هم اکنون در دورهای زندگی میکنیم که رسانهها و مجامع بینالمللی، رشد بسیار زیادی کردهاند و دیگر مثل گذشته، تنها یک خبرگزاری بزرگ یا یک سرویس خاص به نقل اطلاعات نمیپردازد. از طرفی انفجار اطلاعات و همه گیر شدن اینترنت، مجال سرعت در پردازش و انتقال اطلاعات را نیز فراهم کرده است.
جنگ رسانه ای را می توان نوعی جنگ روانی دانست که یکی از اصول زندگی بشری شده است. جنگ روانی را حتی راز بقای بشر نامیده اند. ولی در چند دهه اخیر که رسانهها و اطلاعات رشد بسیار زیادی کردهاند و به قولی، انفجار اطلاعات رخ داده است، جنگ روانی، نبردی شده است برای تسلط بر افکار و اذهان مردم.
جنگ رسانه ای از تاریخ باستان تا امروز وجود داشته و جزء لاینفک سیاست ابرقدرتها بوده است و آنچه که امروز کیفیت و کمیت این جنگها را عوض کرده، توسعه زیرساخت های رسانه ای و تکنولوژی در یک قرن اخیر است. از جنگ جهانی دوم به بعد، جنگ رسانه ای به یک رشته علمی و استراتژیک تبدیل شد که ذات و سرشت اصلی قدرت نظامی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشورهایی مثل آمریکا را تشکیل می دهد.
یکی از تعریف های جنگ رسانهای استفاده از رسانهها برای تضعیف کشور، هدف و بهره گیری از توان و ظرفیت رسانه ها(مطبوعات، خبرگزاری ها، رادیو، تلویزیون، اینترنت و اصول تبلیغات) به منظور دفاع از منافع ملی است.
جنگ رسانهای یکی از برجستهترین جنبههای جنگ نرم و جنگهای جدید بین المللی است. جنگ رسانهای تنها جنگی است که حتی در شرایط صلح نیز بین کشورها به صورت غیررسمی ادامه داشته و هر کشوری از حداکثر توان خود برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش با استفاده از رسانهها، بهره گیری میکند.
اسپوتنیک با دکتر علیرضا رضاخواه، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسایل بین الملل، کارشناس ارشد در مطالعات آمریکا در خصوص کمپین رسانه ای جدید آمریکا علیه ایران به گفتگو نشست.
پرسش: وزارت خارجه آمریکا با اختصاص 40 میلیون دلار پول نقد به یکی از زیرمجموعههای خود، کمپین رسانهای جدیدی را علیه ایران آغاز کرده است. حمله رسانه ای به کشورهای باصطلاح « سرکش» از جمله روسیه، ایران و چین تا چه حد می تواند تأثیرگذار باشد؟
پاسخ: کشورهای محدودی هستند که یک خط خبری و غیر خبری مشخص را پیش می گیرند. در قبال کشورهایی که آمریکایی ها بصورت مشخص و غربی ها، متخاصم تعریف می کنند سالهاست که این کار انجام می شود. در خصوص جمهوری اسلامی سالهاست رسانه های متعددی به عنوان نمونه دویچه وله آلمان و حتی فرانسوی ها و بی بی سی انگلستان، یک فضای رسانه ای ضد ایران را بصورت مشخص دنبال می کنند که هر دوره ای هم با یک دستور کار مشخصی، فضا را پیش می برند. خُب الان ابزار رسانه ای جدیدی آمده است، توییتر آمده و فیس بوک آمده که اینها هم اینطور نیست که یک فضای بدون صاحب باشد. کاملا مشخص است که مالکیت این فضاها در اختیار کی هست و مدیریت آن چگونه است. نمونه آن اینکه پس از انتخابات 1388 ایران موقعی که وزارت خارجه آمریکا بطور مشخص از صاحبان فیس بوک و توییتر و این شبکه های مجازی درخواست کرده بودند که به کمک شلوغی ها بیایند. اینها اتفاقاتی است که اصطلاحا تاریخ نشان داده است که در جاهای دیگری هم از آن ها استفاده شده است. بحثی تحت عنوان «تبلیغات» است که همیشه وجود داشته است.
