حتی بحث هم فراتر از ماجرای کودتا بر علیه مصدق بوده و هست.
مشکل دشمنی ذاتی و تفکر استعماری ای است که انگلیسی ها و کلا اروپایی ها نسبت به ایران داشته و دارند و آمریکا وارث آن بوده.
از زمانی که اروپایی ها شروع کردند کشورهای دیگر را اشغال کردن تا منابع خدادادی این کشورها را بدزدند و به اروپا ببرند همیشه چشمشان به ایران بوده یا به قول معروف ایران خار چشم آنها بوده.
همه می دانند زمانی که مصدق نفت ایران را ملی کرد بلا فاصله به آمریکا رفت و تصور می کرد می تواند با آمریکایی ها قرارداد ببندد تا آنها را پشت سر خود داشته باشد اما آنها در همان زمانی که وی داشت با نماینده های کنگره و دولت آمریکا و شخصیت های اقتصادی و سیاسی دست می داد و خوش و بش می کرد داشتند بر علیه او نقشه کودتا می چیدند.
چون در آن زمان هم این سطحی نگری میان برخی سیاستمداران ایرانی وجود داشت که اگر با آمریکایی ها ببندیم مشکل حل است، غافل از اینکه بحث آمریکا نبوده بلکه لابی قدرت پشت پرده بوده.
این لابی قدرت از اروپا مخصوصا انگلیس گرفته تا آمریکا را پشت پرده در کنترل خود دارد و در جریان غصب نفت ایران منافعی سرشار داشت که فرقی نداشت به نام انگلیس به دست آنها برسد یا به نام آمریکا، در نهایت سودها باید به دست این لابی قدرت می رسید.
این لابی قدرت که درباره آن صحبت می کنیم، و در آمریکا به آن دولت عمیق می گویند، از چند صد سال پیش در اروپا تشکیل شده و گرداننده همه ماجرای پشت پرده در سیاست کشورهای غربی به حساب می آید چون پول و ثروت وبالطبع قدرت همه اش دست این مجموعه است.
به عنوان مثال می گویم، معروف است که خانواده روتشیلد بزرگترین بانکداران جهان به حساب می آیند، اصالتا آلمانی و از یهودیان اشکنازی هستند، واتفاقا نام آنها بر اساس "پلاک سرخ" خانه شان در کوچه یهودی های فرانکفورت گرفته شده.
اینها از زمان امپراتوری مقدس روم کار بانکداری می کردند و توسط امپراتور هابسبورگ آلمان وفرانسیس دوم روم و ملکه ویکتوریا در انگلیس به لقب اشرافیت رسیدند.
در زمانی که میان این امپراتوریها جنگ بود این خانواده به همه طرف وام می دادند و از آنها حمایت می کردند ودولت ها را بدهکار می کردند و در نهایت هر کس پیروز می شد حق و حقوق این بانکداران را حفظ می کرد از انگلیس گرفته تا فرانسه تا آلمان تا اسپانیا و پرتغال و...
اینها سالهای سال همه جنگ ها فیما بین کشورهای اروپایی را تامین می کردند و بعدها کل سرمایه کمپانی هند شرقی در اختیار بانک های اینها بود و پس از ایجاد ایالات متحده آمریکا اینها کنترل سیستم مالی شهر نیویورک را در اختیار گرفتند.
برخی تصور می کردند که اگر با آلمان نازی در بیافتند چون هیتلر فاجعه هلوکاست را راه انداخته بود اینها دیگر از آلمان حمایت نخواهند کرد اما بانک های وابسته به اینها تا روز اخر جنگ از دو طرف جنگ حمایت کرد و خود را بی طرف معرفی کرد و دارایی های خود را در سوئیس قرار دادند تا به قول معروف در یک خاک بی طرف باشند و بعد از جنگ هم همه پولهای بازسازی کشورهای اروپایی از طریق بانک های اینها رد و بدل می شد.
البته این خانواده نقش اصلی در تشکیل اسرائیل را هم داشته و لرد والتر روتشیلد در مقابل وام دادن به دولت بریطانیا از وزیر خارجه انگلیس خواست بیانیه بلفور را امضا کند و وعده تشکیل یک دولت یهودی در فلسطین را به آنها بدهد و بعد کلی برای خرید زمین در فلسطین سرمایه گذاری کردند و....
پس در واقع درگیر شدن با اسرائیل به معنای درگیر شدن با اینها نیز به حساب می آید.
می دانید جالب چیست، لرد ویکتور روتشیلد که نماینده این خانواده در آلمان بود طی جنگ جهانی دوم مخالف شدید پناه دادن به یهودی های درگیر هلوکاست بود چون هدف اش این بود که یهودی های اروپایی را متقاعد کند اروپا جای امنی برای آنها نیست و آنها باید به فلسطین کوچ کنند در حالی که اکثر یهودی ها تمایلی به ترک خانه و کاشنه خود ورفتن به فلسطین را نداشتند.
اینها البته یک نمونه هستند، می توان چندین نمونه از این لابی های قدرت پشت پرده را مطرح کرد که حاکمان واقعی کشورهای غربی می باشند و بچه های آنها حتی وقت ندارند برای تصدی پست و مناصب دولتی تلاش کنند چون سیاستمداران همه به نوعی کارمندان آنها هستند.
در واقع همه ثروت هایی که نیروهای کشورهای استعمارگرد به چنگ آوردند به شکلی در نهایت به دست اینها رسیده و هدف کسب ثروت اینها بوده و نه چیز دیگری.
اینها برای محقق نمودن اهداف خود شعارهای بسیار زیبایی هم مطرح می کردند و امپراتورها و شاه ها و حاکمان کشورهای غربی وحتی مردم را با این شعارها گول می زدند و می زنند ولی در نهایت هدف همه تحرکات کشورهای غربی در نهایت این بوده که منافع این لابی قدرت را تامین کند.
آمریکایی ها به بهانه هایی افغانستان و عراق و لیبی و عراق و... را اشغال کردند و ادعا کردند به دنبال ایجاد دموکراسی در این کشورها هستند، بد نیست پس از بیست سال یک نمونه از دمکراسی ای که ایجاد کردند نشان دهند.
واقعیت امر این است که هدف از این اشغال ها این بود که منابع خدادادی این کشورها بوده و نه آزادی ملت ها.
اخیرا هم که مطرح کرده :"نفت ونزولا اصلا مال آمریکا است و باید آن را به آمریکا بدهند".
آیا ونزولا شعار مرگ بر آمریکا داده؟ یا تهدید کرده اسرائیل را نابود می کند؟ ویا برنامه هسته ای داشته؟ و یا برنامه موشکی داشته؟
حتی ببینید با اوکراین چه کار کرده اند، این کشور را به سمت نابودی کشاندند و بعد برای اینکه پولهایی که خرج کنند را پس بگیرند آمده اند آنها را وادار کرده اند توافق تحویل منابع معدنی اوکراین را به انها بدهند، منابعی که طبق برآوردهای اولیه چیزی بیش از پنج برابر کل خرج هایی است که غربی ها برای اوکراین کرده اند.
از همان اولش هم اینها به دنبال منابع خدادادی ملت اوکراین بودند.
مشکل اصلی این است که این لابی قدرت دو چیز ایران را می خواهد یکی منابع خدادادی ملت ایران و دیگری موقعیت استراتژیک ژئوپولیتیک ایران را.
بقیه چیز ها بهانه است و بس.