طی چند ماه اخیر ایران توانسته ضربه های سنگینی را به رقبای خود در منطقه وارد کند و بدیهی بود که آنها به فکر انتقام گرفتن از ایران و همپیمانان آن در منطقه بیافتند و آنچه امروزه ما در لبنان و عراق شاهد آن می باشیم را می توان به نوعی تلافی شکست های دشمنان ایران در منطقه تلقی کرد.
نمی توان به هیچ وجه انکار کرد که چه در لبنان و چه در عراق فساد و مشکلات اقتصادی عدیده ای وجود دارد که موجب شده مردم به خیابان ها بریزند و دست به اعتراض بزنند.
اینکه این تظاهرات به یکباره شاهد شعارهایی بر علیه ایران ویا مقامات ایرانی باشد دیگر بحث اعتراض به شرایط اقتصادی موجود نیست.
این شعارها نشان می دهد که در ابتدا مردم به دلیل مشکلات اقتصادی به خیابان ها آمده اند و سپس برخی تلاش کرده اند از حضور مردم استفاده ابزاری و سیاسی داشته باشند وسوار بر اعتراضات شوند.
اینکه برخی رسانه های مخالف با ایران روی شعارهای چند نفر بر علیه ایران تمرکز کنند و شعار اصلی معترضان در اعتراض به شرایط اقتصادی را کنار بگذارند خود نشان می دهد که هدف این رسانه ها برجسته کردن این ماجرا است و نه پوشش اعتراضات مردمی.
انتخاب لبنان و عراق برای ایجاد شورش و اعتراضات اجتماعی بی دلیل نبوده.
دلیل اصلی این است که هم عراق و هم لبنان کشورهایی دارای اکثریت شیعی می باشند و به نوعی عمق استراتژیک طبیعی نفوذ ایران در منطقه به حساب می آیند.
چند ماه پیش وقتی که همه نقشه ها برای محاصره اقتصادی و نظامی ایران به آخر رسیده بود به یکباره دبیر کل حزب الله لبنان اعلام کرد که اگر به ایران حمله شود لبنانی ها کنار نخواهند نشست و به کمک ایران خواهند شتافت و به نوعی تهدید کرد که جبهه جنگ بر علیه اسراییل را باز خواهد کرد.
بلا فاصله نیروهای مقاومت در عراق همین واکنش را نشان دادند و از فلسطین گرفته تا یمن همه نیروهای همسو با جبهه مقاومت بیانیه های مشابهی نشان دادند.
قبل از این ماجرا ایالات متحده و همپیمانانش مطمئن نبودند که در صورت حمله به ایران بقیه مجموعه مقاومت امکان پاسخ خواهند داشت یا نه و اینکه آیا جوامع آنها چنین اجازه ای را به آنها می دهد اما وقتی که گروه های مقاومت بدون هیچ تعارفی چنین بیانیه هایی را منتشر کردند متوجه شدند که در صورت راه انداختن جنگ بر علیه ایران قطعا کل منطقه به آتش کشیده خواهد شد.
از سوی دیگر علیرغم فشارهای شدید آمریکا بر علیه عراق جهت همکاری با این کشور در وضع تحریم بر علیه ایران اما آقای عادل عبد المهدی نخست وزیر این کشور با شجاعت اعلام کرد که عراق در این زمینه با آمریکا همکاری نخواهد کرد.
مضاف بر این عراق گذرگاه البوکمال در غرب این کشور با سوریه را علیرغم فشار آمریکا باز کرد تا خط ارتباط جبهه مقاومت عملا به صورت زمینی از تهران تا بیروت باز شود.
نکته دیگری که برای آمریکایی ها بسیار ناراحت کننده بود این بود که عراق در حال مذاکره با روسیه برای خرید تسلیحات روسی از جمله سامانه های دفاعی اس300 و اس 400 بود و نخست وزیر عراق تهدید کرده بود در صورتی که اسراییل به حملات خود بر علیه مواضع الحشد الشعبی در عراق ادامه دهد با واکنش متناسب مواجه خواهد شد.
وچه کسی است که نداند واکنش نشان دادن به اسراییل یعنی عبور از خط قرمز آمریکا.
چیزی که بغض آمریکایی ها را ترکاند این بود که آقای عبد المهدی سیطره اقتصادی آمریکا بر عراق را با سفر به چین به چالش کشید و توافقنامه دویست ملیارد دلاری با چین به امضا رساند.
در همه این گیر و دارها پارلمان عراق هم در حال بررسی تصویب مصوبه ای که تقاضای خروج نیروهای آمریکایی از عراق را دارد می بود.
در لبنان ظاهرا کم کم ماجرا جمع و جور شده در عراق هم ظاهرا به زودی ماجرا در حال جمع و جور شدن است.
نکته قابل تامل این می باشد که آمریکایی ها هنوز پایبند سیاست قبلی خود مبنی بر برهم زدن انتخاباتی که به نفع آنها نیست می باشند مانند کاری که در اوکراین و یا ونزولا و یا ... انجام داده اند و انجام می دهند اما متوجه نیستند که چون با شرایط منطقه خاورمیانه به اندازه ایرانی ها آشنایی ندارند در نهایت ایرانی ها هستند که ضربه نهایی را می زنند.
زمانی برخی تصور می کردند که پس از اشغال افغانستان کار ایران تمام است اما مشاهده کردیم ایران با سیاست و درایت خود توانست نیروهای همسو با خود را در این کشور به قدرت برساند.
وقتی آمریکایی ها عراق را گرفتند دیگر همه یقین پیدا کردند که اینبار کار ایران تمام است اما مشاهده می کنیم سالها پس از اشغال عراق آمریکایی ها مجبور هستند نیرو اجیر کند تا بر علیه ایران شعار دهند.
نمی توان اذعان داشت که این ماجراها هیچ تاثیری روی زمین نداشته اما به قول معروف "جوجه را آخر پاییز می شمارند" وهنوز اول آن هستیم باید صبر داشت و دید پس از اینکه آمریکایی ها همه برگه های خود در لبنان و عراق را سوزاندند ایران چه کار خواهد کرد؟
شواهد میدانی نشان می دهد بازی ای که برای آمریکایی ها تمام شده تلقی می شد، برای ایرانی ها تازه شروع شده.