بازدارندگی سیاسی معمولا یا با تحت قیمومیت قرارگرفتن کشورها برقرار می گردد و یا با توافقات وموازنه های بین المللی.
مثلا کشوری خود را تحت الحمایه کشور مقتدر دیگری قرار می دهد وبا اعطای امتیازهای ویژه به آن کشور مقتدر از حمایت آن برخوردار می گردد و دیگران می دانند اگر احیانا به این کشور حمله کنند طرفشان آن قیم است.
برخی هم وارد ائتلاف های جمعی می شوند تا موازنه قدرت نظامی جمعی این ائتلافها موازنه امنیت برای آنها ایجاد کند واگر کشوری بخواهد به یکی از اینها حمله کند متوجه باشد که با جمع اینها طرف خواهد بود.
بسیاری کشورها امیدوار بودند پس از جنگ جهانی دوم سازمان ملل شرایط حمایت سیاسی از تمامیت ارضی آنها را تامین کند و امیدوار بودند معاهده های بین المللی موازنه بازدارندگی در مقابل دشمنان آنها ایجاد کند.
این شرایط تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تا زمانی که جهان دو قطبی شده بود کج دار و مریز رعایت می شد اما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایالات متحده احساس کرد که در جهان تک قطبی صاحب اختیار است و می تواند هر کاری دلش بخواهد انجام دهد و شروع کرد قوانین و توافقات و مقررات بین المللی را به صورت سلیقه ای زیر پا گذاشتن.
این سیاست ایالات متحده موجب آن شد که کل جهان به هم بریزد و برخی کشورها در در معرض تهدید سیاست جدید آمریکا بودند به فکر آن بیافتند که دیگر نمی توانند روز بازدارندگی سیاسی حساب باز کنند، یکی از این کشورها ایران بود که در معرض تهدید های متعدد تاریخی قرار داشت و دارند هم کشورهای همجوار اطماعی نسبت به تمامیت ارضی و کلا موجودیت آن داشتند هم ایالات متحده آمریکا و کشورهای غربی، هم اینکه برخی مثل اسرائیل علنا ایران را تهدید به حمله اتمی (به سخنرانی سال گذشته نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل رجوع کنید) می کنند.
حمایت کورکورانه ایالات متحده از اسرائیل در جنگ بر علیه فلسطینیان و بعد از آن لبنانی ها و خودداری اسرائیل به تمکین به معاهدات و توافق های بین المللی و همچنین اقدامات آن در نسل کشی و کشتار غیر نظامیان "با سلاح و حمایت آمریکا"، و حمایت بی چون و چرای آمریکا از اسرائیل که آن را به کشوری تحت قیمومیت آمریکا تبدیل کرده و... همه شرایطی ایجاد کردند که همه کشورهای منطقه به فکر بیافتند باید شرایطی برای تامین امنیت خود ایجاد کنند.
برخی از کشورهای منطقه که توان نظامی برای تامین امنیت خود نداشتند مجبور شدند که سر خم کنند و زیر بار زورگویی های اسرائیل و آمریکا بروند برخی دیگر هم تلاش کردند با مقاومت به مقابله با این ماجرا بپردازند.
تصور اینکه ماجرا فقط همان درگیری اسرائیلی ها و فلسطینی ها بر سر سرزمین است تصوری ساده لوحانه بیش نیست.
نتانیاهو به صراحت اخیرا در کنگره آمریکا مطرح کرد که اسرائیل به نیابت از آمریکا دارد در منطقه می جنگد.
عملا هدف این است که همه کشورهای منطقه تحت قیمومیت آمریکا قرار گیرند و همه منابع خدادادی منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا و همچنین موقعیت ژئوپولیتیک آنها در اختیار آمریکا قرار گیرد.
شاید برخی متوجه صحبتهای اخیر نتانیاهو مبنی بر اینکه یک خاورمیانه جدید ایجاد خواهد شد نشده باشند.
بحث خاورمیانه جدید بحث جدیدی نیست، اولین بار در اواخر دهه شصت میلادی مطرح شد و هنری کسینجر که مشاور امنیت ملی رئیس جمهوری آمریکا شده بود و بعد از آن وزیر خارجه آمریکا شد از فردی به نام برنارد لوئیس خواست تا طرح خاورمیانه جدید که بر اساس منافع آمریکا تقسیم بندی شده بود را تهیه کند.
