آخرین شاهنشاه ایران، محمد رضا پهلوی، سرنگون شد. پادشاهی 2500 ساله ایران به موجودیت خود پایان داد.
مفسر اسپوتنیک ولادیمیر ساژین می نویسد: ده روز قبل از این لحظه تاریخی — صبح اول فوریه 1979، ساعت 9:00 و 27 دقیقه 30 ثانیه، بوئینگ 747 خطوط هوایی فرانسه در فرودگاه مهرآباد تهران فرود آمد که توسط پرواز ویژه آیت الله خمینی از پاریس به ایران رساند. هنگامی که آیت الله خمینی روی پله بود، خورشید پشت سر او طلوع کرد. او در این هاله نمادین، پس از سالها مهاجرت به سرزمین بومی خود وارد شد.
انقلاب اسلامی در ایران یک رویداد مهم قرن بیستم بود. مطمئنا می توان آن را با انقلاب بلشویکی اکتبر 1917 در روسیه، مقایسه کرد که، مانند ایران، تمام کشور را از زمین تا آسمان عوض کرده است و تا به حال تأثیر زیادی بر توسعه فرآیندهای سیاسی در سراسر جهان دارد.
رهبر بی قید و شرط این انقلاب که سالها در تبعید آن را آماده کرده بود، آیت الله سید روح الله مصطفوی موسوی خمینی بود. خدمت اصلی او به انقلاب اسلامی و همچنین شایستگی ولادیمیر لنین در کودتای بلشویک این است که او تمام عمر خود را وقف مبارزه با رژیم شاه کرد که مکررا او را دستگیر و آزار و اذیت کرده است.
در سال 1964، آیت الله خمینی از ایران اخراج شد. پانزده سال مهاجرت او طول کشید. تقریبا یک سال در ترکیه زندگی کرد، 13 سال دیگر در عراق و تقریبا نیم سال در حومه پاریس بود.
با این حال، تمام این زمان ها، خمینی مبارزه سیاسی را متوقف نکرد و بر ذهنیت ایرانیان از خارج تأثیر می گذاشت. او ایرانیان را برای سرنگونی شاه آماده می کرد. همرزمان او خطبه ها و سخنرانی های خمینی را روی نوار ضبط کرده و سپس به ایران می فرستاده تا مخفیانه در مساجد ایران پخش شوند.
همانا او بود که ایده واول ولایت فقیه را پیش کشید. به عبارت دیگر، اصل بیان سیاسی معنویت مذهبی، با هدف برقراری یک روحانی و حقوقی قانونی است که بالاترین مقام قدرت معنوی "مرجع تقلید" است. این اصل بر اساس زحمات آیت الله خمینی اساس نه تنها ایدئولوژی "خمینیسم" (یا "نئو شیعیسم ") که توسط وی توسعه یافته بود، بلکه همچنین اساس دولتسازی شده بود. او اسلام و سیاست را درهم آمیخته و اسلامگرایی کل جامعه را به عنوان یکی از اهداف اصلی خود تعیین کرد و به وسیله اعمال قدرت از طریق نفوذ دین بر همه راستاهای زندگی اسلام و ایدئولوژی را به سلاح مبارزه سیاسی تبدیل کرد. شعار"دین ما ایدئولوژی ما است، ایدئولوژی ما سیاست ماست" توسط آیت الله خمینی پیاده شد. بنابراین، مرزها بین فعالیت های مذهبی، ایدئولوژیک و سیاسی تا حد زیادی متلاشی شده و در حال حاضر یک فرایند واحد را تشکیل می دهند.
