تقریبا اکثر کشورهای جهان در آن زمان به سمت و سوی همکاری با ایالات متحده جهت ایجاد نظم جدیدی روی آوردند و دست همکاری دراز کردند اما سیاست مداران آمریکایی به جای اینکه از این فرصت برای ایجاد یک نظم جدید برای اعتلای بشریت بهره ببرند به سمت و سوی تقویت رویکرد استعماری خود رفتند وخوی استعمار گرانه وجاه طلبی بر عقلانیت آنها غلبه کرد.
در حالی که از زمان جنگ جهانی دوم همه کشورهای جهان تلاش داشتند قوانین و مقررات بین المللی وضع کنند وهمه را مجاب به تمکین از آنها نمایند اما ایالات متحده آمریکا، علیرغم اینکه خود در بسیاری موارد پیگیر وضع این قوانین بود، در شکستن این قوانین پیشگام بود.
بدیهی است وقتی که رهبر قوانین را زیر پا می گذارد دیگر توقع نیست که دیگران حاضر باشند این قوانین را محترم بشمارند.
اصل پذیرفتن قانون بر مبنای آن می باشد که خود وضع کننده به آن قانون احترام بگذارد و خود و اطرافیانش همه آن را اجرا کنند.
وقتی که آمریکا خود قانون شکنی می کرد و به همراه همپیمانانش قوانین را زیر پا می گذاشتند دیگر نباید از دیگران توقع پیدا می کردند که آن قوانین را مراعات کنند.
به عنوان مثال می گویم.
وقتی ایالات متحده به خود اجازه می دهد به همراه انگلیس و بدون رعایت توافقات و قوانین بین المللی و بدون مجوز شورای امنیت به عراق حمله کند و صدها هزار انسان بی گناه را قتل عام کند و بعد ادعا کند اشتباه شده و حمله بر اساس اطلاعات غلط انجام شده بوده، چگونه می تواند از دیگر کشورهای جهان توقع داشته باشند که دست به کار مشابهی نزنند.
دقیقا در چنین شرایطی است که دیگران هم به خود اجازه می دهند اگر زور دارند به بهانه مختلف به دیگری که زور ندارد حمله کنند.
وقتی ایالات متحده به جای پایبندی به توافقات بین المللی اقدام به پذیرش یکجانبه بلندی های جولان به عنوان خاک اسرائیل می نماید و یا اینکه هیچ تلاشی برای حل مساله فلسطین نمی کند، نباید از دیگران توقع داشت که دست به کارهای مخالف با توافقات بین المللی نزنند.
وقتی که ایالات متحده به عنوان عضو دائم شورای امنیت از قتل عام مردم فلسطین حمایت می کند و از حق وتو خود برای جلوگیری از آتش بس بارها و بارها استفاده می کند، در آینده نمی تواند توقع داشته باشد دیگر اعضای شورای امنیت از حق وتو خود استفاده های مشابهی انجام ندهند.
امروزه هر بحرانی را در جهان مشاهده می کنید می توانید رد کارهای آمریکا در آن بحران را به وضوح مشاهده کنید.
هیچ کشوری در دنیا و در تاریخ وجود ندارد که اینهمه کشت و کشتار و بحران های بین المللی به نام آن ثبت نشده باشد.
وقتی که کشورهای جهان و ملت ها می بینند مجامع بین المللی هیچ کاری برای احقاق حقوق آنها انجام نمی دهند وحتی دبیر کل سازمان ملل به دلیل مخالفت با کشتار مردم فلسطین توسط سفیر اسرائیل در سازمان ملل تهدید به اخراج از کارخود می شود کشورها وملت ها متوجه می شوند که مجبور هستند حق خود را با زور بازوی خود بگیرند و عملا همین ماجرا موجب آن می شود که همه برای احقاق حقوق خود به زور متوسل شوند.
قطعا در آینده بسیاری اعمال مشابه کارهایی که اسرائیلی ها در قبال فلسطینی ها انجام می دهند انجام داده خواهد شد و همه ادعا خواهند کرد "چه طور وقتی اسرائیل این کارها را می کرد کسی حرفی نزد؟".
ده ها مورد را می توان شمرد که آمریکایی های مدعی حامی دمکراسی بودن نه فقط از حکومت های دیکتاتور حمایت کرده اند بلکه حتی در بسیاری جاها که اصول دمکراتیک رعایت شده بود و انتخابات انجام شده بود ورود کردند و جلوی اعمال دمکراسی را در آن کشورها گرفته اند، نمونه اش اکراین و انقلاب نارنجی.
حالا از این به بعد آمریکایی ها باید جوابگو باشند که بدعت حمایت از قتل عام و نسل کشی توسط یک ابر قدرت وناکام گذاشتن دمکراسی را وضع کرده اند ودر واقع به همین دلیل می باشد که آمریکا نمی تواند رهبری جهان را به عهده بگیرد.