رسانه ای است که متاسفانه امروزه دارند بر علیه ایران از آن استفاده می کنند.
3 – شکستن وحدت ملی ایرانی ها تحت پرچم ایران و تقویت قومی گرایی واین سیاست را مشاهده می کنیم که اینها مثلا در تشویق مردم به خودداری از خواندن سرود ملی و یا حمایت از تیم ملی و یا... انجام می دادند و می دهند و عملا هرگونه موفقیت ایران در هر زمینه ای از مسایل ورزشی گرفته تا علمی و دفاعی و سیاسی و... را به نحوی مورد حمله و تخریب و تحریف قرار دهند تا مبادا این مساله موجب ایجاد وحدت ملی گردد.
به عنوان مثال می گویم بحث توانمندی های هسته ای و یا دفاعی ایران مباحثی هستند که اصولا باید موجب ایجاد وحدت و غرور ملی شوند اما اینها با استفاده از جنگ های روانی و تبلیغاتی خود کاری می کنند که میان ایرانی ها درباره این پیشرفت ها و حمایت از آنها تفرقه ایجاد کنند و در نهایت موفقیت های ایران در عرصه رسیدن به فناوری های علمی موجب ایجاد غرور ملی و وحدت ملی نشود.
به هر صورت شاید بتوان گفت همه این مسایل مسایلی است که هر کدام جداگانه یک مقاله مفصل نیاز دارند اما سعی بر آن شد که به صورت خلاصه جمع بندی گردد، به هر حال تا دیر نشده باید به فکر مقابله با این توطئه تمام عیار از راه خود بود و متوجه شد که راه های قدیمی هیچ کدام جوابگو نیست.
البته در پایان باید گفت بخش اعظم همه این مشکلات بر اثر مسایل اقتصادی مردم است، فقر موجب آن می شود که مردم دین و ایمان خود را از دست دهند ولی باید توجه داشت جنگ روانی و رسانه ای نوین با تمام امکانات و توان بر علیه ما در حال فعالیت است و ما هنوز تصور می کنیم با روش های قدیمی یا بگیر و ببند می توانیم به مقابله با آن بپردازیم.