آیت الله خمینی را می توان با ژوزف استالین مقایسه کرد. نه تنها به این دلیل که هر دو ریشه های مذهبی عمیق دارند، هر دوی آنها ریاضت طلب اند. هر دو افكار خود را به سادگی، بسیار واضح بیان می کردند طوری که حتی بیسوادترین افراد آنها را می و هر دو برنده هستند، قربانی های بی شماری دادند و به پیروزی رسیدند. دو رهبر نوع جدیدی از دولت را ایجاد کردند — یکی دیکتاتوری کمونیستی و دیگری اسلامی. هر دو رژیم کاملا ایدئولوژیک هستند: در اتحاد شوروی — ایدئولوژی استالینیسم، در ایران — ایدئولوژی خمینیسم. علاوه بر این، هر دو استالین و خمینی دارای یک کاریزما شگفت انگیزی بودند که بر اثر آن دشمنان شان دوست می شدند. کرد.
خمینی فقط چند ماه بعد از انقلاب، همه نهادهای حکومت شاه را نابود کرد. در اول آوریل 1979، یک رفراندوم با تنها یک سوال برگزار شد: "آیا شما از ایجاد جمهوری اسلامی ایران حمایت می کنید؟" و اکثریت از آن حمایت کردند. از آن روز، ایران که تنها چند سال قبل 2500 سالگی سلطنت را جشن گرفت، به جمهوری اسلامی تبدیل شد. در دسامبر همان سال، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصویب شد که بر پایه احکام خمینیسم برتری اصول اسلامی را مستحکم کرد. در سال 1980، روند سریع تشکیل نهاد ها و موسسات حاکمیت دینی در کشور آغاز می شود. در این راستا، خمینی یک نوآور اسلامی بود. او ایده "ولایت فقیه" را به اجرا گذاشت. این اصل اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود که رهبر عالی آن آیت الله خمینی شد.
در ابتدا، رهبر عالی، از نیروهایی که از نظر منافع خود با انقلاب مخالف نبودند، استفاده می کرد. در وضعیت عجیب و غریب مبارزه علیه شاه، خمینی تبدیل به یک سیاستمدار زبردستی که توانست با چپگراها و راستگرایان بازی کند، او با آنها موازنه کرده و تا زمان معیین پیروزی و ارتقاء یک عده بر دیگران را تمجید می کرد. اما همه اینها زیاد طول نکشید. از تابستان 1980، شاید تا سال 1984، آیت الله خمینی "همراهان انقلاب" را از مسیر خود حذف کرد. یعنی نیروهایی که از او حمایت می کردند، اما به او بیگانه بودند.
در میان آنها، شخصیت های دینی معتبری که با ایده "ولایت فقیه" موافق نبودند، از جمله با اتحاد اسلام و محمد کاظم شریعتمداری بودند. آنها تحت بازداشت خانگی قرار گرفتند. برخی از آیت الله ها بزرگ، ایران را ترک کردند، برخی به سادگی سکوت کردند، در شهر قم جمع شدند و سکوت کردند. همانطور که در هر انقلاب بود، بدون سکوبگری و ترور انقلابی نبود. چرخ ترور به حرکت در آمد. در نسخه ایرانی، به روش مشابه با ترور "سرخ " و "سفید" انقلاب اکتبر، می توان آن را "ترور سبز " نامید. رهبری شیعه جدید ایران به رهبری خمینی، با استفاده موثر از کمیته های انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حزب الله ایران، رهبری برای چندین سال زورگویی های بی وقفه را انجام می داد. آغاز آن در تاریخ 14 ژوئن 1980 بود، زمانی که آیت الله خمینی فرمان "انقلاب فرهنگی اسلامی" را صادر کرد. این حکم کمپین آزار و اذیت مخالفان را آغاز کرد. در اواخر سال 1984 تعداد کل اعدام ها در ایران به 40 هزار نفر رسید. تعداد بازداشت شدگان قابل برآورد نیست.