در اوایل دهه هفتاد میلادی این طرح که به طرح برنارد لوئیس هم معروف شد تهیه شد و بر اساس آن کشورهای موجود باید تجزیه می شد ودر منطقه 14 کشور جدید ایجاد می شد به صورتی که این کشورهای کوچک تا ابد الدهر با هم درگیر باشند وهمه تحت کنترل و قیمومیت ایالات متحده قرار داشته باشند.
تنها کشور با ثبات در این منطقه هم می بایست اسرائیل بزرگ می بود.
البته در این طرح نقشه اسرائیل بزرگ مشخص نشده ولی نقشه تجزیه کشورهای منطقه از جمله ایران که در آن زمان یکی از اصلی ترین متحدین آمریکا در منطقه بود ترسیم شده.
عربستان سعودی، عراق، سوریه، اردن، لبنان، ترکیه و پاکستان و...همه باید تجزیه می شدند و حتی برخی کشورهای عرب منطقه که امروزه تحت قیمومیت آمریکا قرار دارند اصلا باید از نقشه پاک می شدند و طبق این طرح وجود اینها هیچ منطقی ندارد.
تکرار می کنم، توجه داشته باشید این طرح زمانی تدوین شده که ایران شاه متحد اصلی آمریکا در منطقه بود.
پس از انقلاب اسلامی در ایران آمریکایی ها امیدوار بودند از طریق راه اندازی یک جنگ میان عراق و ایران و حمایت همه جانبه آنها و دیگر متحدین شان از عراق شروع طرح خود را کلید بزنند و ایران را تجزیه کنند که با رشادت ایرانیان در جبهه ها این طرح با ناکامی مواجه شد.
ایرانی ها با خون خود وجب به وجب سرزمین خود را حفظ کردند.
شکست عراق در جنگ با ایران موجب آن شد که آمریکایی ها به فکر بیافتند خود وارد عمل شوند وآنها افغاستان وعراق را اشغال کردند تا در نهایت ایران را اشغال کنند و کار را تمام کنند.
در آن زمان هم آمدند و طرح تجزیه خاورمیانه را با عنوان طرح آتلانتیک مطرح کردند (چون طرح در نشریه آتلانتیک منتشر شد با این نام معروف شد).
اما این ایرانی ها بودند که آمریکایی ها را در منطقه محاصره و زمین گیر کردند وتا آمریکایی ها به خود آمدند متوجه شدند که از همه طرف مورد محاصره ایران و متحدین ایران قرار گرفته اند.
به همین دلیل بود که آمریکایی ها و متحدین شان آمدند جنگ در سوریه را راه انداختند و وقتی که داعش به 400 متری قصر ریاست جمهوری سوریه رسید طرحی موسوم به طرح مسیر توسط هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، مطرح شد و آمریکا برنامه ریزی کرده بود تا پس از سرنگونی دولت سوریه به سراغ ایران بیاید و کار را تمام کند.
اما باز هم ایرانی ها موفق شدند آنها را در سوریه شکست دهند و طرح تجزیه منطقه و بالطبع ایران ابتر ماند.
از حدود یکسال و نیم پیش هم آمریکایی ها آمدند و طرح مسیر امید (همانی که نتانیاهو چند روز پیش نقشه اش را در مجمع عمومی سازمان ملل بالا برد) مطرح کردند و به اسرائیل چراغ سبز دادند تا هر بلایی می خواهد بر سر مردم منطقه بیاورد.
پس از نابودی غزه و نسل کشی فلسطینی ها و... اسرائیلی ها به سراغ لبنان رفتند تا پایگاه اصلی طرفداران ایران درمنطقه را هم مثل غزه در هم بکوبند و با کشتاری که راه انداختند و ترور رهبران جبهه مقاومت تصور کردند چون ایران هم واکنشی نشان نداده کار تمام است و دیگر می توانند نقشه های خود را پیاده کنند و اسرائیلی ها امیدوار بودند جایزه شان ایجاد اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات باشد و آمریکایی ها بروند سراغ ایران و کار را تمام کنند.
به همین دلیل هم بود که نتانیاهو از نقشه خود برای خاورمیانه جدید شروع کرد صحبت کردن.
البته ناگفته نماند که بسیاری از طرفداران و هواداران ایران در منطقه هم تحت تاثیر هجمه رسانه ای رسانه های همسو با اسرائیل مخصورا عبری عربی آن قرار گرفته بودند وتصور می کردند کار تمام است مخصوصا که ایران بارها اعلام کرده بود که به دنبال دیپلماسی است و نه جنگ.
عملیات الوعد الصادق 2 عملا به یکباره همه چیز را به هم ریخت و همه نقشه های آنها را زیر و رو کرد.
