باشگاه تریلیون دلاری ها عنوانی است که برای کشورهای دارای تولید ناخالص ملی بالاتر از هزار ملیارد دلار گذاشته اند.
طبق گزارش رسمی دیوان محاسبات این کشور در 15 مرداد امسال ذخیره صندوق سرمایه گذاری عمومی عربستان سعودی برای سال 2022 به چیزی حدود 595 ملیارد دلار رسیده.
درباره صندوق ذخیره ارزی عربستان هم برآورد می شود که موجودی آن به بالای یک هزار ملیارد دلار رسیده.
برخی برآوردهای گروه 20 مبنی بر این بود که احتمال رسیدن عربستان سعودی به باشگاه تریلیونری تا سال 2025 طول خواهد کشید اما رشد سریع اقتصادی عربستان سعودی طی یکسال اخیر توانسته این فاصله را کوتاه کند.
حال قطعا برخی تصور می کنند که چون عربستان نفت خیز است و درآمد نفت رفته بالا اینطور شده.
البته این ماجرا بی تاثیر نبوده ولی اصل ماجرا چیز دیگری است.
چند سالی است که عربستان سعودی روند سرمایه گذاری روی پروژه های زیربنایی اقتصادی و جذب وسیع سرمایه گذاری های بین المللی را شروع کرده و در این زمینه بسیار موفق عمل کرده.
اگر صرفا به درآمد نفتی عربستان نگاه کنیم طبق گزارش بلومبرگ درآمد نفتی عربستان چیزی حدود 326 ملیارد دلار در سال 2022 بوده، امسال هم نهایتا این مبلغ درصدی افزایش داشته باشد.
فاصله 326 ملیارد تا 1000 ملیارد می شود 674 ملیارد دلار، یعنی فاصله ای بیش از دو برابر کل درآمد نفتی، پس این فاصله با درآمد های نفتی نمی توانسته پر شود، با درآمد های حاصل از حج که سالانه نهایتا به 150 ملیارد دلار میرسد هم نمی شود این فاصله را پر کرد.
پس این درآمد نه از نفت و نه از حج ایجاد شده بلکه از مدیریت و سرمایه گذاری صحیح منابع ودرآمد ها به دست آمده.
توجه داشته باشید وقتی از عربستان سعودی صحبت می کنیم درباره سرزمینی صحبت می کنیم که حدود 100 سال پیش توسط ده ها قبیله تجزیه شده بود و ملک عبد العزیز چیزی حدود 37 سال جنگید تا بتواند این سرزمین را یکپارچه کند.
سرزمینی که آنقدر قبایل مختلف در آن در ستیز بودند که هیچ قدرت جهانی ای به صورت تاریخی حاضر نبود وارد آن شود و همه باور داشتند که این سرزمین ارزش آن را ندارد که نیروهای خود را صرف تصرف آن کنند و بعد بخواهند با قبایل عرب که جنگجویان بسیار قدرتمندی هم بودند دست و پنجه نرم کنند.
قبل تر هم در دو دوره خاندان سعودی در این شبه جزیره حکومت تشکیل داده بودند ولی این حکومت ها توسط نیروهای خارجی (عثمانی ها) سرنگون شده بود.
در دوره حکومت اول خاندان آل سعودی که توسط محمد بن مقرن آل سعود در سال 1744 میلادی تشکیل شد، حاکم وقت درعیه از همان سبکی استفاده کرد که سال 1501 شاه اسماعیل صفوی برای یکپارچه کردن ایران از آن استفاده کرد.
حدود دویست سال قبل تر از شاه اسماعیل شیخ صفی الدین اردبیلی باور داشت که تنها راه یکپارچه کردن سرزمین ایران، که به شکل ملوک الطوایفی و توسط قبایل مختلف از قومیت های مختلف اداره می شد، این است که همه اقوام ایرانی را تحت پرچم تشیع با هم متحد کرد و بعد ها شاه اسماعیل صفوی با استفاده از این دیدگاه شیخ صفی الدین اردبیلی موفق شد کل سرزمین ایران را تحت پرچم تشیع تحت یک ایدئولوجی فکری و مذهبی و عقیدتی متحد کند.
در شبه جزیره عرب هم محمد بن عبد الوهاب ایده توحید واصلاح طلبی را مطرح کرد که محمد بن مقرن آل سعود هم متوجه شد راه متحد کردن کل قبایل شبه جزیره عرب این است که اینها را تحت یک ایدئولوژی فکری و مذهبی وعقیدتی با هم متحد کند.