پرسش: آیا ایران می تواند ضدکمپین رسانه ای را سازماندهی کند؟
پاسخ: در مورد ضد کمپین رسانه ای باید عرض کنم که بهترین راه مقابله با این فضای رسانه ای اعتبار روایی رسانه های داخل کشور است. جمهوری اسلامی ایران چهل سال است که (شایدهم بیش از چهل سال، زیرا الان ما جشن های چهلمین سال انقلاب اسلامی را توی ایران پیش رو داریم)، توی این چهل سال با انواع این نوع تهاجم رسانه ای مواجه بودیم و این فضای رسانه ای را هم توانستیم براحتی پشت سربگذاریم. یک بحث خیلی جدی آن این است که کشورهای غربی بخصوی آمریکا به دلیل آنکه توی رفتار سیاسی خارجی خود از استانداردهای دوگانه استفاده می کند، هر روز که می گذرد اهداف پشت پرده آمریکا آشکار تر می شود. جنایات آمریکا در یمن، در عراق در سوریه را بطور مشخص دیدیم. افکار عمومی ایران براحتی قابل هدایت آنهم از طریق رسانه های غربی نیستند، بدلیل اینکه جنسشان با جنس افکار عمومی توی غرب متفاوت است و پیام ها هیچوقت آنطور که آنها می خواهند داخل ایران بخصوص در روندهای سیاسی درک نمی شود.
پرسش: آیا برنامه ریزی و اجرای عملیات جنگی علیه داعش آسان تر از دفع حملات رسانه ای آمریکاست؟
پاسخ: داعش فضایی بود که بشدت در آن یک عنصر خارجی آمد برای رقابت و یک کشتار وسیع و عجیب و غریبی را راه انداخته بود. من باورم این نیست که فضای رسانه ای که غربی ها بخصوص آمریکا دنبال می کنند آنقدر از قدرت مشخصی برخوردار است که می تواند یک تهدید خیلی جدی برای ایران یا کشورهای دیگر باشد و یا بتواند یک بحران جدی را ایجاد بکند. ماهیت تحولاتی را که رسانه ها ایجاد می کنند بشدت زودگذر است و بشدت سریع اتفاق می افتد خیلی زود هم شعله ور می شود و خاموش می شود. این تحولاتی که بدنبال فضاهای رسانه ای رخ می دهد، مثل انقلاب های توییتری که اتفاق می افتد زودگذر است بدلیل اینکه پشتوانه خیلی جدی ندارد. من این را قائل نیستم که فضای جنگ رسانه ای تهدیدی بالاتر از «داعش» است. چون کمپین های رسانه ای که کشورهای غربی علیه ایران حتی علیه روسیه و کشورهای دیگر ،شروع کرده اند، هیچوقت نتوانسته یک همچین فضای بلبشویی را ایجاد بکند. اگر بخواهیم لیگ های رسانه ای را که علیه غربی ها حتی اتفاق افتاد در نظر بگیریم، اینها هیچکدام نتوانست اصطلاحا تأثیری آنطور که داعش روی زندگی افراد داشت، داشته باشد و جابجایی مرزها در حوزه جغرافیای سیاسی داشته باشد. این تلاش هایی است که از قدیم بوده و همچنان هم ادامه دارد. تأثیر خودش را هم به اندازه خودش دارد ولی اینکه بگوئیم جنگ رسانه ای بیش از داعش می تواند خطرناک باشد، تاحالا نمونه ای نداشتیم که مثلا توی این مقطع یک جنگ رسانه ای اتفاق افتاده است و تأثیرات آن بیش از داعش بوده است. حداقل من در ذهنم نیست.
