گو اینکه بسیاری پیش بینی می کنند که آقای پوتین پیشتاز این انتخابات می باشد اما به هر حال تا لحظه آخر رای گیری واعلام نتایج باید صبر کرد تا نتیجه معلوم شود.
آنچه مهم است این می باشد که علیرغم همه تبلیغات منفی غرب بر علیه حکومت روسیه و علیرغم تلاش های آنها برای به هم زدن این انتخابات از تلاش برای نفوذ در سامانه های انتخاباتی تا بمباران مراکز رای گیری تا استفاده از عوامل و مزدوران خود برای دلسرد کردن مردم روسیه از شرکت در انتخابات ولی اکثریت قاطع مردم روسیه در این انتخابات شرکت کردند تا در تصمیم گیری برای میهن خود شریک باشند.
کار به جایی رسیده که از نظر دشمنان روسیه این اولین نظر سنجی در باره محبوبیت حکومت و شخص پوتین در میان مردم روسیه بعد از عملیات ویژه روسیه در اوکراین به حساب می آید و عملا این درصد بالای شرکت مردم، هر نتیجه ای که داشته باشد، به نوعی حمایت از حاکمیت خود به حساب می آید و نشان می دهد که مردم روسیه همه به آتیه کشور خود توجه دارند.
معمولا در ساختار های بین المللی معیار تعامل بسیاری از کشورها با کشورهای دیگر همین بحث درصد مشارکت در رای گیری و درصد اعتبار حکومت این کشور نزد مردم خود می باشد.
کلا هر چه قدر که درصد شرکت بالاتر باشد، حتی اگر رای مردم همسو با حاکمیت نباشد، عموما یعنی مردم از حاکمیت خود حمایت می کنند، حال ممکن است فردی رای بیاورد که یک سمت و سوی سیاسی داشته باشد یا فردی که سمت و سوی سیاسی دیگر، مهم نیست، مهم درصد مشارکت است که به رای گیرنده اعتبار بالاتری در میان همطرازان خارجی خود می دهد.
عملا درصد بالای مشارکت به معنای حمایت مردم از ساختار سیاسی حاکم نیز به حساب می آید.
این انتخابات در روسیه در شرایطی برگزار می شود که در اوکراین رئیس جمهوری این کشور از ترس شکست در انتخابات حاضر نمی باشد که انتخابات را سر موعد برگزار کند.
عملا یک طرف، یعنی در روسیه، حکومتی داریم که اکثریت قاطع مردم حامی آن هستند و در آن طرف، یعنی اوکراین، حکومتی داریم که از شکست خود در انتخابات مطمئن است و می داند که مردم اوکراین حامی آن نمی باشند.
حال جالبتر اینکه اگر مقداری از اوکراین دور شویم در کشورهای حامی اوکراین مانند آلمان و فرانسه و انگلیس و ایالات متحده هم شرایط به از اوکراین نمی باشد.
در فرانسه که رئیس جمهوری آن با مشارکت 35% واجدین شرایط در انتخابات توانست اکثریت را به دست آورد، که عملا یعنی فاجعه عدم مشروعیت چون این نشان می دهد حد اقل 65% مردم فرانسه به سیستم حکومتی خود اعتماد ندارند و هیچ یک از کاندیداهای انتخابات در حدی نبوده که بتواند مردم را به پای صندوق های رای بکشد.
در انگلیس که حزب حاکم سالها است با مشکل مشروعیت دست و پنچه نرم می کند و چندین نخست وزیر را تغییر داده اند تا بتوانند مشکلات این کشور را حل کنند اما هر روز بد تر از دیروز.
امروزه در انگلیس مطالبه برای اجرای انتخابات به شدت افزایش یافته اما حزب حاکم به خوبی می داند اگر انتخاباتی برگزار شود با شکست مفتضحانه مواجه خواهد شد.
در آلمان هم که طبق آمار آقای شولتز نا محبوب ترین صدر اعظم در تاریخ این کشور به حساب می آید.
اما اگر برویم آنسوی اقیانوس در ایالات متحده که این کشور با یک فاجعه بی سابقه در تاریخ خود مواجه است.
رئیس جمهوری ای دارند که طبق آمار خود آمریکایی ها کمتر از 25% محبوبیت دارد، امری که در تاریخ کوتاه ایالات متحده بی سابقه به حساب می آید و در مقابل در انتخابات آتی ریاست جمهوری کاندیدایی را داریم که کشور را به دو گروه شدیدا موافق و شدیدا مخالف تقسیم کرده و آنقدر بسیاری از مردم آمریکا از او نفرت داشتند و دارند که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نه از روی محبوبیت بایدن بلکه از روی نفرت از ترامپ به بایدن رای دادند.
حال آمریکا میان دو کاندیدای ریاست جمهوری مانده که یکی پیر خرفت است و دیگری کم از این یکی ندارد.
اگر به کانادا هم گریزی بزنیم می بینیم این کشور هم امروزه نخست وزیری را دارد که افتضاح ترین نخست وزیر در تاریخ این کشور به حساب می آید و اوضاع نابسامان اقتصادی در کانادا به حدی وخیم شده که سال گذشته تعداد ترک کنندگان کانادا دو برابر تعداد مهاجران پذیرفته شده بود و تقریبا هر کسی بتواند تلاش می کند کانادا را ترک کند.
نمی خواهم خیلی اطاله کلام کنم، اگر درباره دیگر رهبران کشورهای مخالف روسیه بخواهیم صحبت کنیم آنها نیز شرایطی به از دیگران ندارند.
در چنین شرایطی، یعنی شرایطی که حکومت روسیه از حمایت حد اکثری مردم برخوردار است و حکومت های مقابل از حمایت های حد اقلی، می توان گفت این روسیه است که امروزه حق دارد پرچم مردم سالاری و یا همان دمکراسی را در دست بگیرد و ایالات متحده و متحدین اش باشد بنشینند وفکری به حال خود کنند، چه شده که اینقدر حکومت های اینها از طرف مردم نا محبوب است.