بحث بنده در این مقاله درباره تایید یا رد مسایل مرتبط با مسایل ایدئولوژی های فکری و مذهبی و عقیدتی نیست، بحث این است که در هر دو کشور راه ایجاد وحدت این بود که همه مردم را تحت یک پرچم واحد متحد کرد.
بر عکس اسلاف خود که به یک دایره بسته وابسته بودند و ارتباط با خارج از آن دایره بسته را قبول نداشتند یکی از اصلی ترین ویژگی هایی که ملک عبد العزیز داشت این بود که از همان اول شروع کار خود می دانست برای اینکه حکومت خود را تثبیت کند نیاز دارد موازنه های قدرت ایجاد کند و برای ایجاد این موازنه های قدرت نیاز به آنچه امروزه به آن به عنوان لابی گری نام می بریم دارد.
این در حالی است که ما در ایران اصلی ترین مشکلمان این بود که بسیاری از شاهان ما با تحولات بین المللی بیگانه بودند و توان این را نداشتند که با دیگران ائتلاف و لابی گری کنند چون محور تفکراتشان محدود به کاخ و حکومت خود بود و مدام تصور می کردن چون به صورت تاریخی ایران ابرقدرت بوده پس دیگران ما دون آنها هستند.
این در حالی بود که دنیا در حال تغییر بود.
ملک عبد العزیز در حالی حکومت خود در شبه جزیره عرب تشکیل داد که این سرزمین درآمدی به جز درآمد حج ونهایتا فروش برخی محصولات مانند خرما نداشت، که البته درآمد حج در مقایسه با درآمد امروزی آن قابل مقایسه نبود و همچنین بخش اعظم این درآمد از آن روحانیون وخاندان آل الشیخ که نسل محمد عبد الوهاب بودند می شد.
با توجه به نفوذ بسیار بالای روحانیون و اصرار بسیاری از شهروندان عربستان به ادامه روند زندگی قبیله ای خود در صحرا عربستان سعودی علاوه بر اینکه با کمبود منابع مالی مواجه بود با کمبود منابع انسانی هم مواجه بود و ایجاد تغییر در چنین جامعه سنتی می توانست موجب واکنش های بسیار شدید گردد.
اما به هر حال می بینیم خاندان آل سعود موفق شدند در مراحل مختلف با شرایط مختلف داخلی و بین المللی به شکلی کنار بیایند.
خیلی نمی خواهد وارد تفاصیل تاریخی شوم چون خارج از حوصله این مقاله می باشد اما چند نکته بسیار مهم در این روند وجود دارد که موجب آن شد تا عربستان سعودی بتواند امروزه به شرایط امروزی خود برسد.
1- به دلیل تفکر های سنتی حاکم بر ساختار حاکمه همه حکام آل سعود تلاش داشتند خود را از مردم دور نکنند و می بینیم که اینها بسیار تلاش دارند تا به باورهای سنتی خود احترام بگذارند و مراسم سنتی فرهنگی و تاریخی را در میان مردم خود برگزار کنند وپایبند عادات و سنت های دیرینه ملت خود باشند.
2- خاندان حاکمه تلاش دارند خود را با شرایط روز جهان وفق بدهند وانعطاف پذیر باشند وامروزه به دنبال آن هستند که شرایط ایجاد دولت ملت و ملی گرایی را فراهم کنند و مردم کشور را بر اساس باور به ملیت متحد نگه دارند وآن شرایطی که قبلتر سرزمین عربستان را با آن متحد کرده بودند را با شرایط جدید تغییر دهند.
3- خاندان حاکمه تلاش دارند خود را با خواسته های اکثریت جامعه وفق دهند که شاید این نکته مهمترین نکته به حساب آید، چون جامعه امروزی ونوین بسیاری از خواستگاه های جامعه قدیمی 9 دهه پیش را قبول ندارد.
4- علیرغم اینکه پولهای کلانی در این کشور جابه جا می شود اما بحث مبارزه با فساد بسیار با شدت وحدت اعمال می شود و در این کشور با هیچ کس درزمینه فساد شوخی ندارند واحکام بسیار سنگینی بر علیه افرادی که فساد انجام می دهند اعمال می گردد.
