اوضاع پیرامون جمهوری اسلامی ایران و روابط آن با ایالات متحده در ماههای اخیر بصورت افت و خیز سینوسی - افت، صعود ، صعود و افت جریان دارد.
ژوئن داغ، زمانی که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا برای ضربه زدن به ایران آماده شده بود جایش را به ژوئیه ملایم داد. 16 ژوئیه رئیس جمهور آمریکا در نشست دولت در کاخ سفید اعلام کرد که پیشرفت بزرگی در رابطه با ایران حاصل شده است:«خواهیم دید چه اتفاقی خواهد افتاد. اما به پیشرفت بزرگی دست یافتیم». منظور مذاکرات رسمی آمریکا-ایران در خصوص حیطه وسیعی از مسائل بود. در ایران نیز امکان مذاکرات و موضوع مذاکرات مورد بحث قرار گرفت.
اما هنوز سه روز از آن زمان نگذشته بود که 19 ماه ژوئیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران نفتکش «استنا ایمپرو»تحت پرچم انگلیس را توقیف کرد.هیچ کس شکی ندارد که این پاسخ آینهواری به توقیف نفتکش «گریس 1» توسط بریتانیا در روز 4 ژوئیه بود که حامل 2 میلیون بشکه محصولات نفتی برای دولت سوریه بشار اسد بود. در این رابطه انگلیسی ها از بهانه فرمالی برخوردار بودند – تانکر راهی سوریه، کشوری شده بود که تحت تحریم های اتحادیه اروپا قرار دارد. بریتانیا هم هنوز از اتحادیه اروپا خارج نشده است. علاوه برآن، انگلیسی ها حاضر به آزاد کردن نفتکش بودند اگر وارد بندر سوریه نشود.
و اما قابل درک است که سپاه پاسداران در ناحیه تنگه هرمز بیش از دو هفته به انتظار عبور تانکر انگلیسی نشسته بود. عباسعلی کدخدایی قائم مقام دبیر شورای نگهبان اعلام نمود که «توقیف تانکر انگلیسی پاسخ متقابل به توقیف نفتکش ایرانی است. اینگونه عملیات جوابیه صحیح در حقوق بینالمللی بخوبی آشناست. اقدامات دولت ایران در مقابله با جنگ اقتصادی غیرقانونی و توقیف تانکرهای نفتی نمونه ای از این مقررات و اصول است و قوانین بینالمللی اساس آن را تشکیل میدهند.
تصمیم ایران در توقیف نفتکش انگلیسی از یکسو نشانگر آن است که: ایرانی های مغرور و مستقل نمی توانند با انگیزه های انگلیسی کنار بیایند و آنها را بی پاسخ بگذارند.
از سوی دیگر تصمیم ایران در این رابطه در شرایط کنونی چندان منطقی نیست.
توقیف نفتکش «استنا ایمپرو» میتواند حامل دو پیامد منفی برای ایران باشد. اولا این نوع عملیات میتواند بریتانیا و دیگر کشورهای اتحادیه اروپا (فرانسه، آلمان از لندن حمایت کردند) را به تشدید فشار بر ایران سوق بدهند. تا کنون بریتانیا، فرانسه و آلمان از تهران در مقابله سیاسی –اقتصادی آن کشور با آمریکا حمایت میکردند، دقیق تر گفته شود با دولت دونالد ترامپ در رابطه با برجام. اگر کشورهای اتحادیه اروپا از ایستادگی در مقابل فشار آمریکا بر ایران خودداری کنند، این امر زیان های عظیمی برای ایران ببار خواهد آورد و احتمال آن خواهد رفت که برجام فروبپاشد.
دوما در صورت تشدید «جنگ تانکرها»، آمریکا ممکن است جواب اینگونه عملیات ایران در تنگه هرمز را با عملیات نظامی بدهد. همه می دانند که ایران تهدید به بستن تنگه هرمز کرده است اگر آمریکا مانع از صادرات نفت آن کشور شود. البته در اینجا صحبتی از عملیات زمینی آمریکا و متحدان آن در میان نیست. اما نمی توان ضربات هوایی و موشکی به تأسیسات نیروی دریایی ایران را از نظر دور داشت.
سواحل شمالی تنگه هرمز به ایران تعلق دارد و سواحل جنوبی آن به امارات متحده عربی و عمان. عرض آن در جاهایی از 34 کیلومتر بیشتر نیست و این امر بستن آن را آسان میکند.
بریتانیا با توجه به اوضاع در آن منطقه، پیشنهاد کرد عملیات نظامی –دریایی تحت رهبری اتحادیه اروپا برای تأمین امنیت کشتیرانی در تنگه هرمز اجرایی شود که فرانسه، ایتالیا و دانمارک از این ایده حمایت کردند. این درحالی است که آنها میدانند هرگونه مأموریت نظارت و گشتزنی از سوی آنها باید در هماهنگی فشرده با آمریکا انجام بشود.
آمریکا نیز ایده گشتزنی در خلیج فارس را تحت عنوان Sentinel اعلام کرده است.
به احتمال قرین به یقین، لندن و واشنگتن برنامه های خود را در این خصوص هماهنگ خواهند کرد. در عین حال کشورهای غربی این موضوع را رد میکنند که گویا آنها با ایجاد اتحادیه های نظامی – دریایی قصد انجام عملیات علیه ایران را دارند.