حتی در مخیله آمریکایی ها و اسرائیلی ها و متحدین منطقه ای و غربی شان نمی گنجید که ایران بتواند به این شکل پایگاه های نظامی و امنیتی اسرائیل را در هم بکوبد.
شاید برخی متوجه نباشند اما این پایگاه ها مورد حمایت پیشرفته ترین سامانه های دفاعی آمریکایی و اسرائیلی و اروپایی قرار دارند و هیچ تکنولوژی ای نیست که در آمریکا و غرب باشد که برای تامین امنیت اینها استفاده نشده باشد، به قول معروف دیگر آخرش است.
حتی پایگاه های آمریکایی در منطقه از این تکنولوژی های حمایتی برخوردار نیستند.
این عملیات عملا موجب آن شد که ایران بگوید حالا که شاخه زیتون من را قبول نکردید سلاح ام را رو می کنم.
طبق نظر همه کارشناسان عملیات فوق العاده و به صورت غیر قابل پیش بینی موفق بوده و حتی شاید ایرانی ها هم تصور نمی کردند بیش از 90 درصد موشک هایشان به اهداف اصابت کند و بتواند سامانه های دفاعی اسرائیل و آمریکا را رد کند ولی این موفقیت نشان داد که سامانه های دفاعی ای که آمریکا و اسرائیل از آن صحبت می کنند درمقابل تکنولوژی ای که ایرانی ها به آن دست یافته اند نا توان می باشد.
آنها به خوبی می دانند قطعا ایرانی ها خود را هم برای واکنش های متقابل آماده کرده اند هم اینکه توان آن را دارند که ضربه های بسیار سنگین تر وارد کنند و در عملیات الوعد الصادق 1 موفق شدند همه سامانه های دفاعی آمریکا و اسرائیل درمنطقه را تجزیه و تحلیل کنند و در عملیات الوعد الصادق 2 طبق آن تحلیل ها موفق شدند 90 درصد موشک هایشان را به هدف برسانند و اگر عملیات الوعد الصادق 3 در کار باشد ممکن است 99% موشک ها به هدف برسد.
اگر ایالات متحده کمک کند ممکن است اسرائیل بتواند طبق ادعایش برخی اهداف اقتصادی و یا زیر بنایی در ایران را هدف قرار دهد، ولی آنها به خوبی می دانند ایران کشور بسیار بزرگ و پهناور با امکانات بسیار زیاد است و چنین عملیاتی نمی تواند ایران را نابود کند و فقط ممکن است به ایران ضرر برساند اما این مساله می تواند به ایران بهانه دهد اهداف غیر نظامی در اسراییل ومخصوصا اهداف اقتصادی و زیربنایی را هدف قرار دهد، اهدافی که مانند پایگاههای نظامی مورد حمایت نیستند و اسرائیل کشوری نیست که تحمل چنین حمله ای را داشته باشد مخصوصا که دیگر متوجه شده اند موشک های ایران میتواند هر نقطه از اسرائیل را هدف قرار دهد و همه این موشک ها می توانند به هدف اصابت کند.
همچنین آمریکایی ها به خوبی می دانند اگر آنها با اسرائیل در هر عملیاتی بر علیه ایران همکاری کنند منافع و نیروهای آنها تاوان آن را پرداخت خواهند کرد و همچنین کشورهای دیگر منطقه هم متوجه هستند که اگر به اسرائیل کمک کنند آنکه اسرائیل را زده اینها برایش عددی نیستند.
به این دلیل است که می توان گفت این عملیات ایران موجب آن شده که یک بازدارندگی با آتش ایجاد شود که امنیت ایران و مردم ایران را تامین می کند و به دشمنان می فهمانند ایران از جنگ گریزان نیست و واهمه ای از جنگ فراگیر ندارد اما به دنبال صلح است.
البته در پایان بد نیست اشاره کنم که برخی هستند که حقوق بگیر دشمنان می باشند و وظیفه شان ایجاد دلواپسی و دلهره در میان مردم ایران است و اینها لشکرهایی در گروه های اجتماعی برای انجام چنین کاری ایجاد کرده اند، بحث رسانه های آنها به کنار، و برخی دیگر هم هستند که تحت تاثیر اینها قرار می گیرند.
واقعیت امر این است که بله، هر اقدامی می تواند ریسک بزرگی باشد و ممکن است عواقب سختی هم داشته باشد و هیچ کس جنگ را دوست ندارد اما زمانی فرا می رسد که مجبور هستید دشمن را سر جایش بنشانید تا موجودیت خود را تامین کنید و این اقدام ایران برای این کار بود.