پرسش: نبرد جهانی رسانه ای آمریکا علیه فعالیتهایی که منافع ملی آمریکا و نقش رهبری آن در جهان را تضعیف میکند تا چه حد می تواند باعث تزلزل و بی ثباتی سیاسی در ایران بشود؟
پاسخ: یک زمانی این اتفاق درست بوده است. یک زمانی آمریکا برای خودش نقش رهبری را توی جهان درنظر گرفته بوده و این کمپین تبلیغاتی برای یک همچین هدفی راه اندازی می شد. حتی قبل از آقای ترامپ، در زمانی که اقای اوباما هم سر کار بود. آمریکایی ها هم این واقعیت را درک کردند که دیگر آن «نظم غرب محور» جهان رو به افول است. من شما را ارجاع می دهم به گزارش اخیری که آقای ریچارد هارد برای شورای روابط خارجه آمریکا نوشتند و صحبت می کنند از اینکه ما برای نظم بعدی که احتمالا آمریکا محور و غرب محور نیست باید آماده بشویم. آمریکایی ها توی دوران افول قرار دارند. رسانه های آنها نیز الان کمپینی راه انداختند که بتوانند گذار از وضعیت نظم قدیم به نظم جدید را بصورت بهتری مدیریت بکنند. بحث انزواگرایی که ایشان دارند اینهاهمه نشانگر این واقعیت است. اقای ترامپ در سیاست خارجی خود هیچوقت رهبری آمریکا توی مسائل حقوق بشر را مطرح نمی کند. می گوید که منافع ملی ما بر بحث های حقوق بشری اولویت دارد. اگر یک دهه قبل فضای رسانه ای آمریکا را دنبال می کردیم مطالب دیگری را سعی می کردند دنبال کنند. آمریکا خودش نیز به این واقعیت اذعان دارد که دیگر نه توی جایگاه رهبری قرار دارد و نه کسی آمریکا را به عنوان رهبر جامعه جهانی می شناسد. اختلاف اروپا و آمریکا سر مسائل تجاری، اروپا و چین و اروپا و روسیه و آمریکا و چین و آمریکا با روسیه… اینها اختلافاتی است که آمریکا الان با تمام کشورها مواجه است و نشان می دهد که آمریکایی ها دیگر همچین نقشی را برای خود قائل نیستند. فضای رسانه ای آمریکا بعضا بصورت موردی یک کمپینی راعلیه کشورها برای مصونیت زدایی و یا مقابله با رقیب دنبال می کند که تا الان هم بخصوص توی این دورانی که اقای ترامپ آمده است بشدت ضعیف عمل کرده است. یکی از دلایل این است که خود آقای ترامپ هم به این دستگاه تبلیغاتی اعتماد ندارد و از اکانت توییتر خودش به عنوان یک ابزار و بلندگوی تبلیغاتی استفاده می کند و با رسانه های جمعی آمریکا هم بشدت دچار مشکل است که یک نمونه آن را می توان در اختلاف ایشان با سی ان ان دید.
پرسش: آیا آمریکا از جنگ رسانه ای به عنوان ابزاری برای تأمین امنیت منافع خود استفاده می کند؟
پاسخ: عرض کنم که نه قبلا تأمین امنیت آمریکا با استفاده از کمپین رسانه ای اتفاق افتاده است و این امنیت تأمین شده است و نه در آینده اتفاق خواهد افتاد. آمریکا باید از سیاست های خودش که سیاست های اشتباهی است دست بردارد یعنی آنچیزی که باعث می شود امنیت آمریکا به خطر بیفتد یک بخشی همین کمپین رسانه ای بوده است. یک دوره ای آمریکایی ها تلاش کردند خودشان را به عنوان بهترین و موفق ترین کشور و بهشت روی زمین نشان بدهند. و از طرفی دیگر تلاش کرده اند که فشار خیلی جدی روی کشورهای دیگر بیاورند و جنگ سوریه و عراق و در کشورهای مختلف راه انداختند و مردم را آواره کرده اند که خُب جمع خیلی زیادی از این آواره ها با امید رسیدن به «بهشت» راه افتاده اند به سمت آمریکا. الان آمریکا با یک بحران خیلی جدی — «بحران مهاجرت» مواجه است و اروپایی ها نیز با همچین بحرانی مواجه هستند که این امنیت آنها را به خطر می اندازد. این بحران محصول آن جنگ رسانه ای غلط است که به دروغ اروپا و آمریکا را «بهشت روی زمین» نشان می داد و محصول سیاست های اشتباهی است که فکر می کردند که اگر توی کشورهای دیگر بحران ایجاد بکنند و ناامنی و بی ثباتی ایجاد بکنند، این بی ثباتی وارد کشورهای خودشان نخواهد شد. بصورت خلاصه عرض بکنم که کمپین رسانه ای برای کشوری امنیت نمی آورد. «سیاست درست» است که برای یک کشور امنیت می آورد و آمریکا باید سعی بکند یک سیاست درستی را پیش بگیرد تا اینکه از دیکتاتورهای دنیا، اقای بن سلمان، از کشتار مردم در یمن حمایت بکند، اینها خشم برمی انگیزد و باعث می شود امنیت آمریکا در جاهای مختلف به خطر بیفتد. این سیاست های غلط اگر درست تنظیم بشود، فکر نمی کنم نیازی به جنگ رسانه ای برای ایجاد امنیت باشد.