سازمان مجاهدین خلق ایران یک مقاومت قوی و واقعی برای رژیم خمینی بود. این سازمان در سال های شصت قرن بیستم میلادی به منظور مبارزه با رژیم شاه تاسیس شد و بارها به روش های تروریستی متوسل شد. از دیدگاه ایدئولوژیک، این ترکیبی از اسلام گرایی و مارکسیسم است. اعضای این سازمان برای انقلاب اسلامی بسیار کار کرده اند، آنها به طور جدی مخالف تلاش برای بازگرداندن سلطنت بودند، و در ابتدا در کنار خمینی قرار داشتند. اما آیت الله خمینی رقبا را در آن ها حس کرد، به تدریج شروع به فشار شدید بر آنها کرد. در نتیجه، مجاهدین خلق به ناچار از دولت خارج شدند، سرکوب شدند (بیش از 3 هزار نفر از اعضای آن سازمان اعدام شدند) و به فعالیت زیرزمینی پرداختند، در حالیکه هنوز هم در برابر نظام کنونی ایران مقاومت می کنند.
در طول سه — چهار سال، آیت الله موفق شد تقریبا تمام "همراهان انقلاب" را نابود کند. آخرین نیرویی که خمینی به آن ضربه زد، حزب توده ایران بود، یعنی کمونیستهای طرفدار مسکو که از مبارزۀ ضد شاه خمینی در اولین سالهای انقلاب حمایت کردند. در ژانویه سال 1979، دبیر کل حزب توده، نورالدین کیانوری، در مورد خمینی مثبت گفته و اظهار داشت که "سوسیالیسم علمی و اسلام متناقض نیستند" و "کمونیست ها و خمینی می توانند تقریبا تا پایان باهم بروند. با این وجود این گفته ها آیت الله را متوقف نکرد. بیش از 5 هزار عضو و هوادار حزب دستگیر شدند. محاکمه های بزرگ و پر سر و صدای چپگرایان در سراسر کشور انجام شد. رهبران حزب توده در جریان نمایش های تلویزیونی، اعتراف کردند که تحت رهبری کرملین کار کرده اند و خود عاملان مسکو نامیدند.
مبارزه سیاسی داخلی در جمهوری اسلامی ایران حتی پس از شکست همراهان انقلاب هم در مجلس و هم در میان گروه های مختلف سیاسی ادامه داشت. اینها افرادی بودند که در صحیح بودن خط امام خمینی تردیدی نداشتند، اما در میان خود دیدگاه های مختلفی در مورد چگونگی اجرای این ایده ها داشتند. و اختلاف نظرها بسیار جدی بود. با این حال، رهبر عالی، آیت الله خمینی، فراتر از این بحث ها بوده و هرگز طرفی کسی را نمی گرفت. و هنگامی که او چیزی گفته بود ، بر همه روشن بود که آنها باید چکار کنند. اعتبار آیت الله خمینی حتی بعد از مرگ غیر قابل انکار بود.
پس از مرگ رهبر ، ایده های وی همچنان پایه دکترین سیاسی ایران است که سیاست های داخلی و خارجی رهبری روحانی را تعیین می کند. یکی از اصول آن مربوط به صادرات انقلاب اسلامی به مدل ایرانی بود. آیت الله خمینی جمهوری اسلامی ایران را تأسیس کرد که به نوعی آزمایشگاهی تبدیل شده است که در آن اسلام سیاسی برای اولین بار در عمل یک وسیله ای برای حل مشکلاتی شده که به طور کلی تمدن اسلامی در دنیای مدرن با آنها دست به گریبان شده است. خمینیسم به ایران محدود نبود. تئوری و عمل سیاسی آیت الله خمینی از بسیاری جهات سیاستمداران تعدادی از کشورهای اسلامی را به استفاده از اسلام سیاسی برای اهداف خود تحریک کردند. با گذشت زمان، حتي شرايط خاصي ظاهر شد که ماهيت سياست خميني را بازتاب مي داد. آنها همچنان از "اثر خمینی"، "مدل خمینی" و حتی طرح جهانی "خمینی" صحبت می کنند.
خمینیسم هنوز یک دکترین جهانی و یک پرچم عمل سیاسی نشده است. با این حال، این امر اهمیت جهانی آیت الله خمینی — نظریه پرداز و اجرا کننده انقلاب اسلامی را که امروز 40 سالگرد خود را جشن می گیرد، کاهش نمی دهد.
ممکن است عقاید نویسندگان مقالات با سیاست های اسپوتنیک مطابقت نداشته باشد.