"یعنی اگر ارزشهای مورد پذیرش آنها ترویج شود و یا اولویتهای سیاسی غربی مورد توجه باشد امکان فعالیت در ظرفیتهای فناورانه رسانهای غرب وجود دارد. اما اگر رویکردهای جایگزین و یا متفاوت از منظر ارزشهای غربی در کشوری یا در منطقهای طرح شود، حتی اگر افکار عمومی و خرد جمعی آن جامعه از نگاه متفاوت حمایت کند به دلیل تعرض با ارزشهای غربی به سادگی حذف میشود".
وی افزود: "این چارچوب هژمونیک به اندازهای انعطاف ناپذیر است که غربیها در خصوص آن اغلب حاضر به توضیح هم نیستند. گاه حتی شما نمیدانید از کدام قانون یا دستورالعمل حرفهای تخطی کردهاید که بدون اخطار قبلی با شما برخورد شده و ظرفیتهای کاربری شما حذف شدهاست. غرب همزمان با آنکه ایدئولوژی زدایی را در قالب جهانیسازی پیگیری میکند روز به روز از ادعاهای قبلی خود در ضرورت شکل دهی یک جهان پلورالیستیک فاصله میگیرد و خود مروج اندیشهای کاملآ قطبی و افراطی در خصوص ارزشهای غربی میشود".
اگر بنا باشد آزادی بیان تنها در چارچوب شاخصهای فرهنگی غربی امکانپذیر باشد دیگر معنای آزادی ندارد بلکه تنها تصویری تو خالی است و همانطور که دوبور میگوید جوامع به جوامعی نمایشی بدل میشوند که تنها تصویری هولوگرامگونه از آزادی را منعکس میکنند نه آزادی واقعی.
وی همچنان تصریح کرد: "در مورد ایرانیها محدودیتهایی از این دست نه تنها در مورد رسانهها اعمال شده بلکه با بهرهگیری غیر اخلاقی از فناوریهای هوش مصنوعی و پایشهای انسانی شامل افراد نیز میشود. یعنی صفحات رسانهها و افراد همزمان مورد هجوم خارج از ضوابط قراردارد. مهر و رسانههای ایرانی در این موارد بر اساس باور به درست و اخلاقی بودن مسیر اطلاعرسانی که در پیش گرفتهاند تا جای ممکن بایادآوری آنچه یک شبکه اجتماعی به عنوان امانتدار افراد و رسانهها میبایست انجام دهد حقوق خود را پیگیری میکنند و در عین حال شبکههای اجتماعی جایگزین ملی را در دستور کار قرار دادهاند. روند هویتزدایی غربی به گونهای است که به نظر میرسد سرمایهگذاری مشترک بر فناوریهای رسانهای در تامین شبکههای اجتماعی منطقهای و حتی بینالمللی در بستر پیمانهای بینالمللی نظیر بریکس ضرورت دارد".