5- تلاش برای ایجاد رفاه نسبی و توزیع بخش هایی از ثروت های خدادادی در میان مردم.
6- توجه به خواست های نسل های جدید.
یعنی:
علیرغم اینکه ملیاردها دلار در عربستان سعودی جابه جا می شود امکان ندارد شما مثلا بشنوید فلانی چندصد هزار دلار به جیب زد و فرار کرد، نه چند ملیارد، قطعا هر کس که بخواهد فسادی انجام دهد می داند هم خود و هم خاندانش با محکومیت های بسیار شدید مواجه خواهند شد.
از ابتدای شروع کار خاندان سعودی با استفاده از مدیران خارجی بسیاری از امور کشور را اداره می کردند چون باور داشتند به دلیل نبود نیروی لازم بهترین راه این است که مدیران و مهندسان و... خارجی را استخدام کنند تا کارها را سریعتر برایشان پیش ببرند اما طی چند دهه اخیر همزمان اینها بسیاری از جوانان خود را به حساب دولت عربستان به کشورهای مختلف اعزام کردند تا علوم روز دنیا را فرا بگیرند و برگردند کنار مدیران ومهندسان خارجی بایستند و کار را یاد بگیرند و امروزه عربستان سعودی با شرایطی مواجه شده که نسل جدید عربستان موفق شده بسیاری از امور کشور را در دست بگیرد.
همچنین در عربستان سعودی شرایطی فراهم شده که جوانان این کشور برای تشکیل خانواده و زندگی با کمترین مشکلات مواجه شوند و پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه ویا مراکز آموزشی و... شرایط بازار کار مناسبی برایشان فراهم باشد تا آنها بتوانند به درآمد مکفی ای دست یابند و به همین دلیل می بینیم که جوانان سعودی وقتی که می روند خارج کشور تحصیل می کنند ترجیح می دهند برگردند کشور خود و اکثرا حاضر نیستند بروند کشورهای دیگر.
با صفر کردن بسیار از عوارض و مالیات عربستان سعودی موفق شده موجبات جذب سرمایه را فراهم کند و کاری کند که شهروندان این کشور احساس کنند اگر بیشتر کار کنند ودرآمد بیشتری داشته باشند همه اش برای رفاه خودشان خواهد بود وخوب بالطبع موجب جذب سرمایه دارها شده.
امری که بسیاری از کشورها متوجه آن نیستند ودولت ها تصور می کنند باید به هر ترتیبی شده مالیات بیشتر از سرمایه دارها وکسب و کارها بگیرند وخدمات رفاهی به تناسب مالیاتی که دریافت می کنند به مردم تقدیم نمی کنند.
بدیهی است که مثلا یک سرمایه دار و یا یک شهروند سعودی ترجیح دهد سرمایه وکسب و کار خود را جایی ببرد که چپ و راست از او مالیات و عوارض نگیرند.
یکی از کارهایی که اخیرا رخ داده این است که ملک سلمان تلاش کرده قدرت را به نسل جوان منتقل کند و به همین دلیل فرزند خود محمد بن سلمان را ولی عهد کرده و محمد بن سلمان شروع کرده شرایط ایجاد تغییرات بر اساس خواسته های نسل جوان که آینده مملکت در اختیار آنها خواهد بود را انجام دهد.
علیرغم اینکه بسیاری از افرادی که دارای تفکر ها و باورهای سنتی دارند ممکن است با این تغییرات مخالف باشند اما واقعیت را نمی توان انکار کرد، نسل جوان هستند که در آینده مملکت را اداره خواهند کرد نه نسل های قدیمی که دهه ها محصور به تفکرهای سنتی و صحرا نشینی بوده اند و حاکمیت یا باید شرایط انتقال قدرت را خود فراهم کند یا در آینده این جوان ها قدرت را خود به دست خواهند گرفت.
آنچه مسلم است این می باشد که ملک سلمان تصمیم گرفته خود حاکمیت شرایط انتقال قدرت را فراهم کند تا کنترل قدرت از دست خاندان حاکمه خارج نشود.
به این ترتیب می بینیم که حکومت به تأسی از نظرات شاهزاده محمد بن سلمان تصمیماتی را اتخاذ می کند که شاید تا همین چند سال پیش کسی باور نمی کرد در عربستان سعودی رخ دهد.
