تا زمانی که خودمان از نظر فرهنگی و اجتماعی و فکری تغییر نکنیم قطعا اوضاع ما تغییر نخواهد کرد.
اگر ما توانستیم روزی هشت سال جنگ تمام عیار با بیش از هشتاد کشور را تحمل کنیم به این دلیل بود که ما فرهنگ مان بود، از زمانی که فرهنگ ما فرهنگ مصرفی شد دشمن توانست ضعف ما را پیدا کرد.
اولین چیزی که باید بپذیریم این است که هر آنچه برایمان پیش می آید نتیجه انتخاب و تصمیم و رفتار خودمان است و دیگران زمانی می توانند در سیر زندگی و شرایط ما تاثیر بگذارند که خودمان فضا را برای دخالت آنها باز کنیم.
اگر امروزه شرایط اقتصادی مملکت ما به این وضع رسیده شاید تحریم های آمریکا بهانه ای برای این شرایط اقتصادی باشد اما اصل کار خودمان هستیم که با تصمیم و رفتار خودمان به این شرایط اقتصادی دامن می زنیم.
بر کسی پوشیده نیست که تصمیمات اشتباه اقتصادی در موارد زیادی منجر شده که اقتصاد مملکت به هم بریزد و به جای اینکه ما در مقابل این تصمیمات بایستیم به این اشتباه ها دامن می زنیم.
مثلا سال گذشته در سوئیس دولتشان اعلام کرده بود که پول مازاد زیادی در اختیار دارد و یکی از پیشنهاد ها این بود که پول دولت میان مردم تقسیم شود و یک رفراندوم برای نظر سنجی در این مورد راه انداخته بودند.
با کمال تعجب دیدیم که اکثریت مردم سوئیس با تقسیم این پول مخالفت کردند چون متوجه بودند که اگر این پول تقسیم شود تورم در کشورشان بالا خواهد رفت.
اما آیا در ایران اینگونه است؟
حتی آنهایی که نیاز ندارند تقاضای یارانه می کنند.
البته آنها نیز حق دارند چون فرهنگ یارانه بگونه ای در ایران جا افتاده که این حق همه ایرانی ها هست و میان همه باید تقسیم شود.
نکته اصلی در این است که حتی ثروتمندان جامعه ما حاضر نیستند که از این یارانه به نفع دیگران گذشت کنند.
به همین نسبت فرهنگ گذشت که همانا فرهنگ ملی و مذهبی ما روی آن تاکید دارد در جامعه ما از بین رفته.
اگر تاجری کالایی را با قیمتی می خرد به جای اینکه بر اساس اصول سود خود را بردارد و به مردم بفروشد تلاش می کند با بالاترین قیمت ممکن این کالا را به مردم بفروشد.
آیا تا به حال فکر کرده اید وقتی که مردم ما به جای اینکه با سرمایه خود کار کنند ترجیح می دهند آن را در بانک بگذارند و سود دریافت کنند و اگر بانک ها سود زیاد به آنها ندهند به سمت خرید ملک یا ماشین و یا سکه و ارز و… که نیاز ندارند می روند نتیجه اش در کل چه خواهد شد؟
آیا باور داریم که اگر چنین فرهنگی را داشته باشیم دود اش در چشم چه کسی خواهد رفت.
آیا می توان تصور کرد که مثلا بانکی 20 درصد به ما سود بدهد و بعد حد اقل 30 درصد در نیاورد؟
زمانی بسیاری حاشا می کردند که بحث اختلاس یا زیرمیزی و یا باج گیری را مطرح کنند و به ندرت می شد خبری در این موارد شنید اما امروزه اگر نام کسی با اختلاس های کمتر از هزار ملیارد تومان مطرح شود مورد تمسخر قرار می گیرد.
چون امروزه فرهنگی میان ما جا افتاده که همه به دنبال آن هستند که از گوشت یکدیگر بکنند.
زمانی اکثریت مردم ایران برایشان اهمیت نداشت که چه ماشینی سوار می شوند و یا در چه خانه ای زندگی می کنند ویا چه لباسی می پوشند، مهم برایشان شخصیت طرف مقابل بود و دوستی و صمیمیت بود اما امروزه فرهنگ جامعه ما مصرفی شده وچشم به هم چشمی جامعه ما را نابود کرده.
از قدیمی ها سوال کنید که صمیمیت همسایه ها با هم چه قدر بود و امروزه نگاهی به خودمان کنیم تا ببینیم چه قدر با همسایه هایمان آشنایی یا ارتباط داریم.
همچنین در مورد رابطه خودمان با دوست و فامیل.
آیا فکر می کنید تا قلبمان برای یکدیگر نتپد قلب آمریکایی برای ما می تپد؟
آیا توجه دارید بسیاری از آنهایی که به آمریکایی ها خط می دهند تا با مردم ایران چنین رفتار هایی داشته باشند اسما ایرانی هستند و هیچ اهمیتی برای دوست و فامیل خود در ایران ندارند؟
اگر خودمان دست به دست هم ندهیم ودر مقابل دشمن نایستیم آیا فکر می کنید که کسی دلشان به حال ما خواهد سوخت؟
به جای اینکه محتکران و اختلاس گران و… را از میان خود طرد کنیم آنها را تشویق می کنیم.
بدیهی است تا زمانی که خودمان تغییر نکنیم و به فکر منافع جمع نباشیم هیچوقت نباید توقع داشته باشیم که شرایطمان تغییر کند.