قبل از شروع گفتگوهای هسته ای هم آمریکایی ها تلاش کردند تا مذاکرات شمولی تر باشد و فقط به بحث هسته ای ایران محدود نباشد، اما ایرانی ها خط های قرمز خود را از همان ابتدا ترسیم کرده بودند و آمریکایی ها تصمیم گرفتند پله پله جلو بیایند.
یعنی اول بحث اتمی ایران را حل کنند و بعد به مباحث دیگر بپردازند تا ایران را مجبور کنند از همه ابزار قدرتی که در اختیار دارد دست بکشد.
یعنی به قول معروف از همان ابتدا هم قرار نبود فقط یک برجام باشد، بنای آمریکایی ها بر این بود که برجام شروعی برای برجام های دیگر باشد.
ایرانی ها هم به خوبی می دانند که اگر به خواسته آمریکایی ها تن بدهند یعنی به قول بوکسورها، گارد خود را باز کرده اند تا امریکایی ها هر جور که بخواهند به ایران مشت بزنند و در نهایت به ایران حمله کنند و ایران را اشغال کنند.
هدفی که آمریکا تا آن را محقق نکند نمی تواند بر کل منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا تسلط یابد.
سابقه هم نشان داده که آمریکایی ها اهل قمار در جنگ نیستند، شاید ریسک کنند اما قمار نمی کنند.
برای اینکه قمار نکنند هم مجبور هستند مطمئن شوند طرف مقابل از هر لحاظ خلع سلاح شده و بعد حمله کنند.
شاید مثال واضحی از این جریان کره شمالی باشد، کشوری که امروزه در بد ترین شرایط اقتصادی و... به سر می برد اما چون آمریکا می داند که حمله به کره شمالی می تواند قمار بزرگی باشد دست به چنین کاری نمی زند.
درباره ایران هم پس از پایان جنگ ایران و عراق آمریکایی ها اطمینان داشتند که شرایط تسلیحاتی ایران به حدی رسیده که می توانند به آن حمله کنند اما با توجه به شرایط اقلیمی و مقاومت احتمالی مردم ایران حمله به این کشور یک قمار به حساب می آمد.
حمله آمریکا به افغانستان و عراق هم زمینه ساز حمله به ایران بود.
ارتش عراق پس از جنگ با ایران دیگر توان مقابله با آمریکا را نداشت و افغانستان هم ارتشی نداشت که با آمریکا بجنگند.
با این حال می بینیم که آمریکایی ها در افغانستان فقط به اشغال بخش های هموار این کشور بسنده نمودند و در طول بیست سال نتوانستند وارد مناطق کوهستانی شوند.
عراق هم چون زمین همواری داشت و آمریکا می توانست امکانات لژستیکی خود را از طریق ترکیه و عربستان و کویت به این کشور اعزام کند آمریکایی ها تقریبا وارد اکثر مناطق آن شدند اما باز هم در مناطق صعب العبور همچون کوه ها و صحراها می بینیم که آمریکایی ها هیچ وقت نتوانستند ورود کنند.
در همین حین ایرانی ها تلاش کردند شرایط تسلیحاتی خود را بهبود بخشند و شروع به تولید داخلی تسلیحات مخصوصا موشک های میان برد و دوربرد نمودند.
آمریکایی ها تصور نمی کردند که ایرانی ها بتوانند به این سرعت خود را جمع و جور کنند.
همزمان ایرانی ها پشت جبهه ها هم نفوذ کردند و با حضور در سوریه و لبنان و فلسطین و عراق و افغانستان و یمن کاری کنند که آمریکایی ها به خود بیایند و ببینند که نیروهایشان به جای اینکه ایرانی ها را محاصره کرده بودند خود در محاصره ایران و طرفداران آن در منطقه هستند.
بدیهی است که ورود به جنگ با ایران از ریسک و قمار گذشته بود و به نوعی خودکشی تبدیل می شد چرا که همه نیروهای آمریکایی در منطقه در خطر بودند وهستند.
ایران توانسته بود مرزهای مجازی خود را چند هزار کیلومتر از مرزهای سیاسی خود دورتر ترسیم کند و به این ترتیب آمریکا و متحدانش مجبور می شدند با ایران در کل منطقه بجنگند و نه در محدوده جغرافیای سیاسی ایران.
مضاف بر همه اینها خطوط پشتیبانی لژستیک نیروهای آمریکایی و متحدین آمریکا در منطقه همه در تیررس موشک های ایرانی بود و هست.
ایران همچنین موفق شد موشک های بالستیک دوربرد تولید کند.
تفاوت موشک های معمولی با موشک های بالستیک در این است که موشک های بالستیک از جو زمین خارج می شوند و بعد وقتی می خواهند به هدف خود اصابت کنند دوباره وارد جو زمین می شوند.
به این ترتیب ردیابی موشک های بالستیک برای سیستم های دفاع موشکی بسیار مشکل تر می باشد.
یک موشک که مثلا بخواهد دو هزار کیلومتر را طی کند تا به هدف برسد شاید برای رسیدن به هدف خود (بستگی به سرعت اش) بیست دقیقه تا نیم ساعت در هوا باشد و طی این مدت سیستم های راداری و دفاعی که آمریکا در 240 نقطه اطراف ایران نصب کرده قطعا آن را رصد می کنند و به راحتی نابود می کنند اما وقتی که موشک بالستیک باشد و از جو زمین خارج شود فقط ماهواره ها می توانند آن را رصد کنند و تشخیص نقطه بازگشت آن به جو زمین و مکانی که قرار است هدف قرار گیرد چیزی ما بین بیست تا سی ثانیه فرصت به سیستم های دفاعی می دهد.
با توجه به اینکه امروزه اسرائیل بیشترین تهدید را بر علیه ایران انجام می دهد می توان تصور کرد که در صورت حمله آمریکا و متحدین اش به ایران بارانی از موشک های بالستیک بر سر اسرائیل ببارد.
این مساله زمانی اهمیت بیشتری پیدا می کند که امروزه همه می دانند ایران فناوری کامل چرخه هسته ای را در اختیار دارد و اگر شرایط تهدید بر علیه ایران بسیار خطرناک شود و کار به جایی برسد که ایرانی ها احساس کنند که دیگر کار از کار گذشته آنوقت اقدام به ساخت کلاهک های هسته ای کنند و روی این موشک ها سوار کنند.
وقتی مقامات آمریکایی از امنیت اسرائیل صحبت می کنند منظورشان تامین امنیت مردم اسرائیل نیست، اینها برای آمریکا اهمیتی ندارند، منظورشان تامین جای پای آمریکا در منطقه است چرا که بر اساس همه سیاست های آمریکا اسرائیل جای پای مطمئن این کشور در منطقه به شمار می آید.
بدیهی است ایرانی ها هم متوجه این ماجرا شده اند و به همین دلیل شرایطی ایجاد می کنند که حمله به ایران یعنی خالی کردن زیر پای آمریکا و با سر زمین خوردن آن.