مثل مثلا اعطای برخی آزادی ها به زنان و یا راه اندازی کنسرت های مورد تقاضای نسل جوان و...
خوب بدیهی است آن نسل جوانی که رفته خارج از کشور و یا از طریق اینترنت و ماهواره و... امروزه فضای دیگر کشورها را می بیند دیگر آن فضای سنتی قدیمی را قبول نداشته باشد و یا حکومت باید شرایط را برای رفاه آن نسل درون کشور فراهم کند و یا آن نسل به دنبال این رفاه در خارج کشور یا زیر زمین درون کشور می رود.
همین که اینها بخواهند به دنبال این رفاه خارج کشور بروند عملا موجب آن می شود تا ملیاردها دلار از پولهای مملکت در خارج کشور خرج سفر این جوان ها و مثلا حضور کنسرت ها و... شود.
اگر هم فشار به زنان ادامه یابد بسیاری از زنان تحصیل کرده و یا آنهایی که به قول معروف دستشان به دهانشان می رسد می روند خارج کشور و یا اگر ازدواج کرده باشند همسران خود را ترغیب می کنند بروند کشور دیگری وبگیر و ببند ها موجب آن می شود که بسیاری از افراد نخبه جامعه که کشور به آنها شدیدا نیاز دارد کشور را ترک کنند و یا به نیروهای مخالف اجتماعی تبدیل شوند.
کار به جایی رسیده که امروزه حکومت عربستان به جوان های خود میتواند بگوید می خواهید مثلا ستاره های فوتبال را ببینید، نیاز نیست بروید کشورهای دیگر مسابقات را نگاه کنید، خودم این ستاره ها را برایتان می آورم عربستان بازی کنند و همین جا اینها را ببینید.
حال برخی ممکن است تصور کنند که آیا این منطقی است که عربستان سعودی این همه سرمایه گذاری روی جذب مثلا ستاره های فوتبال کند.
آنچه را که اینها متوجه نیستند این است که سعودی ها متوجه شده اند با این کار می توانند چندین برابر از طرق مختلف دیگر درآمد کسب کنند و اینگونه نیست که اینها مثلا صد ملیون دلار برای جذب یک ورزشکار هزینه کرده باشند و این پول رفته باشد بلکه از طریق تبلیغات ده ها برابر می توانند درآمد کسب کنند که ساده ترین آنها این است که امروزه دیگر کل دنیا می آید و درباره عربستان سعودی به عنوان میزبان معروف ترین ستاره ها صحبت می کند.
یادتان هست که قطر چه قدر هزینه کرد تا جام جهانی فوتبال را برگزار کند، بیش از هشتاد درصد این هزینه ها تبلیغ برای خود قطر بود و با برگزاری موفق همان جام جهانی قطر موفق شد خود را به جهان معرفی کند و دیگر همه مردم جهان قطر را می شناسند.
حال عربستان سعودی کار دیگری را انجام داده، قطر یک دوره جام جهانی را برگزار کرد اما عربستان برای چند سال نخبه های فوتبال را جذب کرده تا چندین جام برگزار کند و دائم نام عربستان سعودی بر سر زبانها باشد.
معروف است اگر شما به آمریکا بروید و از مردم عادی سوال کنید که مثلا عراق یا ایران کجا هستند بسیاری از آنها ندانند اصلا عراق و ایران با هم فرق دارند اما پس از ماجرای جام جهانی دیگر اکثرشان قطر را می شناسند و می دانند کجا است و امروزه عربستان سعودی موفق شده چهره نوینی از خود به جهان عرضه کند.
شاید بتوان گفت مهمترین اقدام حکومت نوین عربستان سعودی را می توان همین بحث انتقال قدرت از نسل قدیم به نسل جدید دانست که امروزه به دلیل موفقیت در پیشبرد آن حکومت عربستان موفق شده همه نیروهای جوان ونخبه خود را جذب کند و درون کشور نگه دارد و موجبات رشد سریع اقتصادی را فراهم کند و وارد باشگاه هزارملیاردی ها شود، نسلی که رویاهای بسیار بزرگ دارد و حاکمیتی که می خواهد روی محقق شدن این رویاها سرمایه گذاری کند وبا توجه به شرایط داخلی عربستان سعودی و شرایط بین المللی نباید دور از انتظار باشد که رویای 2030 پیش از موعد محقق گردد.