اما آشکار است که امکان نظارت به عقیده آمریکایی ها باید با حضور نیروی بحد کافی قوی همراه باشد. با توجه به تمرکز نیروهای آمریکا و بریتانیا در منطقه خلیج فارس می توان دست به قضاوت زد. رویهمرفته حدود 35 هزار نظامی آمریکایی بطور دائمی در خلیج فارس مستقر هستند، از جمله در کویت، حدود 13 هزار و 500 نفر، در قطر 8 هزار و عربستان سعودی، 9 هزار و در بحرین 4 هزار نظامی امریکایی مستقر هستند. افزون بر آن برای اجرای عملیات در خلیج فارس، می توان از دو گروه ناو ضربتی هواپیمابر استفاده کرد که 5 هزار نظامی و 80 جنگنده در این ناوها قرار دارند.تعداد کل خدمه هر یک از این گروه ها 15-12 هزار نفر است. آمریکا میتواند از بیش از 700 هواپیمای جنگی و 40 هواپیمای حامل موشک های بالدار، زیردریایی اتمی و شناورها(رویهمرفته 600 موشک بالدار دریاپایه) استفاده کند. دفاع از آنها درمقابل حملات موشکی توسط سامانه های پدافند هوایی مستقر در اسرائیل، عراق، اردن، عربستان و کویت ممکن خواهد شد.
آمریکا میتواند از بمبافکن «ب-2آ» برای ضربه زدن به زیرساخت مجتمع هستهای ایران و نیروی هوای آن کشور استفاده کند که در پایگاه هوایی دیگو گارسیا در اقیانوس هند مستقر است.
بریتانیا نیز در این منطقه حضور نظامی دارد. پایگاه دریایی بریتانیا در بحرین است.7 شنارو جنگی در آنجا مستقر هستند. شناور موشکی «کنت» نیز در راه رسیدن به خلیج فارس است. قرار است زیردریایی اتمی « Estute» نیز به آنجا اعزام شود که می تواند موشک های بالدار و ضد کشتی را پرتاب کند. چنین قدرتنمایی دریایی از سطح نیاز تأمین امنیت کشتیرانی در تنگه هرمز فراتر می رود.
مارک اسپر وزیر دفاع اعلام کرد که نیروهای مسلح آمریکا هر چه لازم باشد در دریا و هوا برای تأمین امنیت کشتیرانی در خلیج فارس و تنگه هرمز به انجام خواهد رساند.
حسن روحانی رئیس جمهور ایران اعلام نمود:«به هیچکس اجازه تشدید بی نظمی در خلیج فارس و تنگه هرمز را نمی دهیم. ما بدنبال تنش و درگیری نظامی نیستیم و آنچه تا بحال انجام دادهایم جوابی به نقض مقررات از سوی طرف دیگر بوده است».
البته وجود نیروهای نظامی در چنین سطی در خلیج فارس علاوه بر قدرتنمایی می تواند به درگیری تصادفی بین نیروهای ایران و غرب فرا روید. نتیجه چنین تصادم احتمالی با در نظرداشت واکنش منفی ایران نسبت به ایجاد ائتلاف نظامی برای تأمین امنیت کشتیرانی در خلیج فارس می تواند درگیری جدی باشد.
حضور نظامی در خلیج فارس نه تنها باعث تأمین امنیت کشتیرانی در آن منطقه نمی شود بلکه قیمت حمل ونقل محصولات نفتی را افزایش خواهد داد. در این رابطه برخورد سیاسی-دیپلماتیک ضروری است و نه نظامی. روسیه مفهوم امنیت جمعی در ناحیه خلیج فارس را پیشنهاد کرد. این مفهوم سازماندهی امنیت کشتیرانی توسط کشورهای حاشیه خلیج فارس، از جمله ایران و عراق و کشورهای روسیه، چین،آمریکا و اتحادیه اروپا، هند و دیگر کشورهای ذینفع را در نظر میگیرد.
حالا باید دید کدام یک از شرکت کنندگان در بازی نظامی –سیاسی در خلیج فارس حاضر به بحث در باره پیشنهاد روسیه هستند؟
بلندپروازی های بازیگران منطقه ای و خارج از منطقه ای در تضاد نظامی –سیاسی، اقتصادی، دینی، قومی و ایدئولوژیکی فراتر از واقعیات عینی و تأمین امنیت جمعی در منطقه است. هم اکنون در منطقه خلیج فارس، تضاد و درگیری ها بین کشورها (در وهله نخست بین ایران و باقی کشورها) زمینه را برای درگیری های مسلحانه آماده می سازد. از اینرو بعید است پیشنهاد مهم روسیه پاسخ مناسبی دریافت کند.
البته قابل درک است که کار روی اجرایی شدن چنین ایدهای سالها وقت خواهد برد. اما اگر امروز، رفع بحران در روابط ایران و آمریکا مهمترین مسأله در اجرایی شدن این پیشنهاد است، همانا حل و فصل این مسأله پیش شرطی برای کار سازنده در ایجاد امنیت جمعی در خلیج فارس خواهد بود.